نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

ورزش؛ میـوه‌‌ی ممنوعه برای زنان

  • سایه
  • 19 جدی 1401
ورزش زنان افغان

زنان افغانستان پس از آمدن گروه تروریستی طالبان جایگاه و دست‌آوردهای ورزشی خود را که طی دو دهه با تلاش و قربانی زیاد کسب کرده بودند، یک‌شبه از دست دادند. ورزشگاه‌های افغانستان که پیش از این میدان همدلی و تغییر برای نسل نوین افغانستان محسوب می‌شد، اکنون به فضایی برای ضرب شلاق زنان و اعدام و قصاص مردان مبدل شده است و زنان از ورزشگاه‌ها طرد شده‌اند.

آرزو‌های بر باد رفته

سهیلا و ظریفه دو بانوی جوان ورزشکار استند که هردو باهم برای رقابت‌های انتخابی تیم ملی والیبال زنان آماد‌گی می‌گرفتند.

تمام رویاهای‌ ما راه یافتن به تیم ملی والیبال زنان و کسب مدال طلای آسیایی بود.

سهیلا در گفتگو با نیمرخ

با قدرت گرفتن گروه طالبان و اعمال محدودیت بر فعالیت‌ها به ویژه ورزش زنان، اکنون برنامه‌ها و رویاهای سهیلا به بن‌بست مواجه شده و حالا حتا نمی‌تواند به آن فکر کند.

زهرا یکی دیگر از دختران ورزشکار است که در رشته بوکس فعالیت می‌کرد. به گفته خودش، حالا نمی‌تواند در چند قدمی کلپ ورزشی‌اش که مدت چهار سال، هر روز در آن‌جا تمرین می‌کرد برود.

همیشه آرزو داشتم، نمونه‌ای از شجاعت باشم و می‌خواستم در مسابقات برون‌مرزی از زنان رنج‌دیده، اما قوی افغانستان نمایندگی کنم. وقتی گروه طالبان به قدرت رسید؛ امیدوار بودم شاید بتوانم ادامه دهم.

زهرا

در بازرسی خانه به خانه که گروه طالبان به راه انداخته بودند، افراد طالبان وقتی عکس ورزشی زهرا که بدون چادر بوده را می‌‌بینند، او را مجبور می‌کنند وسایل ورزشی‌اش را جمع کند و در وسط حویلی‌شان آتش بزند.

زهرا با ترسی که از آن روز به همراه دارد می‌گوید: «وقتی عکسم را دید، با آن‌که ماسک پوشیده بودم مرا شناخت و مجبورم کرد تمام وسایل ورزشی‌ام را که پنهان کرده بودم را یکجا جمع کنم و آتش بزنم.»

به گفته زهرا، حالا از تمام آرزوها و وسایل ورزشی‌اش، تنها یک کمربند ورزشی مانده که در یک گوشه حویلی به دور یک درخت پیچانده شده است.

در کنار ورزشکاران جوان که در رشته‌های مختلف، عضو کمیته‌های ملی المپیک بودند و در مسابقات داخلی و بیرون‌مرزی اشتراک می‌کردند، تعداد زیادی دختران و زنان میان‌سال و کهن‌سال به خاطر درمان مشکل‌ جسمی و روانی به توصیه داکتران به ورزش رو آورده بودند.

نرگس 23 ساله همراه با مادر 50 ساله‌اش تا قبل از قدرت گرفتن گروه طالبان، به مدت سه سال در یک کلپ زنانه‌، رشته‌ یوگا را تمرین می‌کردند.

نرگس علت رو آوردن مادرش به ورزش را توصیه پزشک‌ به خاطر درمان شدن دیسک کمر عنوان می‌کند و می‌گوید: «بیشتر از 10 سال می‌شود که مادرم دیسک کمر دارد، چند سال می‌شد که دارو مصرف می‌کرد، ولی نتیجه نمی‌داد تا اینکه یکی از داکتران گفت درمانش فقط در ورزش کردن است. از آن به بعد مادرم در کلپ به کمک مربی، حرکت‌های کششی را انجام می‌داد که مشکل دیسک کمرش خیلی کمتر شده بود.»

همچنان بخوانید

کلپ فیتنس بانوان افغانستان

اوج و افول زینب و آرزوهایش

25 جدی 1401
عاقله هاشمی

زنی از افغانستان تا هسپانیا بر فراز قله‌ها

27 قوس 1401

شاه‌گل، مادر نرگس از بدتر شدن درد کمرش به خاطر ورزش نکردن و بسته شدن کلپ‌های زنانه شکایت دارد و می‌گوید: «تنها راه درمان مریضی‌ام ورزش کردن است که گروه طالبان آن را از روی ما گرفتند. تا قبل از آمدن گروه طالبان خیلی خوب شده بودم، اما در این یک‌ونیم سال در کنار وضع بد روانی، درد کمرم بدتر شده و هیچ راهی جز ورزش برای درمان وجود ندارد.»

در این میان زنان زیادی بودند که با ایجاد کردن کلپ‌های زنانه و تمرین دادن زنان، هزینه‌های زندگی خانواده‌ی‌شان را پرداخت می‌کردند.

آرزو بیات، یکی از مربیان فتنس زنان است که در سال 2017 میلادی با ایجاد کلپ زنانه توانسته بود برای خودش منبع درآمد ایجاد کند و در کنار آن به زنان کمک کند تا با مشکل‌های جسمی و روانی‌شان مبارزه کنند.

آرزو در مورد زنانی که برای تمرین می‌آمدند می‌گوید: «بیشتر زنان که برای تمرین می‌آمدند زنان خانه‌دار بودند، بیشترشان به خاطر درمان مشکل روانی به ورزش رو آورده بودند و زنان میان‌سال که مشکل جسمی داشتند هم برای تمرین می‌آمدند، اکثر زنان بخاطر رفع مشکل روانی و جسمی می‌آمدند تا زیبایی اندام.»

حالا بیشتر از 14 ماه می‌شود که کلپ ورزشی آرزو بسته است و خانواده‌اش هیچ منبع عایداتی ندارد.

او در باره‌ی چگونگی فعالیتش چنین می‌گوید: «کلپ ورزشی در تهکو خانه‌ام بود، هیچ مردی حتا گذرش هم به این‌جا نمی‌افتاد، وقتی گروه طالبان آمد یک مدت پنهانی تمرین می‌کردیم. نمی‌دانم کدام همسایه ما به طالبان خبر داده بود، یک روز چند نفر طالب آمد و گفت، اگر این‌بار خبر شویم که زنان برای ورزش می‌آیند، کلپ را آتش می‌زنیم.»

در کنار این همه ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی کابینه سرپرست گروه تروریستی طالبان در تازه‌ترین گفته‌هایش «آموزش، ورزش، تفریح و کارهای اداری زنان» را «بی‌عزتی» خوانده و گفته است که منع زنان از آموزش،کار، ورزش و تفریح یکی از مکلفیت‌های دینی-اسلامی است.

آینده زنان افغانستان و دست‌آوردهای بیست سال گذشته شان در برابر حجم بزرگی از زن‌ستیزی و جاهلیت گروه طالبان بیشتر از هر زمانی رو به تاریکی می‌رود. این در حالی است که جامعه جهانی و نهاد‌های حامی حقوق زنان تاهنوز هیچ اقدام عملی برای توقف محدودیت‌های طالبان علیه زنان و اعاده‌ی حقوق اساسی و آزادی‌های مدنی زنان افغانستان روی دست نگرفته‌اند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ورزش
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
گزارش

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
فاطمه نیوشا - مهاجرت
هزار و یک شب

رویای معلمی و کابوس آوارگی

8 حمل 1402

پس از مدتی امتحان آزاد دادم و در بست معلمی کامیاب شدم. شغل معلمی یکی از آرزوهای دایمی‌ام بود. قبلا هر وقتی که معلم داخل صنف ما می‌آمد و تدریس می‌کرد، با خود می‌گفتم ایکاش روزی برسد...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00