نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دخترانی که کتاب می‌خوانند و برای آینده می‌رزمند

  • ارزگانی
  • 22 جدی 1401
دخترانی که کتاب می‌خوانند و برای آینده می‌رزمند

با آمدن دوباره گروه تروریستی طالبان، رویاهای یک نسل از شهروندان افغانستان فرو ریخت، یک نسل تمام امیدها و آرزوهای خود را از دست داد و تصویر آینده برای آن‌ها تار و مبهم شد.

وقتی این گروه دروازه‌های مکاتب متوسطه و لیسه را بر روی دختران بالاتر از صنف ششم بست، بیش از یک میلیون دختر و بیش از یک میلیون خانواده، بیشتر از همیشه یأس، ناامیدی و سرخوردگی را تجربه کردند.

زمانی که دروازه‌های دانشگاه‌ها نیز بر روی دختران مسدود شد و کار زنان در سازمان‌های بین‌المللی و داخلی ممنوع شد، دایره‌ی سیاهی کامل شد و خورشید آرزوهای نیمی از جمعیت یک کشور زیر ابر سیاه جهالت و نادانی گم شد.

اما در میان این‌ همه سیاهی و ناامیدی، دخترانی هستند که هنوز به فردای روشن فکر می‌کنند، هنوز دل‌شان با نور امید روشن است و هنوز یأس و ناامیدی نتوانسته است بر آن‌ها چیره شود.

مریم امیری و مروه منصور، از آن دسته دختران هستند؛ دخترانی که هنوز رویا می‌بافند و هنوز برای رسیدن به آرزوهای خود می‌جنگند و برنامه دارند.

مریم ۱۷ ساله، دانش‌آموز صنف دهم مکتب است و مروه ۲۰ ساله، دانشجوی سال دوم رشته اقتصاد در دانشگاه کابل.

آن‌ها می‌گویند که پس از مسدود شدن تمام مراکز آموزشی بر روی زنان و دختران به کتاب خواندن روی آورده‌اند؛ کتاب می‌خوانند و با کتاب‌ها به جهان رویاهای‌شان سفر می‌کنند.

به کتاب پناه بردم

مریم بعد از سقوط کابل به دست طالبان و ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، روزهای طولانی خودش را در کنج اتاقش زندانی کرده و گرفتار افسردگی و ناامیدی شده بود.

او برای نجات از افسردگی و ناامیدی با همکاری عمه‌اش در یک مرکز آموزشی ثبت نام می‌کند تا زبان انگلیسی را بیاموزد.

مریم به نیمرخ می‌گوید: «ساعت چهارونیم صبح پیاده کورس می‌رفتم. دو ساعت طول می‌کشید تا از خانه به مرکز برسم.»

همچنان بخوانید

نتایج کانکور ۱۴۰۲

اعلام نتایج کانکور کشور؛ باز هم هیچ اسمی از دختران نیست

13 سنبله 1402
روشنای خاکستر

روشنای خاکستر، روایت رنج زنانه‌گی در افغانستان

4 سنبله 1402

اما لت‌و‌کوب شدن از دست دزدان مسلح در یک صبح وقت، باعث می‌شود که خانواده‌اش دیگر نگذارد مریم کورس برود و دوباره خانه‌نشین می‌شود.

او ماه‌ها دوباره در خانه با افسردگی و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کند و پس از چندین ماه، دوباره در یک مرکز آموزش زبان انگلیسی ثبت نام می‌کند.

مریم می‌گوید یک ماه می‌شد که دوباره حالم خوب شده بود و با شوق فراوان به کورس می‌رفتم تا انگلیسی بیاموزم و درس‌هایی را که فراموش کرده بودم، جبران کنم.

اما این‌بار طالبان دستور مسدود شدن تمام مراکز آموزشی را بر روی دختران صادر می‌کنند و مرکز آموزشی که مریم آنجا انگلیسی می‌خواند نیز بر روی او و هم‌صنفان دخترش مسدود می‌شود.

این‌بار مریم اجازه نمی‌دهد که ناامیدی و افسردگی دوباره او را روزها و شب‌های طولانی در کنج اتاقش زندانی کند؛ او تصمیم می‌گیرد که کتاب بخواند و وقت خود را با کتاب خواندن پر کند.

او می‌گوید: «کتاب زیاد نداشتم، اما وقتی در بین کتاب‌هایم دیدم، یک کتاب بود که هنوز نخوانده بودم: خودت باش دختر، نوشته‌ی ریچل هالیس. این کتاب به مریم انگیزه و امید خلق می‌کند و او را دوباره به تلاش برای رسیدن به روهایش وا می‌دارد.

او به خواندن کتاب‌های انگیزشی ادامه می‌دهد و سعی می‌کند که دوری از درس و آموزش، انگیزه‌ی او برای یادگیری و آموختن را از بین نبرد.

مریم برای دسترسی به کتاب‌های بیشتر، عضو یک کتابخانه خصوصی در غرب کابل می‌شود و در کنار آن از دوستانش نیز کتاب قرض می‌گیرد و می‌خواند.

او می‌گوید: «کتاب خواندن مرا از ناامیدی بیرون کرد و برایم انگیزه‌ی مبارزه داد تا در هر وضعیتی دوام بیاورم و برای فردای بهتری فکر و تلاش کنم.»

عضو گروه کتاب‌خوانی شدم

مروه یک سال تمام بی‌خوابی کشید و آمادگی کانکور گرفت تا در رشته‌ی مورد علاقه‌اش، اقتصاد دانشگاه کابل، قبول شود.

او سال اول دانشگاه را با نمره‌های خوب به پایان رساند و قرار بود وارد صنف دوم دانشگاه شود که خبر مسدود شدن دانشگاه‌ها بر روی دختران را شنید.

مروه می‌گوید از شنیدن این خبر ناامید شدم و گریه کردم و روزها کارم شده بود اشک ریختن.

او زمانی که مکتب‌های دخترانه مسدود شده بود، برای شماری از دختران درس می‌داد و تلاش می‌کرد که به آن‎ها انگیزه و امید بدهد تا به درس‌خواندن ادامه دهند، اما اکنون خودش دچار ناامیدی شده بود.

مروه پس از مدتی تصمیم می‌گیرد که تسلیم نشود و دوباره آغاز کند؛ این بار با کتاب خواندن و آموزش آنلاین.

او به نیمرخ می‌گوید: «کتاب خواندن باعث می‌شود که انگیزه‌ام از بین نرود، از حقوق خود آگاه شوم و برای مشکلات خود راه حل پیدا کنم.»

مروه برای این‌که به کتاب‌های بیشتر و بهتری دسترسی پیدا کند، عضو یک گروه کتاب‌خوانی در واتساپ می‌شود که بیش از یک هزار نفر عضو دارد.

او می‌گوید دوستانش را نیز انگیزه داد و تشویق کرد تا به‌جای ناامید شدن، عضو این گروه کتاب‌خوانی شوند، کتاب بخوانند و به همدیگر کتاب قرض بدهند.

مروه می‌گوید که قبل از مسدود شدن دانشگاه‌ها نیز مطالعه کردن و کتاب خواندن یکی از برنامه‌های اصلی‌اش بود، ولی از زمانی که دانشگاه‌ها مسدود شد، ساعت مطالعه‌اش را بیشتر کرده است و وقت بیشتری را به خواندن کتاب می‌گذراند.

او می‌گوید به دلیل اینکه توانایی خرید کتاب را ندارد، بیشتر از نرم‌افزار(فایل پی‌دی‌اف) کتاب‌ها استفاده می‌کند و در گروه کتاب‌خوانی که عضو است، کتاب‌های بسیار خوب به اشتراک گذاشته می‌شود و او کتاب‌های مورد علاقه‌اش را از میان آن‌ها انتخاب و مطالعه می‌کند.

برای آینده می‌رزمیم

مریم و مروه، در روزهایی که آینده‌ی یک نسل از شهروندان افغانستان تیره و تار معلوم می‌شود، برای آینده‌ی خود هدف و برنامه دارند.

مروه روزانه سه ساعت به صورت آنلاین انگلیسی می‌خواند و در یک گروه با دوستانش زبان انگلیسی تمرین می‌کند تا بتواند به رویاهایش دست یابد.

او می‌گوید دوست دارد یک مدیر مالی موفق شود و در یک سازمان بین‌المللی کار کند.

مروه این روزها تلاش می‌کند که درس‌های رشته دانشگاهی‌اش را به صورت آنلاین پیش ببرد و برای قبولی در بورس‌های تحصیلی نیز آمادگی می‌گیرد.

مریم، دوست دارد در آینده یک میلیونر مشهور شود و بتواند از حقوق خود و دیگران دفاع کند. تحصیل در کشور آلمان و در کنار آن شعر گفتن از آرزوهای دیگر او است.

او می‌گوید: «می‌خواهم یک دختر قوی باشم، در برابر مشکلات مقاومت کنم و برای آینده و آرزوهایم مبارزه کنم.»

مریم نیز انگلیسی می‌خواند و تلاش می‌کند با گرفتن بورس تحصیلی، به هدف خود نزدیک‌تر شود.

یکی از آرزوهای مریم این است که روزی بتواند از حقوق دختران افغانستان دفاع کند و صدای آنها باشد.

او مطمئن است که روزی گروه تروریستی طالبان از کشور خواهد رفت و دوباره روزهای خوب زندگی آغاز خواهد شد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حق آموزش زنانکتاب
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش
مقالات

تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش

2 میزان 1402

«نیک‌بخت، یک زن افغانستانی که 25 سال پیش توسط برادرش در دخمه‌یی تاریک زندانی شده بود، بالاخره توسط مأمورانِ طالبان آزاد می‌شود و درحالی‌که در بدترین وضعیت صحی قرار دارد، برای برادرش مجازات نمی‌خواهد.» 

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
هبوط در تاریکی
هزار و یک شب

هبوط در تاریکی؛ روایت دردناکِ مینه از کودکی تا بزرگ‌سالی

30 سنبله 1402

مینه (مستعار) دختری ۲۸ساله است که خاطرات زنده‌گی‌اش از کودکی تا بزرگ‌سالی، چیزی جز پژواکِ درد و مظلومیت نیست. او از کودکی، مورد سوءاستفادۀ جنسی شوهرعمه‌اش قرار می‌گیرد و این اتفاق، سرآغازی برای سقوط ممتدِ...

بیشتر بخوانید
سنگ صبور
هزار و یک شب

سنگ صبور؛ آمنه و خواهرش تحت سلطۀ طالبِ خانه‌گی

3 میزان 1402

آمنه هر روز نزدیک اذان صبح بیدار می‌شد و به گاو،گوسفندان و بزها علف می‌داد تا وقت دوشیدن، شیرشان بیشتر باشد. بعد از اذان وقتی هوا کمی روشن‌تر می‌شد، سرِ زمین می‌ر‌فت تا علفِ تازه...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN