عملکرد طالبان در قبال زنان افغانستان، جامعه جهانی را در وضعیت سختی قرار داده است. مقاومت زنان در داخل افغانستان و فعالیتهای زنان در کشورهای مختلف اروپایی و امریکا و کانادا در بازه زمانی پس از سقوط جمهوریت و تسلط دوباره طالبان، سبب شده است که جامعه جهانی بیش از این امکان توجیه تعامل خود با طالبان را از دست بدهند.چون طالبان گروهی است که آپارتاید جنسیتی را حاکم کرده است.
تجربه 18 ماه گذشته نشان داد که صدور اعلامیههای مکرر از آدرس سازمان ملل متحد، شورای امنیت و نهادهای بینالمللی و دعوت از طالبان برای تغییر رویکرد آنها در قبال زنان افغانستان نه تنها موثر نبوده بلکه سبب شد این گروه با گذشت هر روز محدودیتهای بیشتری را بر زنان وضع کنند. زیرا طالبان به این جمعبندی رسیدهاند که صدور اعلامیه آخرین کاری است که جامعه جهانی قادر به انجام آن است و ابزار دیگری برای اعمال فشار ندارد.
در واقع طالبان اتوریته و صلاحیت جامعه جهانی را به چالش کشیدهاند و وفاداری جهان آزاد به ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور سازمان ملل متحد را زیر سوال بردهاند. در حالیکه مقامهای عالیرتبه غربی و سازمانهای بینالمللی به ویژه ریچارد بنت، گزارشگر ویژه دبیر کل سازمان ملل و رینا امیری، نماینده ویژه امریکا در امور زنان افغانستان، به صورت مداوم اعلام کردهاند که در کنار زنان افغانستان خواهند ایستاد، اما عدم یک اقدام معنادار از سوی غرب و سازمان ملل، دامنه یأس و ناامیدی را در میان زنان افغانستان گسترش داده و به شک و شبهه تعاملات پشت پرده طالبان و جامعه جهانی دامن زده است.
افزون براین، حمایت گسترده و جدی امریکا و غرب از اعتراضهای زنان در ایران که اعمال تحریمهای بیشتر علیه نهادها و افراد کلیدی جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته است، گمانهزنی در مورد برخورد دوگانهی امریکا و غرب با ارزشهای جهانشمول از جمله حقوق بشر و حقوق زنان را افزایش داده و سوال جدی را خلق کرده است که چه تفاوتی میان زنان ایرانی و زنان افغانستان وجود دارد؟ چرا برعکس حمایتهای گستردهی جهانی از زنان معترض در ایران، هیچ اقدام مشابهی را در قبال حمایت از زنان افغانستان شاهد نیستیم.
هرچند نمیتوان انکار کرد که لحن جامعه جهانی در سطوح مختلف در قبال طالبان تغییر کرده است؛ پس از ممنوعیت آموزش دختران در دانشگاهها و ممنوعیت کار زنان در نهادهای غیردولتی، شماری از نهادهای بینالمللی کار خود را در افغانستان تعطیل کردند، تعدادی از مقامهای غربی پیامهای روشنتری را به آدرس طالبان فرستادند و قراین و شواهد حاکی از آن است که در دو هفته اخیر بستههای نقدی چهل میلیون دلاری نیز به کابل نرسیده است.
سخنگویان کاخ سفید در روزهای اخیر از بررسی وضعیت و احتمال تغییر رویکرد امریکا در قبال گروه تروریستی طالبان سخن گفتهاند که در نفس خود امیدوارکننده است، اما اگر این تغییر رویکرد با اقدام جدی و موثر همراه نباشد، بدون شک طالبان را در ادامهی راهی که در پیش گرفتهاند، جسورتر خواهد کرد.
جامعه جهانی به ویژه ایالات متحده امریکا ابزارها و امکانهای فراوانی برای اعمال فشار بر طالبان دارد؛ به شرط آنکه نیتش را نیز داشته باشد. اگر چنین نیتی وجود داشته باشد، در گام نخست امریکا و سازمان ملل متحد، با کشورهای منطقه از جمله قطر، عربستان سعودی و پاکستان باید حرف بزنند و آنها را در اعمال فشار بر طالبان با خود همراه کنند.بدون همراهی منطقه، فشارهای غرب تأثیرش کمتر خواهد بود.
اقدام دوم میتواند، بستن تمامی منفذهای دیپلماتیک به روی طالبان باشد؛ چنانکه هفته پیش شماری از زنان مطرح کردند، دفتر سیاسی طالبان در قطر باید بسته شود. هیچ یک از کشورها به خصوص کشورهای منطقه نباید کسانی را که طالبان به عنوان دیپلمات و کاردار سفارت معرفی میکنند، بپذیرند و اگر کسانی را هم پذیرفتهاند باید بازگردانند.
تحریم سفر که در حال حاضر شامل شمار محدودی از رهبران طالبان میشود باید شامل همه اعضای کابینه سرپرست و مقامهای ملکی و نظامی امارت تروریستی طالبانی شود. نظارت از اعمال تحریمها باید جدی باشد. در حال حاضر شمار محدودی از رهبران طالبان شامل این تحریم هستند که آنهم در عمل به درستی اجرایی نمیشود و در مواردی دیده شده است که اعضای شامل تحریم به کشورهای منطقه سفر کردهاند.
هدفمند کردن کمکهای بشردوستانه نیز میتواند اقدام موثری در زمینه اعمال فشار بر طالبان باشد. در یک سال و چند ماه گذشته در حالیکه هفتهوار حدود ۴۰ میلیون دالر امریکایی به صورت نقدی وارد افغانستان شده است، اما تأثیر چندانی بر وضعیت معیشتی مردم نداشته و طالبان در هر مرحله و به صورت گوناگون از آن بهره گرفتهاند. مهمترین بهرهی طالبان از این کمکها، بهرهی تبلیغاتی حفظ ثبات پولی افغانستان در برابر ارز خارجی بوده است.
نمیتوان انکار کرد که نیاز به کمکهای بشردوستانه در افغانستان جدی است و میلیونها نفر به خصوص شماری از زنان و کودکان به این کمکها نیاز دارند. امکان قطع کامل کمکهای بشردوستانه وجود ندارد، اما مدیریت درست این کمکها به گونهای که نیازمندان واقعی از آن برخوردار شوند و گروه طالبان از آن نفعی نبرند، نیز ممکن است.
اما مسأله مهمتر از همه این است که جامعه جهانی در مواجهه با خواستهای زنان، باید به زنان افغانستان و در کل به مردم این کشور گوش بدهند. جامعه جهانی نباید خواستهای مردم به ویژه زنان افغانستان را صرف به حق آموزش و بازگشت زنان به کار در نهادهای بینالمللی تقلیل دهند. بلکه اصلیترین خواست اکثریت مطلق مردم افغانستان را محور دیپلماسیشان در امور افغانستان قرار دهند که عبارت از تغییر کلیت نظام و راندن گروه تروریستی طالبان از قدرت است.
مردم به ویژه زنان افغانستان طی یکونیم سال اخیر همواره با استفاده از هر فرصتی اعلام کرده که گروه طالبان قابل اصلاح نیست و محور تعامل جامعه جهانی با این گروه تروریستی نباید اصلاح و تغییر رویکرد طالبان باشد؛ بلکه آنچه قبل از همه نیاز به تغییر دارد محور دیپلماسی جامعه جهانی در امور افغانستان است. حذف کامل طالبان از کرسی قدرت و سیاست و کشاندن رهبران این گروه به محکمههای بینالمللی ضروریتر است زیرا هرکدام به جنایت جنگی و جنایتهای ضد بشری و نسلکشی متهم استند.
راهکارهای تشدید فشار، تحریم سفر، نظارت بر توزیع کمکهای بشردوستانه و حمایت از حقوق اساسی و آزادیهای مدنی زنان ضروریترین خواستهای مردم برای جلوگیری از وقوع بحران انسانی در افغانستان است. اما غایت خواست و مطالبهی مردم به ویژه زنان افغانستان که امروز با دست خالی در برابر یک لشکر تمام عیار و تروریستی طالبان قد علم کردهاند، فقط حق حیات نیست بلکه مردم به چیزی کمتر از سقوط طالبان و محاکمهی رهبران این گروه نمیاندیشند. چون گروه طالبان از آوان پیدایش تاکنون به تکرار ثابت کرده که تفکر و سیاست این گروه غیرقابل تغییر و غیرقابل اصلاح و در ستیزه با جهان مدرن و ارزشهای آن است و در امور داخلی نیز تبعیض قومی، مذهبی و جنسیتی از اصول اساسی شان است. تعامل نرم جهان آزاد با یک چنین گروهی که از اعمال نسلکشی تا آپارتاید جنسیتی و هرگونه جنایت جنگی و جنایت ضد بشری ایبایی ندارد، نه تنها پرسشبرانگیز بلکه به صورت جدی و فوری نیازمند تغییر است.
دیدگاهها 1
تالب با همان دیدگاه بدوی اش نمیخواهد در مقابل تجدد و روشنگری تسلیم گردد.