نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

به عنوان خون‌بها عروس شدم

  • سایه
  • 1 قوس 1401
IMG-20221121-WA0016

راحله زن 62 ساله‌ای که فامیل سه نفری را سرپرستی می‌کند، شوهرش 23 سال پیش به دلیل بیماری توبرکلوز فوت کرده است، پسر بزرگش 15 سال پیش وقتی در ایران کارگری می‌کرده از بالای ساختمان به زمین می‌افتد و فلج می‌شود. حالا او باید از پسرش همراه با دو نواسه‌اش که دختران نوجوان هستند مواظبت کند.

او را در یک صف طولانی میان زنانی دیدم که بخاطر گرفتن کمک از یک نهاد در ساحه حوزه 18 شهر کابل جمع شده بودند. باران دانه دانه می‌بارید و راحله تازه دو بوجی زغال را به عنوان کمک مواد سوخت از آن نهاد گرفته بود. او منتظر بود تا همسایه‌هایش هم نوبت شان برسند و یکجا برای انتقال زغال موتر به کرایه بگیرند. در میان آن همه آدم او بیشتر توجهم را جلب کرد. زن پیری که موهایش سفید شده و قدم‌هایش را به سختی بر می‌دارد، ولی نمی‌تواند در خانه بماند. وقتی از او پرسیدم کسی دیگر در خانه شان نبود که برای گرفتن کمک می‌آمد، با لبخند تمسخرآمیز جوابم را داد “بچیم، مه دلم هوای بارانی خواسته بود به همی خاطر خودم آمدم.”

فکر کردم سوالم بی‌جا بود و از او معذرت خواستم، وقتی دید که قصد توهین نداشتم با گفتن اینکه اگر مجبور نمی‌بودم از خانه بیرون نمی‌شدم شروع کرد “من 62 ساله استم، در همین سن مجبورم کار کنم تا شکم نواسه‌هایم را سیر کنم و از پسرم که در کنج خانه افتاده مواظبت کنم.”

پدر راحله حدود چهل سال پیش به قتل متهم می‌شود و بخاطر فرهنگی که آن روزها به صورت عموم در جامعه حاکم بوده راحله را به عنوان خون‌بها به پسر برادر شخص کشته شده می‌دهد. برای تعریف این‌گونه ازدواج‌ها اصطلاح «بد دادن» را به کار می‌برند.

حالا  او در باره رنج‌هایی که از همان روزها تا اکنون پا به پایش آمده می‌گوید “یادم نیست چند ساله بودم که «به بد داده شدم» ولی تا که یادم می‌آید بدبختی همرایم است. چند سال اول زندگی بخاطر قتل که اتفاق افتاده بود خانواده شوهرم اذیتم می‌کرد تا که پسر اولم به دنیا آمد و بعد رفتار شان بهتر شد.”

برای راحله هرچه زمان می‌گذشته رنج‌هایش هم همراه خودش رشد کرده و به گفته خودش اولین پسرش که جوان شده بوده را در دوران انقلاب از دست می‌دهد و کشته می‌شود. “از آن روز به بعد روی آسایش را ندیدم.”

وقتی پسر دومش از ساختمان به زمین می‌افتد و فلج می‌شود سه سال بعد از آن اتفاق عروسش درخواست طلاق می‌دهد و دو دخترش را تنها می‌گذارد. “نزدیک سه سال می‌شد که پسرم فلج شده بود و در بستر افتاده بود که عروسم گفت دیگر با کسی که فلج است و کار نمی‌تواند زندگی نمی‌کند و طلاق گرفت.”

به گفته راحله عروسش بدون در نظر گرفتن وضع اقتصادی که آن‌ها داشته مهریه خودش را هم گرفته است. “عروسم در حقم خیلی بی‌انصافی کرد، اینکه طلاق گرفت اختیار داشت. ولی فکر نکرد که یک زن چطور میتانه سه نفر که یکش مریض است را نان بدهد. مهریه‌اش را هم از ما گرفت و رفت.”

حالا او در یک خانه که کرایه‌اش از سوی صندوق خیریه یک مسجد  پرداخت می‌شود زندگی می‌کند. “چند سال میشه همانجا زندگی می‌کنم، ولی زمستان تا سرحد مرگ هم پیش می‌رویم. امسال که با این قیمتی قیامت است. می‌ترسم بچه بدبختم از سردی و گرسنگی بمیرد.”

نواسه‌های راحله که 19 ساله و 17 ساله استند در یک کارگاه قالین‌بافی کار می‌کنند. “نواسه‌هایم روی خوشی را ندیده تا که دست چپ و راستش شان را شناخته کار کرده،  پولی که نواسه‌هایم می‌گیرند برای خودشان یک جوره بوت هم ‌نمی‌شود. گاهی خیلی اذیت می‌شوم و از خدا می‌خواهم زودتر جانم را بگیرد.”

همچنان بخوانید

بد دادن؛ ناموسی‌شدن منازعات

بد دادن؛ ناموسی‌شدن منازعات

9 جدی 1400

او از اینکه تعدادی از کارمندان نهادهای کمک کننده از فقر و بدبختی زنان فقیر سو استفاده می‌کنند می‌گوید “چند بار کمک آمد و نواسه بزرگم را برای گرفتنش می‌فرستادم، ولی یک کارمند شان به نواسه‌ام پیشنهاد دوستی داده بود و تا همین چند وقت پیش هم زنگ می‌زد.”

به گفته راحله، او و تمام همسایه‌هایش که در قسمتی از کوه چهل دختران در غرب کابل زندگی می‌کنند، هنوز نتوانسته‌اند برای زمستان چیزی بخرند. “راستش در جای که ما زندگی می‌کنیم هیچ کدام ما وضع بهتر نداریم، اکثر ما شب را با شکم خالی می‌خوابیم.”

او از توزیع ناعادلانه کمک‌ها شکایت دارد و می‌گوید. “وقتی کمک‌ها به وکیل‌های گذر می‌رسد، آنها بیشتر به دوست و آشنای خود می‌دهند. ولی ما که نان شب خود را نداریم هیچ به حساب نمی‌آییم، جایی هم نیست که شکایت کنیم.”

همسایه‌هایش یک به یک نوبت گرفتن سهم شان از کمک می‌رسد و به جمع ما اضافه می‌شود، وقتی راحله در مورد خودش حرف می‌زند یکی از همسایه‌هایش می‌گوید. “وضع هیچ کدام ما خوب نیست، ولی از اینکه راحله توانسته با این همه سختی و بدبختی بجنگد خیلی قوی است. حد اقل ما یک کارگر مرد داریم با آنکه کار نیست ولی باز هم بودنش خوب است.”

تمام همسایه‌هایش جمع می‌شوند و برای انتقال 10 بوجی زغال سه‌چرخ(ریکشا) به کرایه می‌گیرند و راحله هم از من خدا حافظی می‌کند. “خو بچیم هر چه از فقر و بدبختی بگویم کم است، کاش آدما دست همدیگره بگیره. ما با فقر و بدبختی پیدا شدم و همین فقر هم جانم را می‌گیره.”

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: بد دادن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
پس از طلاق فهمیدم که زندگی فقط دعوا نیست
هزار و یک شب

پس از طلاق فهمیدم که زندگی فقط دعوا نیست

12 حمل 1402

پس از سه ماه جنجال و مشاجره راحله موفق شد که از عزیز جدا شود و آن رابطه‌ی پر از خشونت هفت ساله را با برگه‌ی طلاق به پایان برساند.

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
هزار و یک شب

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

11 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
هشت سال در نکاح متجاوز
هزار و یک شب

هشت سال در نکاح متجاوز

23 جدی 1401

آمنه، زن جوانی است که در 15 سالگی از مکتب محروم و متحمل کودک‌همسری شد، تا 19 سالگی‌اش یک دختر کرد و بخاطر سنگین‌کاری دو بار جنینش سقط شد.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00