زهرا سپهر وکیل مدافع و فعال جامعهی مدنی است که بیش از دو دهه در عرصه خبرنگاری و رسانه، جامعه مدنی و حقوق بشر کار کرده است. زهرا به خاطر سابقهی کاری و فعالیتهای حقوق بشریاش بعد از سقوط نظام جمهوریت مجبور میشود از افغانستان خارج شود. او اکنون مقیم هالند است و یکی از زنان فعال در دادخواهیهایی که برای زنان افغانستان صورت میگیرد. زهرا به عنوان مشاور حقوقی نیز کار کرده و با چالشهایی که زنان در سیستم حقوقی و خشونتهایی که زنان با آن مواجه هستند به خوبی آشنا است. با نزدیک شدن به 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، نیمرخ گفتوگوی ویژه را با خانم زهرا سپهر انجام داده است.
نیمرخ: اکنون که در افغانستان سیستم عدلی و قضایی برای حمایت از زنان دیگر آن کارکرد سابق را ندارد، شما به عنوان یک وکیل مدافع که سالها درگیر کار حقوقی بودید این روند را چگونه میبینید؟
زهرا سپهر: متاسفانه در حال حاضر سیستم عدلی و قضایی برای حمایت از هیچکس آن کارکرد سابق را ندارد که این موضوع در مقابل زنان به مراتب چالش برانگیزتر است. در دوره جمهوریت که براساس حمایتهای جهانی و فشار نهادهای بینالمللی و تعهد حکومت به تامین حقوق زنان برای دسترسی به عدالت و زیر چتر دهها قانون و طرزالعملهای حمایتی، زنان برای دسترسی به عدالت در سیستم عدلی و قضایی با مشکلات فراوانی روبرو بودند اما حداقل همیشه یکی از دادخواهیهای اصلی نهادهای مدنی و فعالین حقوق بشر و گزارشات رسانهها، تمرکز به نشر مشکلات و چالشها و جستوجوی راه حلها در این عرصه خاص بود و تغییرات مثبت را میتوانستید ببینید.
در شرایط کنونی که طالبان با زنان به عنوان بزرگترین دشمنان خویش در کشور برخورد میکنند و تمام تمرکزشان بر محدودسازی زندگی زنان و دختران افغانستان است، حرف زدن از کارکرد سیستم عدلی و قضایی به نفع زنان، هیچ معنایی ندارد. در حال حاضر تمامی ساختارهایی که به نوعی با قانون سر و کار دارند، برای ایجاد چالش و تخریب زنان تلاش میکنند، نمونههای واضحش را در برخورد با معترضان زن، دستگیری آنها، لتوکوب و شلاق زدن زنان در ملا عام به جرم بدحجابی، روابط نامشروع و… میتوانید مشاهده کنید.
این اعمال و فشارها از سوی کدام مرجع قانونی شناخته شده رسمی و قانون صورت نمیگیرد، در شرایط کنونی، هر طالب برای خودش قاضی و سارنوال و پولیس و مجری آن است و نهادها نه وجود دارند و نه وجودشان معنایی!
نیمرخ: زنان مورد خشونت اکنون در بیپناهی قانونی به سر میبرند. چگونه میتوان زنانی را که مورد خشونت واقع میشوند حمایت کرد؟ آیا شما راهی برای حمایت از زنان در این شرایط میبینید؟
زهرا سپهر: سوال واقعا مشکلی است، وقتی قانون نباشد و مرجعی برای تطبیق آن، یا حتا قانون باشد ولی حکومتی که به آن باور داشته باشد و برای تطبیق آن مسئولیت بپذیرد را نداشته باشید پس در این حالت حمایت از زنان قربانی خشونت در داخل کشور تقریبا کار غیرممکنی است. تمام تلاشی را که شخصا طی این مدت برای حمایت از زنان قربانی خشونت انجام دادهام این بوده است تا آنها را برای حل مشکل به ساختارهای سنتی مثل جرگههای خانوادگی و قومی یا بزرگان محل و در مواردی به علمای دینی ارجاع بدهم و برای آن هماهنگی و صحبت را با طرفین داشته باشم و راه حلهای پیشنهادی خودم را با آنها شریک بسازم.
دربعضی موارد این زنان را به متخصصین روان درمانی معرفی کرده ام یا مثلا اگرریشه خشونت فقر و بیکاری یا اعتیاد شخص بوده است، سعی کرده ام زمینههایی برای رفع این مشکل را با هماهنگی خانوادهها و دوستانشان فراهم بسازم.
اما حقیقت ناگوار این است که این تلاشها به مقیاس خشونتی که علیه زنان در خانه و اجتماع رخ میدهد، بسیار ناچیزاست و ممکن است از بین صد یا صدها قربانی فقط یک یا چند نفرآن بتوانند مشمول همین حمایت ناچیز افرادی مثل من در داخل یا بیرون از کشور شوند.
در مواردی که خشونتها اوج میگیرد و خطر برای قربانی افزایش پیدا میکند، گاهی چارهای برای فرار و پنهان زندگی کردن و سپس تلاش برای خروج از کشور و مهاجرت باقی نمیماند که این خودش سرآغاز یک داستان پر چالش دیگر و زندگی با ترس همیشگی برای قربانیان خشونت است.
نیمرخ: طالبان انجمن مستقل وکلای مدافع را ملقا کرده است زنان وکلای مدافع فعلا بیکار و در خطر هستند. برای ما از شرایط همکاران تان در افغانستان بگویید.
زهرا سپهر: متاسفانه وکلای مدافع زن در وضعیت اسفباری زندگی میکنند، فقر و بیکاری از یک طرف و خطراتی که متوجه جان آنهاست از طرف دیگر، برای آنها چالش برانگیز است، آنها تنها از طرف طالبان تحت تهدید نیستند بلکه مجرمان رها شده از زندان یا کسانی که با وکالت همین زنان، به مجازات رسیده بودند، به شدت به دنبال انتقامگیریهای شخصی هستند که عرصه را برای زندگی این زنان تنگتر میکند، آنها تمامی اسناد و مدارک کاری خود را از بین بردهاند، بارها و بارها نقل مکان کردهاند، با هویت ناشناس در مکانهایی نامعلوم زندگی میکنند و هیچ دسترسی به نهادهای حامی وکلای مدافع در سطح بینالمللی هم ندارند و متاسفانه نجات زندگی آنها مورد توجه کشورها و سازمانهایی که تخلیه افراد در خطر را بر عهده داشتند قرار نگرفت، ترس و وحشت حاکم بر زندگی این زنان باعث شده است تا اکثر راههای ارتباطی با آنها قطع گردیده و کسی معلومات دقیق در مورد آنها نداشته باشد.
نیمرخ: زنان با وجود قوانین حمایتی باز هم در خود سیستم حقوقی مورد تبعیض واقع میشدند نظر شما در این مورد چیست؟
زهرا سپهر: ما قوانین حمایتی زیادی برای زنان داشتیم، طرزالعملهای زیادی ساخته شد، ساختارهای خاصی ایجاد گردید تا زمینه را برای دسترسی زنان به عدالت در سیستم حقوقی فراهم بسازد، اما فراتر از اینها، مدیریت و نظارت بر عملکرد این سیستمها بود، تفکر سنتی زنستیز در تمام تاریخ افغانستان وجود داشته است که در زمان جمهوریت هم بود، شما موضوع دادرسی برای حقوق زنان را به قاضی و سارنوال و پلیس و حتا وکیل مدافعی میسپردید که متاسفانه تعداد زیادی از آنها به حقوق بشری زنها و قوانین بینالمللی در این بخش، تعهد و باور نداشتند و همین سبب میشد که زنان در ساختار حقوقی هم مورد تبعیض قرار بگیرند، اما حداقل آن زمان رسانههای آزاد، نهادهای حقوق بشری و حقوق زنان ملی و بینالمللی با حمایت جامعه جهانی وجود داشتند تا با دادخواهی و نظارت مستمر خویش، از افزایش این تبعیضها جلوگیری میکردند و در بسیاری موارد این ساختارها را وادار به تطبیق قانون در حمایت از زنان میساختند، حتا خلاف میل باطنی شان!
نیمرخ: اکنون که دیگر ارگانهای حمایتی که خدمات حقوقی برای زنان ارایه میکردند وجود ندارد زنانی که مورد خشونت واقع میشوند سرنوشتشان چه خواهد بود؟
زهرا سپهر: زنان قربانی خشونت نمیتوانند برای دادخواهی به پولیس، سارنوال، محکمه و نهادهای حامی حقوق زنان و حتا خانههای امن مراجعه کنند، با اینکه تعداد محدودی از نهادها هنوز هم در افغانستان فعال هستند اما شرایط امنیتی و اجتماعی به گونهای نیست که زنان قربانی برای مراجعه به آنها، احساس اطمینان کنند لذا در بسیاری از موارد این زنان همینگونه قربانیان خاموش خشونتها میمانند و سکوت میکنند، یعنی چارهای جز پذیرش و کنار آمدن با آن ندارند چون حداقل حق حیات خود را به خطر نمیاندازند.
عده محدودی هم که از راههای سنتی رایج مثل کمک خواستن از خانواده و بزرگان محل و علما، ممکن است تا حدی بتوانند مشکل خود را کاهش بدهند، همیشه در خطر قربانی شدن دوباره و مشکلات بعدی قرار دارند مخصوصا در موضوعات خانوادگی اگر فیصله به طلاق و جدایی آنها باشد که ناچار میشوند از همه حقوق مالی و معنوی و حق حضانت فرزندان چشم بپوشند و بعد از آن هم نگاههای تحقیرآمیز اجتماع را تحمل کنند که در بسیاری از موارد منجر به طرد آنها از سوی جامعه و خانواده میشود.
اما گروهی که نمیتوانند قربانی شدن را بپذیرند و حمایت خانواده را ندارند و روشهای سنتی هم کارآمدی ندارد، ناچار به ترک خانه و فرار و مهاجرت ناخواسته و ادامه زندگی با ترس میشوند. در تمامی این گروهها، زنان قربانی خشونت دچار مشکلات روحی و روانی جدی و شدید میشوند و عملا از حق داشتن یک زندگی آرام برای همیشه محروم خواهند بود.
نیمرخ: شما تکثر گروههای اعتراضی زنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
زهرا سپهر: من موافق این تکثر هستم چون این فرصتی است که صداهای مختلف از آدرسهای مختلف شنیده شود اما با این نکته که همهی آنها یک پیام واضح و مشخص داشته باشند که دادخواهی برای زنان و مردم افغانستان است، در شرایط بدی که با آمدن طالبان گریبان مردم افغانستان مخصوصا زنان را گرفت، به هیچ عنوان ممکن نبود و نیست که ما بتوانیم از واحد بودن و یکجا شدن گروههای اعتراضی صحبت کنیم چون اعضای هرکدام از این گروهها، در نقاط مختلف کشور، تحت مشکلات شدید امنیتی و محدودیتها دور هم جمع شدند و با آنهم بارها حرکتهای اعتراضی زنان توسط طالبان با برخوردهای شدید روبرو گردید، از بهم زدن تظاهرات تا دستگیری دختران و حتا قتل عام آنها.
در چنین شرایطی که فشار وارد شده از سوی طالبان باعث میشود برای مدتی حرکتهای اعتراضی زنان کمرنگ جلوه کنند ولی شما دوباره ایجاد گروههای اعتراضی تازه نفس را میبینید، خودش نقطه امیدی است که تلاش طالبان برای خفه سازی و نابودسازی اعترضات زنان نتیجه نداده و زنان و دختران تحت هر عنوانی دوباره دادخواهی میکنند.
نیمرخ: زنان خارج از افغانستان چگونه میتوانند حامی و پشتیبان جریانهای زنان در داخل کشور باشند؟
دادخواهی، دادخواهی و دادخواهی، موثرترین راه ممکن برای حمایت از زنان معترض درون افغانستان، رساندن صدایشان به گوش جهانیان و نهادهای حامی حقوق بشر است. از هر پلتفرمی که ممکن است، شرکت در نشستها، کنفرانسها، حضور در رسانهها، اعتراضات خیابانی و راهاندازی کمپاینها، تولید محتوای حمایتی مثل مقاله، شعر، مستند، گزارشهای تحقیقی، موسیقی و هر راهی که بتوان از طریق آن در مورد زنان افغانستان و اعتراضاتشان صحبت کرد تا مورد توجه و حمایت قرار بگیرند و به آنها کمک نمود. زنان قربانیان اصلی حضور طالبان در افغانستان هستند، نجات جان زنان و دختران در خطر، حمایتهای اقتصادی از زنان سرپرست خانوار، تاکید بر توانمندی اقتصادی زنان، حمایت از حق تحصیل زنان و حمایت از حق آزادی بیان آنها و… همه و همه باید به صورت دوام دار در دادخواهیهای ما مطرح شوند تا تاثیر کنند.
نیمرخ: اکنون که رایزنیها در مورد حکومت پساطالبانی نیز شروع شده است و موضوع فدرال و تجزیه نیز قدرمندتر از دورههای قبل مطرح است. نظر شما به عنوان یک زن فعال که تجربهی کار در سیستم اداری جمهوریت را دارد چیست؟
زهرا سپهر: مهمترین نکته مثبت این است که همه باورمند به حکومت پساطالبان هستند و اینکه این حکومت دوام نمیآورد و برای همین دریچههای بحث و گفتوگو روی حکومت آینده باز شده است و گروهها و افراد مختلف در مورد آن صحبت میکنند و هرکدام برای حمایت از باور خویش، دلایل خاص خود را دارد، چه کسانی که در مورد فدرالی شدن حکومت حرف میزنند و چه کسانی که از تجزیه افغانستان، سخن میزنند ولی در هر صورت اعتقاد همه برداشتن حکومتی است که مردم در آن نقش اصلی را داشته باشند و زمینه برای یک زندگی انسانی برای هر شهروند افغانستان فراهم شود که این اصول ارتباط مستقیمی میگیرد به اینکه ساختار بعدی حکومت افغانستان را چه کسانی رهبری میکنند و در دست خواهند گرفت و تا چه اندازه، مردم به معنای واقعی مردم در آن تعریف خواهند شد.
در حکومت قبلی مشکل در جمهوری بودن نظام وجود نداشت، مشکل در قانون اساسی نظام وجود نداشت حتا در بسیاری موارد مشکل در ساختارهای دموکراتیک ساخته شده هم وجود نداشت، اما مشکل در چگونگی رهبری و مدیریت نظام و تطبیق اصول تعریف شده در قوانین برای حمایت از حقوق شهروندان بود و این افراد و گروهها بودند که قواعد را زیرپا میگذاشتند و نظام را با مشکل و در نهایت با سقوط مواجه کردند.
در این عدم رهبری و مدیریت درست نظام و مشکلات فراوان دیگری که وجود داشت، مردم نیز نقش داشتند، عدم آگاهی مردم از حق درست انتخابشان اهمیت ندادن به تاثیر گزاری انتخابهایشان در زندگیشان و بیتوجهی به اصل انتخاب سالم، یک چالش بزرگ بود، نمونههای واضحش را شما در انتخاب رئیس جمهور، انتخاب اعضای پارلمان و شورای ولایتی و حتا کوچکترین ساختارهای انتخابی مثل وکلای گذر میتوانستید مشاهده کنید و اینکه متاسفانه مردم افغانستان، بسیار به راحتی با این نابرابریها کنار میآمدند و عامه مردم برای حضور موثر در جامعه، برنامهای نداشتند و حتا با گروههای عدالتخواه موجود هم همراهی نمیکردند.
نظام پس از طالبان چه فدرال باشد و چه منجر به تجزیه شود باید نقش مردم به صورت واقعی درآن تامین شود و درسهای گذشته از حکومتهای گذشته، فراموش نشوند!
نیمرخ: از نظر شما چرا جامعهی جهانی در مقابل این همه جنایاتی که در افغانستان صورت میگیرد سکوت کرده است؟
زهرا سپهر: این برخورد جامعه جهانی مربوط به سیاستهای کشورهای مختلف دنیا در مقابل حمایت یا عدم حمایت از مردم افغانستان است. جامعه جهانی طی دو دهه با سرازیرکردن میلیونها دالر به افغانستان و سرمایهگذاری در بخشهای مختلف تعلیم و تربیه، اقتصاد و حقوق بشر و حقوق زنان و آزادی بیان تلاش کرد تا به مردم در دنیا نشان بدهد که با حمایت آنان یک جامعه جنگزده فقیر از نظر مادی و معنوی، به پیشرفت و تغییر روی آورده است، اما متاسفانه آنها هیچ نظارت دقیقی بر این حمایتها نداشتند و تغییرات و پیشرفتهایی را که رویش سرمایهگذاری کرده بودند، بنیادی و با برنامه طولانی مدت نبود، با سقوط نظام جمهوریت و آمدن طالبان، دنیا متوجه شد که کاری را که دو دهه برای افغانستان انجام داده است شبیه زدن یک حصار یا دیوار زیبا در اطراف یک خانه است که خشتهای ساختمانش درست چیده نشده بودند و همه آن با یک زلزله فرو ریخت.
از طرفی عدم حمایتهای مردمی یا اعتراضات مردمی در مقابله با طالبان و کمرنگ بودن دادخواهی مردمی درون کشور به جز اعتراضات زنان، این باور را ایجاد کرد که مردم افغانستان مردم همیشه سازگار با هرشرایط هستند و وقتی خود آنان برای بهبود زندگی خود نمیخواهند تلاش کنند و خودشان از خودشان و حتا زنان هموطنشان حمایت نمیکنند، لزومی ندارد تا جامعه جهانی یکبار دیگر روی زندگی شهروندان افغانستان تمرکز کنند، به گمان من دیگر افغانستان برای دنیا سوژه خوبی نیست تا به مردم خود نشان بدهند که حمایت آنها باعث تامین حقوق بشر و حقوق زنان و تغییر مردم در یک کشور جنگزده میشود مگر زمانی که صداهای دادخواهی از داخل و خارج افغانستان مردمی و همگانی و دوامدار باشد تا دوباره ما در معرض توجه قرار بگیریم و جامعه جهانی یکبار دیگر منفعت خویش را در حمایت از مردم افغانستان به وضوح ببیند.