«پاهایم خیلی درد میکرد، وضعیت روانی خوبی نداشتم، از دست دادن دوستم نازنین روی روحیهام خیلی تأثیر بد گذاشته بود، اما بازهم گفتم میروم و امتحان میدهم.»
این داستان نازنین رسولی از شرکت در امتحان کانکور است. دختر 19 سالهای که از حمله تروریستی مرگبار بر مرکز آموزشی کاج جان سالم به در برده است.
او میگوید: «زمانی که وارد سالن امتحان شدم، خیلی ناراحت بودم، گریهام گرفته بود. با خود گفتم چرا دوستانم کنارم نیستند؟ مگر قرار نبود یکجا امتحان بدهیم؟»
نازنین توانسته است در امتحان کانکور 231 نمره بگیرد و در دیپارتمنت «مدیریت و اداره تشبثات» دانشکده اقتصاد دانشگاه غزنی که ویژه دختران است، قبول شود.
او دوستش نازنین کاظمی را در حمله به مرکز آموزشی کاج از دست داده و خودش نیز از ناحیه پا زخمی شده است. او قبل از امتحان کانکور در شفاخانه محمد علی جناح بستری بود.
نازنین رسولی میگوید هنگامی که وارد محل امتحان شد، حرف دوستش نازنین کاظمی یادش آمد که گفته بود: «در روز امتحان مه، تو و تمنا(دوست مشترک هردو نازنین) یکجا هستیم، جای مه در وسط تان است.» در روز امتحان وقتی نامها را خواندند همو قسم جای ما پشت سرهم بود، اما جای نازنین خالی بود.

نازنین میگوید که با تمام سختی امتحان را تمام کردم و برای اعلان نتایج خیلی استرس داشتم، اما زمانی که نتایج اعلام شد «خیلی ناراحت و ناامید شدم.»
او میگوید که اصلا رشتهای را که در آن قبول شده است انتخاب نکرده بود و اصلا هیچ رشتهای را در دانشگاه غزنی، تیک نزده بود.
حالا او در برهوتی از سرگردانی و یأس بسر میبرد و میگوید که هنوز تصمیم نگرفته است که آیا این رشته را بخواند یا رها کند.
رها کردن دانشگاه برای او میتواند به معنای پایان رویای رفتن به دانشگاه باشد؛ زیرا هنوز روشن نیست که آیا او به عنوان یک دختر سال دیگر میتواند در امتحان کانکور شرکت کند یا خیر.
نازنین میگوید تلاش دارد خود را در رشته اقتصاد دانشگاه کابل تبدیل کند، اما اگر تبدیل نشد، در دانشگاه غزنی این رشته را نمیخواند.
او میگوید :«شب و روز تلاش کرده بودم که در یک رشته خوب و در یک دانشگاه خوب درس بخوانم، ولی در غزنی نمیخوانم، حیف اینقدر زحمت و تلاشم.»
رشته تحصیلی مورد علاقه نازنین طب است، اما وضعیت بد روانی ناشی از حمله بر مرکز آموزشی کاج، درد پای آسیب دیدهاش در این حمله و در نظر گرفتن وقت کم از سوی برگزارکنندگان امتحان کانکور برای آنها در ولایت غزنی، باعث شد که او نتواند نمره لازم برای کامیابی در رشته دلخواهش را بدست آورد.
او می گوید: «برای ما خیلی وقت کم داده بود، برای حل کردن سوالات و انتخاب رشته تقریبا یک و نیم ساعت وقت داده بود.»
به قول نازنین، وقت قانونی امتحان کانکور دو ساعت و چهل دقیقه است و ده دقیقه دیگر برای انتخاب رشته در نظر گرفته میشود.
او می گوید: «من مطمئن هستم اگر برای ما وقت اصلی امتحان کانکور داده میشد، میتوانستم به خوبی سوالاتم را حل کنم و در رشته مورد علاقهام قبول شوم.»
«به خود بالیدم»
اعلام نتایج کانکور همانقدر که برای نازنین رسولی ناراحت کننده بود و او را در برهوتی از سرگردانی قرار داده است، برای نازدانه جوادی، مایه غرور و شادمانی بود.
نازدانه، 18 ساله است و تا صنف یازدهم را در «لیسه عالی توحید بغرا» در ولسوالی مالستان ولایت غزنی و صنفهای یازده و دوازده را در «لیسه عالی تربیت» در کابل خوانده است.
او در امتحان کانکور 321 نمره به دست آورده است و در رشته «استوماتولوژی» دانشگاه طبی کابل کامیاب شده است.
نازدانه میگوید که فقط یکسال در مرکز آموزشی «دانشسرای کانکور» آمادگی کانکور خوانده است، اما قبل از آن به طور منظم مضامین ساینسی و زبان انگلیسی را در مرکز آموزشی «فولاد» در ولسوالی مالستان ولایت غزنی، فرا گرفته است.
او فرزند هشتم خانواده خود است و خواهران و براداران بزرگترش همه از دانشگاه فارغ شدهاند و با سواد هستند. آنها مشوق اصلی او بوده و به او امید و دلگرمی دادهاند.

نازدانه میگوید: «زمانی که طالبان گفتند دختران به مکتب نروند خیلی نگران بودم که 12 سال زحمت و تلاشم چطور خواهد شد، اهداف و رویاهایم چطور خواهد شد؟ کمکم افسرده و دلمرده شده بودم. بدون انگیزه و دلمرده به کورس میرفتم.»
به گفته نازدانه، اما خواهران و برادرانش او را دلداری میدادند، به او امید میدادند و میگفتند تا حالا که درس را ادامه دادی، مطابق تقسیم اوقات و به صورت منظم درسهایت را ادامه بده، اگر طالبان نگذاشتند که در کانکور شرکت کنی، میتوانی انگلیسی بخوانی، سند تافل بگیری و با بدست آوردن بورس تحصیلی در بهترین کشورها درس بخوانی.
این تشویقها به نازدانه «روحیه و انرژی» داد و او رفتن به کورس و مطالعه منظم را ادامه داد. اکنون خوشحال است که «امتحان کانکور برگزار شد و من اشتراک کردم و در رشته دلخواه خود کامیاب شدم.»
نازدانه لحظه اعلام نتایج کانکور را یکی از هیجانانگیز ترین لحظات زندگیاش توصیف میکند و میگوید که شب قبلش بخاطر هیجان زیاد خوابش نمیبرد.
او میگوید از ساعت هشت صبح پیش تلویزیون نشسته بود و منتظر لحظه اعلام نتایج امتحان کانکور بود و زمانی که نتایج اعلام شد، فورا به برادرش خبر داد که ببیند او در چه رشتهای قبول شده است.
نازدانه میگوید: «همین که برادرم زنگ زد و گفت که در رشته استوماتولوژی کامیاب شدهام، از خوشحالی و هیجان زیاد دویدم و خود را در آغوش مادرم انداختم. او مرا در آغوش گرفت، صورتم را بوسید و کامیابیام را تبریک گفت.»
نازدانه میگوید فردای آن روز خانوادهاش برایش جشن کوچک خانوادگی برگزار کردند و همه از موفقیت او ابراز خوشحالی کردند. او میگوید: «در آن لحظه واقعا احساس غرور کردم و به خود بالیدم.»