نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

گلچهره در شهر ممنوعه

  • نیمرخ
  • 7 جدی 1401
گلچهره

راوی: لاجورد

گلچهره خانم 32 ساله، ساکن نوآباد کارته‌سخی کابل است. او همسرش را که عضو نیروهای اردوی ملی افغانستان بود هفت سال قبل در کندز از دست می­دهد. گلچهره و فرزندانش مجبور می­شوند از بغلان به کابل بیایند تا بتواند در محیط کابل کاری برای خود جست‌وجو کند.

گلچهره می­گوید: «وقتی همسرم را از دست دادم تازه با سختی‌های زندگی زنان تنها آشنا شدم. خانواده همسرم توان نان‌آوری برای ما را نداشت. خسرانم خودشان یک خانواده پرجمعیت بودند و نمی‌توانستند من و سه فرزندم را نیز سیر کنند. آنها به من گفتند تو آزادی ازدواج کنی یا کار کنی. همین سبب شد تصمیم بگیرم به کابل کوچ کنم و به دنبال کاری باشم تا شکم اولادهایم را سیر کنم.»

خانم گلچهره پدرش را سالها قبل در جنگ داخلی از دست داده است. برای همین از مادرش­ که با خانواده برادرش زندگی می­کرده خواسته است که همراه او به کابل بیاید تا بتواند در مراقبت از کودکانش به او کمک کند.

او در مورد زندگی­اش می‌گوید: ما خانواده­ی فقیری بودیم. من صنف یازدهم مکتب بودم که خانواده تصمیم گرفت مرا به اولین خاستگارم بدهند. عروسی ما زود انجام شد. من بعد از ازدواج فرصت تحصیل پیدا نکردم. برای همین بعد از مرگ شوهرم هیچ چیزی در دست نداشتم که به آن تکیه کنم، نه پدری که از من حمایت کند، نه سرمایه و نه مدرک تحصیلی که پشتوانه‌ام باشد. من بودم سه طفل خرد و سال‌های سختی که پیش روی مان بود. در شهر خودمان نتوانستم کاری پیدا کنم.برای همین تصمیم گرفتم با مادرم به کابل بیایم. چون نتوانسته بودم مکتب را تمام کنم با سختی بسیار در یک موسسه فرهنگی به عنوان آشپز استخدام شدم. نگهداری از فرزندانم را به مادرم سپردم و پس از اتمام کار روزانه موسسه، عصرها در یک رستورانت کار می­کردم. چرخ زندگی می­گشت و من حداقل از اینکه درآمد مناسبی داشتم شکر گذار بودم.

گاهی هم می­ترسیدم مبادا موسسه بخواهد یک مرد را به جای من استخدام کند. بعدها فهمیدم این ترسی بود که همه زنان همکارم داشتند. استخدام یک مرد بسیار بهتر بود از زنانی که مادر بودند و گاهی به خاطر فرزندان­شان مجبور بودند غیر حاضری کنند.

پس از سقوط نظام جمهوریت موسسه‌ای که در آن کار می­کردم بسته شد و من بیکار شدم.­­­ رستورانت نیز دیگر مشتری‌‌های خود را از دست داده بود برای همین صاحب رستورانت مجبور شد کارگرانش را کم کند و آنجا نیز کارم را از دست دادم. با آمدن طالبان زندگی دوباره چنگ و دندانش را به ما نشان داد.

مقدار پولی که پس‌انداز کرده بودم خرج زمستان سال گذشته شد و خرج مواد اولیه غذایی برای کودکانم. مادرم چندین بار به صف نان­‌های نذری و خیریه رفته بود که گاهی دست خالی از آنجا برمی‌گشت.

با مصرف پول پس‌انداز بیشتر اوقات، فرزندانم را دو وعده غذا می‌دادم. خودم تلاش می­کردم تا جایی که ضعف بر من غلبه نکرده غذا نخورم تا برای فرزندانم باشد. تا اینکه شش ماه قبل با کمک یکی از آشناهایم در یک کورس آموزشی به عنوان صفاکار شروع به کار کردم. معاشم بسیار کم بود اما بازهم گذاره می­کردم. هر صبح از نوآباد دهمزنگ تا کارته چهار پیاده می­آ­مدم و برمی­گشتم تا کرایه موتر ندهم.

اکنون که طالبان دوباره فرمان صادر کرده است که زنان حق کار را ندارند نمی‌دانم به فرزندانم چی بدهم؟ نمی‌دانم کرایه خانه را از کجا بیاورم؟ نمی‌دانم روزهای سرد زمستان را چگونه سر­ کنیم؟ از خودم می­پرسم پس ما زنان که سرپرست خانواده هستیم چه کنیم؟ آیا شاهد مرگ عزیزان مان از گرسنگی و بیماری باشیم یا به خاطر حقوق خود به سرک­ها برویم و اعتراض کنیم؟! شکم گرسنه که فرمان و گناه را نمی‌شناسد. آنهم وقتی که چند انسان ضعیف و خردسال برای بقای خود وابسته به زنی است که طالبان کار را برای آنان منع کرده است.

همچنان بخوانید

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

18 دلو 1401
نجمه

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

گاهی از بلندگوی مسجد صدای ملا را می‌شنوم که می‌گوید: «زنان بیوه باید با مردان متأهل هم که شده ازدواج کنند تا دین و ایمان شان حفظ شود و نان‌آور داشته باشند. دلم می‌خواهد به آن ملا بگویم چشمانت را باز کن تا ببینی چقدر مردم فقیر بیچاره هستند و به روزی رسیدیم که یک مرد حتا نمی‌تواند شکم خود را سیر کند چه برسد به این که نان‌آور دو یا سه خانواده باشد.»

یادداشت: وزارت اقتصاد گروه تروریستی طالبان به تاریخ 3 جدی 1401 خورشیدی با نشر یک مکتوب رسمی کار زنان در موسسه‌های غیردولتی داخلی و خارجی را منع کرده و هشدار داده است که در صورت عدم تطبیق این دستور، جواز فعالیت موسسه‌ها لغو خواهد شد. با توجه به این فرمان طالبان زنان زیادی در بخش های مختلف کار خود را از دست دادند واین در حالی است که خانواده‌های زیادی که مردان شان را از دست داده‌اند زنان سرپرستی و تأمین مالی خانواده‌ را به عهده دارند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN