گروه تروریستی طالبان پس از آنکه با قتل و کشتار و معاملات سیاسی بر افغانستان مسلط شد، نظام جمهوریت را از بین بردند، قانون اساسی و تمامی قوانین دیگر کشور را لغو کردند. ورود طالبان به زور و اقدامات آنان مبنی بر لغو تمامی قوانین دموکراتیک کشور سبب شد این گروه مشروعیت ملی و بینالمللی پیدا نکند و افغانستان را رسما در یک خلا قدرت و نظام قانونی قرار دهند.
این وضعیت سبب شده است تا اکثر گروههای سیاسی نیز مطالبات سیاسی شان را از اساس تغییردهند و مطالبات تازهای را به صورت جدی مطرح کنند. این مطالبات از زیر سوال بردن نام افغانستان و رد کاربرد هویت افغان برای همه شهروندان شروع تا بنای ساختارهای سیاسی مانند نظام غیرمتمرکز و یا سیستم اداری حقوقی فدرال را در بر میگیرد.
استدلال این گروههای سیاسی این است که گروه طالبان افغانستان را به وضعیتی رسانده که بازگشت به ساختار سیاسی قبلی که بنابر ملحوظاتی شکل گرفته بود، ناممکن است. حالا که قرار است همه چیز از نو بنا و بازتعریف شود، پس میطلبد که این گروههای سیاسی نیز مطالبات جدید شان -که از دید شان ضامن ایجاد یک ساختار عادلانهتر است- باید مطرح شوند.
از سوی دیگر، روی کار آمدن گروه تروریستی طالبان بیشترین آسیب را به زنان افغانستان وارد کرده است. این گروه زنان را از تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حذف کرده است. بیشتر از این، طالبان با تمام قدرت وارد عرصههای خصوصی زندگی زنان شده و آنها را از دسترسی به ابتداییترین امکانهای زندگی از جمله ورزش، تفریح و حتا رفتن به حمام عمومی منع کرده است.
مقاومت زنان در کابل و سایر شهرهای افغانستان از نخستین روزهای تسلط طالبان بر کشور، سرخط خبرهای رسانههای داخلی و بینالمللی شد. زنان به رغم فشار و خشونت بالایی که طالبان اعمال کردهاند، باربار با شعار «نان، کار، آزادی» به میدان آمدهاند، جامعه جهانی نیز برای طرح مطالبات زنان از طریق برگزاری نشستهای متعدد فرصت دادخواهی فراهم کرده است.
در یک سال و چند ماه گذشته، بیشترین جلسه در بارهی زنان افغانستان در عالیترین نهادهای بین المللی از شورای امنیت سازمان ملل متحد گرفته تا اتحادیه اروپا و پارلمانهای کشورها برگزار شده و چهرههای مطرح سیاسی زنان افغانستان در این جلسات شرکت داشتهاند.
اما مسالهی اساسی این است که خواست اساسی زنان چیست و چقدر از این فرصتها استفاده کردهاند؟
آیا کسانی که به نمایندگی از زنان افغانستان در جلسههای بینالمللی شرکت کرده، توانستهاند مطالبه سیاسی مشخصی را از آدرس زنان مطرح کنند؟ این مطالبات چیست و کدامهاست؟
اگر از شعار «نان، کار، آزادی» که زنان مبارز در داخل افغانستان با شجاعت تمام مطرح و پیگیری کردهاند بگذریم، با تحلیل وضعیت داخل افغانستان به این درک برسیم که طرح بیشتر مطالبات ابتدایی و حقوق طبیعی در داخل افغانستان ممکن نیست، پس زنان افغانستان به رغم توجه جامعه جهانی و درهای بازی که زنان سیاستمدار افغانستان دراین مدت پیشرو داشتند، در گفتوگوهای خود با جهان گذشته از بازگشت حقوق اساسی زنان، چه مطالبه سیاسی روشنی را مطرح کردهاند؟
اگر به صورت مقایسهای حوزه سیاستورزی مردان را ببینیم، آنها از تشکیل حکومت فراگیر، حکومت همهشمول، نظام غیرمتمرکز و نظام فدرال میگویند که جدا از معقولیت و منطق هریکی، ولی همه شان مطالبه روشن سیاسی است.
در این قیاس مطالبه سیاسی زنان چیست؟ زنان که مدعی رهبری در جامعه زنان افغانستان هستند و یا به هر دلیلی مطرح اند و از آدرس زنان با مقامات بینالمللی حرف میزنند، چه مطالبه روشن سیاسی را مطرح کرده و چقدر توانستهاند آن را در جامعه زنان افغانستان به عنوان یک هدف سیاسی مطرح و عمومی کرده و زنان را بر محور این مطالبه بسیج کنند؟
روند حوادث به سمتی در حرکت است که امکان دارد در آیندهی نزدیک نشستی در مورد افغانستان برگزار شود. بدون شک جناحهای سیاسی افغانستان، گروه طالبان، کشورهای منطقه و جهان و نمایندگان سازمانهای بینالمللی در این نشست حضور خواهند داشت تا روی نظم سیاسی آینده و مدیریت افغانستان بحث کنند.
در چنین نشستهای بینالمللی، جایگاه زنان چقدر ضمانت خواهد شد؟ مهمتر از آن، ممکن مانند مذاکرات دوحه شماری از زنان در حلقه مذاکره نیز راه یابند، آنها بر سر چه چیزی مذاکره و چانهزنی خواهند کرد؟ چه ضمانتی وجود دارد که مطالبات زنان به باز شدن مکاتب دخترانه و بازگشت زنان به کار در ادارههای دولتی آنهم با محدودیتها وشرایط ویژه که طالبان تعیین خواهند کرد خلاصه نشود؟
آیا زنان مشارکت سیاسی معنادار و تاثیرگذار در آینده سیاسی افغانستان میخواهند؟ اگر پاسخ مثبت است، تعریف زنان از چنین نظامی چگونه است؟ چه ضمانتهای الزامآوری باید برای رعایت حقوق اساسی و نیز مطالبات سیاسی زنان وجود داشته باشد؟
گزارشهای دیدارها و جلسات یکسال گذشته میان آنانی که از آدرس سیاسی زنان افغانستان با مقامات جامعه جهانی در سطوح مختلف بیرون آمده است، نشان نمیدهد که خواسته و مطالبه سیاسی روشنی از سوی زنان مطرح شده باشد. بیشتر مطالبات زنان در این جلسات خواستههای سلبی و نفی بوده است، مانند اینکه جهان نباید طالبان را به رسمیت بشناسد، جهان نباید طالبان را از فهرست سیاه حذف کند.
همه این موارد مهم و حیاتی هستند و تاکنون تاثیرگذار نیز بودهاند؛ به ویژه مبارزات زنان در کابل که تاکنون به صورت جدی مانع عبور طالبان از سد تحریمهای بینالمللی و عدم مشروعیت بینالمللی بوده است.
اما هیچکدام اینها ضرورت اصلی زنان افغانستان مبنی بر داشتن و طرح مطالبه روشن سیاسی همهگیر برای همه زنان را رفع نمیکند. نبود چنین مطالبهای از سوی دیگران سبب شده است تا زنان در سطوح مختلف با همدیگر درگیرشوند و زیر نام زنان دیروز و زنان امروز، زنان دولتی و غیردولتی، زنان پروژهای و زنان مبارز، زنان خارج و زنان داخل و عنوانهای دیگری از این دست، با همدیگر جدال داشته باشند.