در فاصلهی یکصد متر در امتداد یکی از خیابانهای پر جمعیت غرب کابل تغییر چشمگیری را میشود مشاهده کرد که عقبگرد خطرناک جامعه به نفع طالبان را نشان میدهد. اینجا تا ۱۵ ماه قبل یکی از محلههای پر جنبوجوش غرب کابل بود. تا روز تحویلدهی افغانستان به گروه طالبان، در همین فاصلهی یکصد متری یک کودکستان خصوصی، دو مکتب خصوصی، یک دانشگاه خصوصی، یک آموزشگاه زبان انگلیسی و کمپیوتر، دو کتاب و قرطاسیه فروشی، یک کافه، چندین فروشگاه لباس زنانه، دو ورزشگاه رزمی و فتنس زنانه و یک کارگاه هنری و دو آرایشگاه زنانه فعال بودند. اما طی پانزده ماه گذشته همین محدوده دچار تغییرات جدی شده است.
در پانزده ماه گذشته که گروه طالبان بر افراطیت دینی و تبعیض جنسیتی سرمایهگذاری و یا فعالیت مراکز افراطگرایی را تسهیل میکرد، این محلهی پر جمعیت شهر کابل نیز تحت تاثیر قرار گرفت. در نخستین روزهای رسیدن طالبان به کابل، کارگاه هنری مسدود و آثار هنری آن به زیرزمینیها پنهان و شاید به آتش کشیده شد. تنها کافهی این محله حتا یک روز هم فعالیت نکرد. دو ماه بعد از تسلط طالبان بود که تابلوهای انترنت کلپ و آموزشگاه زبان انگلیسی و کمپیوتر نیز پایین آمد. آرایشگاههای زنانه مسدود شد و جای شان را به کهنهفروشی دادند. مکتبهای خصوصی و کودکستان در آستانهی سقوط قرار دارند و دانشجویان دانشگاه خصوصی به نصف آمار سالهای گذشته کاهش یافته است. فروشگاههای لباس زنانه اکنون برقع و حجاب سیاه عربی میْفروشند. ورزشگاههای رزمی و فتنس زنانه نیز مسدود شدند؛ زنان ورزشکار و مربیهای شان به نقش سنتی زن مثل شستورفت و پختوپز در خانه برگشتند. مسئولان کتابفروشیها از کاهش خرید و فروش کتاب و لوازم آموزشی شکایت دارند.
اما دو مرکز دیگری در همین محدوده به تازگی فعال شده است: مراکز آموزش علوم دینی برای دختران. روزانه در هر مرکز دهها دختر ۷ ساله تا ۲۵ ساله برای آموزش علوم دینی به این مراکز رفتوآمد دارند. یکی از این دو مرکز پنج سال قبل مجوز فعالیت گرفته بود اما دانشآموز و مربی نداشت. دیگری پس از آمدن گروه طالبان از وزارت معارف گروه طالبان مجوز گرفته و زیر مجموعهی معینیت تعلیمات اسلامی فعالیت میکند. در هردو مرکز حدود یکصد دختر مصروف آموزش اند.
آنچه این محله را تغییر داده این است که تا سال گذشته مراکز مانند کودکستان، مکتب خصوصی، دانشگاه خصوصی، آموزشگاه زبان انگلیسی و کمپیوتر، آرایشگاهها و مدسراهای زنانه، انترنت کلپ، کارگاه هنری، کافه، کتابفروشیها و ورزشگاهها؛ همه امکان و مکانهایی بودند که در آنجا فکر و سرمایه تولید میشد. حالا با مسدود شدن و ورشکستگی این مراکز، خلایی ایجاد شده است که در آن روند تولید فکر و سرمایه برای مردم این محله متوقف است. در مقابل، مراکزی ایجاد شده که نه تنها برای اعضای آن تولید فکر و اندیشهی آزاد و روش تولید سرمایه و تامین معیشت را نمیآموزد، بلکه از توسعهی فکر و اقتصاد جامعه جلوگیری میکند. با آنکه گروه طالبان شبیه دیگر مناطق به صورت مستقیم روی این مراکز سرمایهگذاری نکرده ولی فعالیت این مراکز را تسهیل کرده است. برخی از خانوادهها نیز به این برنامه تن داده و دختران شان را به این مدارس میفرستند تا علوم دینی بیاموزند.
براساس گزارشها در دو هفته گذشته گروه طالبان حدود ۴۰ میلیون افغانی برای مدارس علوم دینی در ولایت تخار هزینه کرده است. این یک نمونه از سرمایهگذاری طالبان در تخار است. اما گزارشها نشان میدهد که در نُه ماه نخست فعالیت طالبان، ۵۹۱ مدرسه در ریاست معارف این گروه در تخار ثبت شده و در همین مدت رقم کل مدارس دینی در سراسر افغانستان به ۱۵ هزار و ۷۱۶ مدرسه و دارالحفاظ رسیده بود.
آخرین آمار از فعالیت مدارس دینی در دورهی جمهوریت نشان میداد که ۱۳۰۰ مدرسه از سوی معینیت تعلیمات اسلامی وزارت معارف و وزارت حج و اوقاف حمایت و نظارت میشد اما ۱۳ هزار مدرسه غیر رسمی در ۳۴ ولایت افغانستان عملا فعال بودند که دولت هیچگونه نظارت و کنترل بر فعالیتهای آنها نداشت.
حالا وزارت معارف و وزارت حج و اوقاف گروه طالبان به ثبت مدارس دینی پرداخته تا ضمن حمایت، بر نصاب و روند فعالیت آنها نظارت و کنترل داشته باشند. طبق برنامه گروه طالبان، در هر ولسوالی یک مدرسه بزرگ دینی با ظرفیت آموزش و خوابگاه برای ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ طلبه ایجاد خواهد شد. به صورت کل میتوان گفت که گروه طالبان تلاش دارد با ایجاد و رسمی ساختن مدارس دینی، از گسترش علوم عصری جلوگیری و روند طالبانیزه کردن جامعه را تسریع کند.
همین محلهای که پیش از این در غرب کابل به داشتن مراکز فرهنگی، هنری و ورزشی مشهور بود، اکنون ورشکست شده و تنها نهادهایی که پس از آمدن طالبان در این محله رونق گرفته دو مرکز علوم دینی برای دختران است. در این دو مرکز و تمامی مدارس علوم دینی در سراسر افغانستان یک نصاب مشخص و مشترک تطبیق میشود: قرآن، حدیث و زبان عربی. این نصاب آموزشی دقیق همان چیزی است که دارالعلوم اسلامی دیوبند ۱۵۵ سال قبل در اوتار پرادش هند ایجاد کرد.
بستن مکاتب به روی دختران و وضع محدودیتهای شدید بر دختران در دانشگاهها از سیاستهای ضدانسانی و تبعیضآمیز گروه طالبان است که به صورت آشکار طرح و با اعمال خشونت تطبیق میکند. اما سرمایهگذاری و حمایت این گروه از مدارس دینی دخترانه و پسرانه که در آن نسل جدید افغانستان را برای ستیزه با جهان مدرن و کثرتگرایی گمراه میکنند پروژهی خطرناکی است که جامعهی راکد، فقیر، جنگجو و افراطگرا، ساکت و برده به بار خواهد آورد.
نخستین و بارزترین پیامد رفتن دختران و پسران به مدارس دینی ستیزه با عقل و جهان مدرن است. آنها به جای تولید اندیشه به سرکوب افکار خلاق و منتقد متمرکز خواهند شد. ضمن اینکه نفس فعالیت مدارس دینی مثل مکاتب و دانشگاههای خصوصی و دولتی باعث ایجاد کار و تولید پول در جامعه نمیشود، بلکه یکی از مضامین کلیدی تبلیغ و تدریس این مراکز فاصله گرفتن از مادیات و دوری جستن از پروسههای دموکراتیک، امکانات و تکنولوژی جهان مدرن است که کار و سرمایه تولید میکند.
بنابراین با توجه به مشکلات بیشماری که مدارس دینی و افراطگرایی مذهبی در کشور به بار آورده است، اکنون طالبان به عنوان افراطیترین گروه برخاسته از مدارس دینی میخواهد زنان را نیز وارد این چرخهی باطل کند. پس از آمدن طالبان دهها مدرسه علوم دینی زنانه به شدت و با قدرت به جذب و مغزشویی دختران نوجوان آغاز کردهاند. از این میان، دو مدرسه دینی دخترانه در شبکههای اجتماعی نیز به صورت گسترده به نفع طالبان و افراطگرایی دینی تبلیغ میکنند. شاگردان و مربیهای این مدارس دینی زنانه به توجیه جنگ و تعریف جهاد و اطاعت زنان از مردان مجاهد و رعایت حجاب طالبانی میپردازند و در صفحههای فیسبوک شان ویدیوهایی را به اشتراک میگذارند که مخاطبان زن را به «فرزندپروری برای افزایش مجاهدین فی سبیلالله» و مردان را به اطاعت بیچونوچرا از سربازان اسلام(طالبان) دعوت میکنند. طالبان و احزاب جهادی که در نیم قرن اخیر آتش جنگ در کشور را شعلهور نگه داشتهاند نتیجهی فعالیت همین مراکز آموزش علوم دینی-اسلامی است. حالا اگر طالبان بتوانند شمار زیادی از نسل جدید زنان را نیز وارد این بازی کنند، چه خواهد شد؟