یک هفته از حمله تروریستی خونین به مرکز آموزشی کاج واقع در دشت برچی کابل میگذرد با 56 کشته و بیش از 110 زخمی که حال بعضی از این زخمیان هنوز وخیم گزارش میشود. قربانیان این عملیات تروریستی بیشتر دختران نوجوان دانشآموز بودند. خشم مردم از کشتاری که به طور سیستماتیک هزارهها را هدف قرار داده است اینبار تنها به دشت برچی و غرب کابل خلاصه نشد و ما در این یک هفته دادخواهیهای بزرگی را برای مردم هزاره در شهرهای مختلف جهان شاهد بودیم. این بار کارزار تویتری «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» واکنش جدی چهرههای مشهور جهان را با خود داشت و مردم آگاهانه تا امروز نگذاشتند کشته شدگان کاج برچی تنها یک تیتر خبری برای رسانههای جهان باشد و تلاش میکنند این موضوع را از راههای مختلف از حاشیه به متن بیاورند.
هرچند این کار برای مردمی که نه قدرتهای جهانی پشتیبان آنهاست و نه لابیهای قوی در کشورهای مختلف دارند کار سادهای به نظر نمیرسد. با این هم ارادهی مردم برای رساندن صدایشان به گوش مردم جهان و نه لزوما سیاستمداران جهان تا اینجا موفقانه بوده است. این دادخواهیها با پشتوانههای مردمی در مناطق مختلف کشور که اکثرا زنان پیشگامان این اعتراضها بودند صورت گرفته است و در شهرهای جهان نیز این دادخواهیها با حمایت مردم، رسانههای مردمی و چهرههای شناخته شده که کمتر حکومتی هستند ادامه دارد. برخی از چهرههایی که در شبکههای انترنتی به این کارزار پیوستند مانند: الیف شافاک نویسندهی بریتانیایی-ترکی، مهناز افشار هنرپیشهی ایرانی، ملالی یوسفزی دارندهی جایزهی صلح نوبل، فرهاد دریا خوانندهی پرطرفدار افغانستانی، کلر دالی، عضو پارلمان اروپا و… با استفاده از این هشتگ خواهان رسیدگی به وضع امنیتی هزارهها شدند.
این در حالی است که سازمان ملل متحد، وزارت امور خارجه آمریکا و بسیاری از مقامهای دیپلماتیک اروپایی در کنار محکوم کردن این حمله خونین، گروه تروریستی طالبان را مسئول حفاظت از جان شهروندان این کشور معرفی و ناتوانی طالبان را در حفاظت از جان مردم نکوهش کردهاند.
سران کشورهای غربی همواره تلاش دارند در اعلامیهها و سخنرانیهایشان طالبان را مسئول و محافظ مردم افغانستان نشان داده و برای این گروه ترویستی مشروعیت در بیان قایل شوند. با توجه به این که اکثر عملیات تروریستی همچنین نسلکشی هزارهها در دو دههی اخیر به دست این گروه صورت میگرفت و بیشترین رویدادهای خونین نیز در یک سال گذشته در غرب کابل و مشخصا دشت برچی که ساکنین آن هزارهها هستند اتفاق افتاده است.
چه قبل از سقوط جمهوریت چه در این یکسال که طالبان بر افغانستان مسلط شدهاند بارها نشان داده اند که آنها در پی حذف و سانسور سایر ملیتها در افغانستان هستند. آنها در شهرها از نیروهای ویژهی خود که همان انتحاریها هستند استفاده کرده و سعی میکنند با انفجار در اماکن خاص مانند کورسهای آموزشی، مساجد و یا معابد شهروندان سیک افغانستان، باعث کشتار و یا فرار آنها از کشور شوند. در میدانهای جنگ نیز که بیشتر در مناطق شمال این درگیریها بین طالبان و نیروهای مقاومت وجود دارد از کشتار بیرحمانه مردم ملکی دست برنداشته همواره با کوچهای اجباری مردم و بیخانمان کردن آنها سیاست حذف را عملی میسازند.
تنها خوانش چند گزارش از نهادهای مستقل حقوق بشری در طی یک سال گذشته کافی است تا هر کسی در هر مقامی متوجه وضعیت مردم و سیاستهای طالبان در افغانستان شود. اما اینکه سیاستمداران جهان نمیخواهند مسئولیت عواقب خروج شرم آور خود را از افغانستان و واگذاری یک کشور را به دست تروریستان جهانی بپذیرند، موضوعی است که باید از سوی نمایندگان مردم افغانستان به نقد گرفته شود. زیرا موضع سکوت میتواند یکبار دیگر افغانستان را برای طولانی مدت جغرافیای امن برای تروریستان جهانی بدل کند تا ابرقدرتهای جهان امروز هر کدام به نفغ سیاستهای خویش از آن استفاده نمایند. جهانی که اکنون در آستانهی چند قطبی شدن است، بیشک به تروریستانی نیاز دارد که همیشه آمادهی خدمت سرمایه گذاران خود باشد و افغانستان در صورت بیتوجهی جهان به لانهی امنی برای آنها بدل خواهد شد.