نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دو روی سکه کانکور؛ از یأس تا امید

  • ارزگانی
  • 19 عقرب 1401
20221110_131155

«پاهایم خیلی درد می‌کرد، وضعیت روانی خوبی نداشتم، از دست دادن دوستم نازنین روی روحیه‌ام خیلی تأثیر بد گذاشته بود، اما بازهم گفتم می‌روم و امتحان می‌دهم.»

این داستان نازنین رسولی از شرکت در امتحان کانکور است. دختر 19 ساله‌ای که از حمله تروریستی مرگبار بر مرکز آموزشی کاج جان سالم به در برده است.

او می‌گوید: «زمانی که وارد سالن امتحان شدم، خیلی ناراحت بودم، گریه‌ام گرفته بود. با خود گفتم چرا دوستانم کنارم نیستند؟ مگر قرار نبود یکجا امتحان بدهیم؟»

نازنین توانسته است در امتحان کانکور 231 نمره بگیرد و در دیپارتمنت «مدیریت و اداره تشبثات»  دانشکده اقتصاد دانشگاه غزنی که ویژه دختران است، قبول شود.

او دوستش نازنین کاظمی را در حمله به مرکز آموزشی کاج از دست داده و خودش نیز از ناحیه پا زخمی شده است. او قبل از امتحان کانکور در شفاخانه محمد علی جناح بستری بود.

نازنین رسولی می‌گوید هنگامی که وارد محل امتحان شد، حرف دوستش نازنین کاظمی یادش آمد که گفته بود: «در روز امتحان مه، تو و تمنا(دوست مشترک هردو نازنین) یکجا هستیم، جای مه در وسط تان است.» در روز امتحان وقتی نام‌ها را خواندند همو قسم جای ما پشت سرهم بود، اما جای نازنین خالی بود.

از راست به چپ؛ نازنین رسولی و نازنین کاظمی. عکس ارسالی به نیمرخ
از چپ به راست؛ نازنین رسولی و نازنین کاظمی. عکس ارسالی به نیمرخ

نازنین می‌گوید که با تمام سختی امتحان را تمام کردم و برای اعلان نتایج خیلی استرس داشتم، اما زمانی که نتایج اعلام شد «خیلی ناراحت و ناامید شدم.»

او می‌گوید که اصلا رشته‌ای را که در آن قبول شده است انتخاب نکرده بود و اصلا هیچ رشته‌ای را در دانشگاه غزنی، تیک نزده بود.

حالا او در برهوتی از سرگردانی و یأس بسر می‌برد و می‌گوید که هنوز تصمیم نگرفته است که آیا این رشته را بخواند یا رها کند.

رها کردن دانشگاه برای او می‌تواند به معنای پایان رویای رفتن به دانشگاه باشد؛ زیرا هنوز روشن نیست که آیا او به عنوان یک دختر سال دیگر می‌تواند در امتحان کانکور شرکت کند یا خیر.  

همچنان بخوانید

تظاهرات برلین: نسل‌کشی هزاره‌ها را متوقف کنید

تظاهرات برلین: نسل‌کشی هزاره‌ها را متوقف کنید

15 قوس 1401
نسل‌کشی هزاره‌‌ها؛ روایت قتل عام دو خانواده توسط طالبان در دایکندی

نسل‌کشی هزاره‌‌ها؛ روایت قتل عام دو خانواده توسط طالبان در دایکندی

5 قوس 1401

نازنین می‌گوید تلاش دارد خود را در رشته اقتصاد دانشگاه کابل تبدیل کند، اما اگر تبدیل نشد، در دانشگاه غزنی این رشته را نمی‌خواند.

او می‌گوید :«شب و روز تلاش کرده بودم که در یک رشته خوب و در یک دانشگاه خوب درس بخوانم، ولی در غزنی نمی‌خوانم، حیف اینقدر زحمت و تلاشم.»

رشته تحصیلی مورد علاقه نازنین طب است، اما وضعیت بد روانی ناشی از حمله بر مرکز آموزشی کاج، درد پای آسیب دیده‌اش در این حمله و در نظر گرفتن وقت کم از سوی برگزارکنندگان امتحان کانکور برای آنها در ولایت غزنی، باعث شد که او نتواند نمره لازم برای کامیابی در رشته دلخواهش را بدست آورد.

او می گوید: «برای ما خیلی وقت کم داده بود، برای حل کردن سوالات و انتخاب رشته تقریبا یک و نیم ساعت وقت داده بود.»

به قول نازنین، وقت قانونی امتحان کانکور دو ساعت و چهل دقیقه است و ده دقیقه دیگر برای انتخاب رشته در نظر گرفته می‌شود.

او می گوید: «من مطمئن هستم اگر برای ما وقت اصلی امتحان کانکور داده می‌شد، می‌توانستم به خوبی سوالاتم را حل کنم و در رشته مورد علاقه‌ام قبول شوم.»

«به خود بالیدم»

اعلام نتایج کانکور همانقدر که برای نازنین رسولی ناراحت کننده بود و او را در برهوتی از سرگردانی قرار داده است، برای نازدانه جوادی، مایه غرور و شادمانی بود.

نازدانه، 18 ساله است و تا صنف یازدهم را در «لیسه عالی توحید بغرا» در ولسوالی مالستان ولایت غزنی و صنف‌های یازده و دوازده را در «لیسه عالی تربیت» در کابل خوانده است.

او در امتحان کانکور 321 نمره به دست آورده است و در رشته «استوماتولوژی» دانشگاه طبی کابل کامیاب شده است.

نازدانه می‌گوید که فقط یکسال در مرکز آموزشی «دانش‌سرای کانکور» آمادگی کانکور خوانده است، اما قبل از آن به طور منظم مضامین ساینسی و زبان انگلیسی را در مرکز آموزشی «فولاد» در ولسوالی مالستان ولایت غزنی، فرا گرفته است.

او فرزند هشتم خانواده خود است و خواهران و براداران بزرگترش همه از دانشگاه فارغ شده‌اند و با سواد هستند. آنها مشوق اصلی او بوده‌ و به او امید و دلگرمی داده‌اند.

نازدانه جوادی، عکس ارسالی به نیمرخ
نازدانه جوادی، عکس ارسالی به نیمرخ

نازدانه می‌گوید: «زمانی که طالبان گفتند دختران به مکتب نروند خیلی نگران بودم که 12 سال زحمت و تلاشم چطور خواهد شد، اهداف و رویاهایم چطور خواهد شد؟ کم‌کم افسرده و دلمرده شده بودم. بدون انگیزه و دلمرده به کورس می‌رفتم.»

به گفته نازدانه، اما خواهران و برادرانش او را دلداری می‌دادند، به او امید می‌دادند و می‌گفتند تا حالا که درس را ادامه دادی، مطابق تقسیم اوقات و به صورت منظم درس‌هایت را ادامه بده، اگر طالبان نگذاشتند که در کانکور شرکت کنی، می‌توانی انگلیسی بخوانی، سند تافل بگیری و با بدست آوردن بورس تحصیلی در بهترین کشورها درس بخوانی.

این تشویق‌ها به نازدانه «روحیه و انرژی» داد و او رفتن به کورس و مطالعه منظم را ادامه داد. اکنون خوشحال است که «امتحان کانکور برگزار شد و من اشتراک کردم و در رشته دلخواه خود کامیاب شدم.»

نازدانه لحظه اعلام نتایج کانکور را یکی از هیجان‌انگیز ترین لحظات زندگی‌اش توصیف می‌کند و می‌گوید که شب قبلش بخاطر هیجان زیاد خوابش نمی‌برد.

او می‌گوید از ساعت هشت صبح پیش تلویزیون نشسته بود و منتظر لحظه اعلام نتایج امتحان کانکور بود و زمانی که نتایج اعلام شد، فورا به برادرش خبر داد که ببیند او در چه رشته‌ای قبول شده است.

نازدانه می‌گوید: «همین که برادرم زنگ زد و گفت که در رشته استوماتولوژی کامیاب شده‌ام، از خوشحالی و هیجان زیاد دویدم و خود را در آغوش مادرم انداختم. او مرا در آغوش گرفت، صورتم را بوسید و کامیابی‌ام را تبریک گفت.»

نازدانه می‌گوید فردای آن روز خانواده‌اش برایش جشن کوچک خانوادگی برگزار کردند و همه از موفقیت او ابراز خوشحالی کردند. او  می‌گوید: «در آن لحظه واقعا احساس غرور کردم و به خود بالیدم.»

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: امتحان کانکورحمله بر مرکز آموزشی کاجنسل‌کشی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»
زنان و مهاجرت

«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»

6 جوزا 1402

دوهفته از آمدن مان به ایران می‌گذرد. افغانستان که بودم تصورم از زندگی در ایران چیز دیگری بود. اتاق‌های قشنگ و خوش منظر؛ صالون کلان با آشپزخانه‌ی مجهز و زیبا؛ حویلی کوچک اما با صفا و تمیز. بار...

بیشتر بخوانید
«بعد از مرگ شوهرم باید زن برادرش می‌شدم»
هزار و یک شب

«بعد از مرگ شوهرم باید زن برادرش می‌شدم»

2 جوزا 1402

خانه‌‌ای‌ قدیمی با دیوارهای رنگ و رو رفته و بعضاً فروریخته‌اش، سمیه 14 ساله و مادرش کریمه 33 ساله‌ را درون یکی از اتاق‌های کوچکش که تا سوراخ شدن دیوارهایش چیزی نمانده جا داده است. این خانه در دورترین نقطه‌ی غرب کابل...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
هزار و یک شب

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00