نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

رخنه خزنده فرهنگ طالبانی به جامعه

  • آوش مهربان
  • 10 عقرب 1401
images-4

آرزو مبارز، بانوی ۲۵ ساله و مسئول یک نهاد مددرسان به زنان خشونت‌دیده در کابل است. او چند سالی است که برنامه‌های حمایت از زنان خشونت‌دیده را مدیریت می‌کند. پس از آمدن گروه طالبان به قدرت، آرزو و تیم همکارش فعالیت‌های شان را مخفیانه انجام می‌دهند. آرزو می‌گوید با مخفی شدن فعالیت‌های حقوق بشری در افغانستان، او فکر می‌کند جای شان با خشونت‌گران عوض شده است.

یک میز و چوکی، یک کمپیوتر و یک پایه چاپگر/پرینتر، دو الماری پر از کتاب و پرونده و مبل برای ۲۰ نفر، تصاویر چهار زن سیاست‌مدار کشور و یک تابلوی بزرگی که نام و چند عکسی از برنامه‌های نهاد در آن چاپ شده‌اند؛ این همه‌ی امکانات دفتر یک نهاد حمایت از زنان است.

دفتری با ۳۰ متر مربع مساحت در زیر زمینی یک خانه، نور اندکی از سه پنجره‌ی کوچک به داخل اتاق می‌رسد و هوای اتاق هنگام باز شدن دروازه تهویه خواهد شد.

آرزو و همکارانش هرکدام روایت‌های زیادی از زنان خشونت‌دیده در کابل نقل می‌کنند. روایت‌هایی از قتل، تجاوز جنسی، خودکشی، ازدواج اجباری، محرومیت از کار و آموزش و دیگر تجربه‌های دردناکی که زنان در بسیاری نقاط افغانستان با آن‌ها مواجه هستند.

در دفتر کاری این بانوان کل بحث‌ها بر محور مشکلات و راه حل‌ می‌چرخد.

آرزو می‌گوید در یک سال اخیر ۱۰۶ قضیه خشونت علیه زنان را ثبت کردیم که از این میان به ۵۲ قضیه از طرف دفتر و یا با همکاری نهادهای همسو رسیدگی شده است.

آرزو و همکارانش در همکاری با نهادهای دیگری که در بخش حمایت از زنان کار می‌کنند، برای زنان خدمات مشاوره‌ روانی، حقوقی، خدمات صحی و مصالحه برای حل و فصل اختلافات خانوادگی ارائه می‌کنند.

اما دسترسی به زنان و ارائه خدمات که تا ۴۰۰ روز قبل بخشی از کارهای روزمره‌ی این نهاد بود در این روزها به یک چالش و درگیری دشوار مبدل شده است زیرا زنان خشونت‌ها را فقط تحمل می‌کنند و مرجع رسمی برای ثبت شکایت نیست.

آرزو می‌گوید: “ظاهرا قضایای خشونت علیه زنان نسبت به سال‌های گذشته کم شده ولی در واقع زنان از ترس خشونت‌ را پنهان می‌کنند. چون هیچ مرجع معتبر و مسئولی برای رسیدگی به شکایت‌های شان وجود ندارد و به کسی اعتماد هم ندارند.”

با آنکه نوع خشونت‌ها علیه زنان شدیدتر شده، اما این هراس از برخورد طالبان است که زنان به جایی برای ثبت قضیه مراجعه نمی‌کنند.

همچنان بخوانید

فرخنده ملک‌زاده

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

28 حوت 1401
بحران بشری

اوچا: افغانستان درگیر شدیدترین بحران بشری در جهان است

23 حوت 1401

آرزو می‌گوید در سال‌های گذشته ما بیشتر درگیر مشکل‌هایی مثل طلاق، میراث و منع تحصیل بودیم اما فعلا قضایای قتل، تجاوز جنسی، خشونت فزیکی و خودکشی بیشتر شده است.

یکی از دختران جوانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و آرزو در همکاری با یک نهاد دیگر برای او مشاوره‌ی روانی فراهم کرده، می‌‌گوید: “پس از این قضیه دردهایم را به تنهایی تحمل می‌کردم، اما وقتی به خانواده‌ام گفتم پس خودم را متهم کردند، به حوزه‌های طالبان هم جرأت نکردم شکایت کنم، ممکن در آنجا بازهم از سوی طالبان مورد تجاوز قرار می‌گرفتم.”

او دختر ۲۰ ساله‌ است و پس از اینکه خانواده‌اش به جای حمایت او را طرد کردند دست به خودکشی زد و مقدار زیادی دارو را همزمان خورده بود. اما ازمرگ نجات یافت و اکنون به همکاری آرزو جلسه‌های مشورتی با یک مشاور روانی را سپری می‌کند.

رسیدن به این زنان خشونت‌دیده هم کار راحتی نیست. آرزو می‌گوید کارت‌های هویت کارمندانش را پس گرفته و به صورت مخفیانه و بیشتر به بهانه کمک‌های بشردوستانه آنها را به محل می‌فرستد.

یکی از همکاران آرزو می‌گوید: “وقتی به محل می‌رویم، پیش خانواده‌ها می‌گوییم ما برای سروی آمدیم، آنها می‌پرسند سروی چه؟ گاهی بسته‌های بهداشتی برای زنان توزیع می‌کنیم و گاهی به خانواده‌هایی که درگیر فقر نیز هستند حدود پنج هزار افغانی کمک می‌کنیم. اما دشواری کار اینجاست که در بسیاری قضایا مردان خانواده دخالت می‌کنند و حتا اجازه نمی‌دهند کارمندان زن با زنان خانواده حرف بزنند. بالاخره به بهانه‌های مختلف ما شماره تذکره و شماره تماس خانم‌ها را می‌گیریم و برنامه‌های حمایتی مان را هماهنگ می‌کنیم.”

زنانی که برای دریافت بسته‌های کمکی یا خدمات مشاوره‌ روانی یا حقوقی و یا جهت اشتراک در برنامه‌های آگاهی‌دهی در دفتر آرزو می‌آیند نیز هر روز به سناریوهای جدیدی نیاز دارند.

دفتر  آرزو در یک محله مسکونی و در چند قدمی یک پُسته‌ی نظامی گروه طالبان است. آرزو و شوهرش یکی از اتاق‌ها را به عنوان خانه‌ی نشیمن اجاره گرفته ولی کم‌تر در آنجا زندگی می‌کنند.

بیشتر مراجعان دفتر به شکل مهمان وارد حویلی می‌شوند ولی هنگام برگزاری برنامه‌های آگاهی‌دهی که زنان بیشتری مراجعه می‌کنند آرزو به همسایه‌ها و دکانداران دوروبر حویلی می‌گوید ختم قرآن یا مراسم دعاخوانی داریم.

اما گاهی سناریوسازی هم کارساز نیست. آرزو می‌گوید زمانی که گروه طالبان در این ناحیه تلاشی خانه‌ها را شروع کردند هیچ سناریویی به ذهنم نرسید. فعالیت‌های دفتر برای مدتی متوقف شد. اسناد، کمپیوتر و تابلوهای دفتر را به جای دیگری منتقل و الماری‌ها را پر از کتاب کردیم. طالبان برای تلاشی آمده از صاحب خانه پرسیده بود اینجا برای چه اینقدر مبل و فرنیچر و میز و چوکی آوردی؟ صاحب خانه گفته بود سالن مطالعه پسرانم است.

با آنکه شرایط کار این بانوان هر روز دشوارتر می‌شود ولی آرزو می‌گوید آنچه او را وادار کرده با قبولی محدودیت‌ها و سختی‌های کار مخفیانه و چیدن سناریوی جدید برای هر قضیه، ادامه دهد درخواست و نیازمندی زنان است:” بسیاری زنان افسردگی دارند و ناامید اند. اما پس از برنامه‌های حمایتی، لبخندی که بر لبان شان و برقی که در چشمان شان می‌بینم حس خوبی برایم دست می‌دهد و مهم‌تر از همه اینکه آنها درک می‌کنند چه مشکل دارند و راه حل شان چیست و این گفت‌وگو و همکاری در میان زنان نیز گسترش خواهد یافت.”

وقتی آرزو به حمایت‌های اندکی که در برابر مشکلات بی‌شمار زنان ارائه می‌کند حس خوشی دارد، ولی گاهی ناامید می‌شود. “در هشتم مارچ ۲۰۲۲ در روز زن که افراد طالبان دختران را از بخش زنانه‌ی پارک‌ها لت‌وکوب کرده خارج کردند فروریختم.”

اما وقتی دختران مکتب به دفترش مراجعه می‌کنند و از تهدید ازدواج اجباری می‌گویند و یا زنانی که مشکلات خانوادگی دارند آمده فریاد می‌زنند که “کم مانده دیوانه شوم” او باز می‌ایستد و به سراغ خانواده‌ها رفته آنها را قناعت می‌دهد باهم مصالحه کنند و یا به جای ازدواج، دختر شان را به کورس زبان انگلیسی و کمپیوتر بفرستند تا زحمات چندین ساله‌‌ی خانواده و عمر دختر شان هدر نرود.”

آرزو بر این باور است که به قدرت رسیدن طالبان یک بحث سیاسی-نظامی است اما با این تحول خرده‌فرهنگ‌ها دچار تغییر شده و یک دگرگونی خطرناک به میان آمده: “مثلا در برخی موارد متوجه شدیم که پدر می‌گوید حالا که مکتب بسته شده باید ازدواج کنی! و یا برادری به خواهرش می‌گوید خوب شد از مکتب ماندی.”

به گفته‌ی او، این قانون تاثیرگذاری و تاثیرپذیری که خانواده‌ها را فرمانبردار طالبان ساخته حتا بر کارمندان نهادهای دولتی و خصوصی که طی دو دهه گذشته تحصیل کردند و وارد اداره‌ها شدند هم اثر گذاشته است.

آرزو می‌گوید:”زمستان سال گذشته در یک روز برفی بخاطر تمدید جواز نهاد به وزارت عدلیه رفتم، طالبان مرا اجازه ندادند که محرم نداری، زن دیگری را که با محرمش آمده بود به خاطر نپوشیدن ماسک اجازه نداد و گفت چرا حجاب نداری؟ در وزارت تحصیلات عالی بخاطر مدارک تحصیلی‌ام رفتم و با آنکه طالبان اداره‌ها را در دو بخش زنانه و مردانه تقسیم‌بندی کرده بازهم دخترانی را که اندکی چادر شان پس می‌رفت با لحن توهین‌آمیزی سر شان داد می‌کشیدند و توهین و تحقیر می‌کردند. برایم دردناک بود وقتی متوجه شدم کارمندان پیشین و برخی جوانان تحصیل‌کرده نیز در اداره‌ها از ادبیات طالبان استفاده می‌کنند.”

او به تصاویری از فعالیت‌های همکارانش می‌نگرد ومی‌گوید:”محدودیت‌های طالبان شدیدتر شده، مردم همزمان با فقر و خشونت یک دگرگونی خطرناکی را تجربه می‌کنند که ممکن طالبانی شدن فرهنگ جامعه باشد، نهادهای همسو با ما بسیار کم شده، هرچند که ما توانستیم برای تعدادی کمک کنیم ولی دشواری کار اینجاست که پیش از این تروریست و عامل خشونت از ترس دولت و قانون پنهان می‌شد اما اکنون زنان خشونت‌دیده و حامیان حقوق بشرمخفی شده اند و مخفیانه کارمی‌کنند، حالاجای مان عوض شده است.”

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حقوق بشرخشونت علیه زن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
پس از طلاق فهمیدم که زندگی فقط دعوا نیست
هزار و یک شب

پس از طلاق فهمیدم که زندگی فقط دعوا نیست

12 حمل 1402

پس از سه ماه جنجال و مشاجره راحله موفق شد که از عزیز جدا شود و آن رابطه‌ی پر از خشونت هفت ساله را با برگه‌ی طلاق به پایان برساند.

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
هزار و یک شب

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

11 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
هشت سال در نکاح متجاوز
هزار و یک شب

هشت سال در نکاح متجاوز

23 جدی 1401

آمنه، زن جوانی است که در 15 سالگی از مکتب محروم و متحمل کودک‌همسری شد، تا 19 سالگی‌اش یک دختر کرد و بخاطر سنگین‌کاری دو بار جنینش سقط شد.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00