نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

قربانیانی که هدیه و تحفه ‌می‌گیرند

  • نیمرخ
  • 1 دلو 1401
کودک همسری

زن زیر چادری است و به کودک پنج یا شش ساله که کنارش نشسته اشاره می‌کند و می‌گوید این کودک خود را می‌فروشم، قیمتش ۲۰ هزار افغانی است، ولی اگر کدام مسلمان پول زیادتر داد که خانه‌اش آباد. بعد از کمی درنگ ادامه می‌دهد:مجبورم، اگر نفروشم از گرسنگی هلاک می‌شود، به‌جای اینکه بمیرد بهتر است برود در خانه یک مسلمان دیگر، حداقل یک نان شکم سیر بخورد. این ویدیو یکی از صدها ویدیویی است که از فروش کودکان در یک‌ونیم سال گذشته پس از تسلط مجدد طالبان در شبکه‌های اجتماعی نشر شده است.

انتشار چنین ویدیوهایی هیچ اعتراضی را برنیانگیخته و طالبان به عنوان گروه مسلط بر زندگی مردم که خیلی چیزها را حرام اعلام کرده، هیچ برخوردی با عاملان کودک‌فروشی نکرده و حتا اعلام نکرده که فروش انسان حرام است و یا ارتکاب آن مجازات در پی دارد.

فروش کودکان زیر ده سال برای زنده ماندن آن‌ها و خانواده‌شان، فقط بخشی از فاجعه‌ انسانی جاری در افغانستان است.بخش رایج‌تر و پذیرفته‌شده‌تر آن که از لحاظ تعداد نیز قابل ملاحظه است و نه تنها که کودک‌فروشی محسوب نمی‌شود بلکه برای آن مراسم خوشی نیز برگزار می‌کنند، «کودک‌همسری» است.

هیچ آماری وجود ندارد که در مدت زمان پس از تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان چه تعداد از کودکان زیر ۱۸ سال و حتا سنین پایین‌تر به ازدواج مردان مسن و چه بسا مردان پیر درآمده‌اند. اما از آن‌جایی که کودک‌همسری پیش از این نیز در افغانستان معمول بوده و همین‌که نام ازدواج و عقد به میان آید قضیه شکل شرعی و قانونی نیز به خود می‌گیرد، به وضوح قابل درک است که وقتی خانواده‌ای با چندین فرزند در معرض خطر جدی گرسنگی قرار بگیرد، اولین چیزی که به فکرشان می‌رسد فروش پذیرفته شده یا همان به عقد درآوردن دختر یا دختران‌شان است. هم رسم و پذیرفته شده است، هم شمار خانواده کاهش می‌یابد و هم فوری پولی به دست می‌آید.

در سال‌های گذشته مدیران یکی از مکتب‌های خصوصی می‌گفت وقتی فیس مکتب را افزایش داده بود، شماری از خانواده‌ها بلافاصله دختران‌شان را دیگر به مکتب نفرستاده بودند. وقتی پیگری کرده بود، خانواده‌ها گفته بودند دختران‌شان را به مکتب دولتی که رایگان است فرستاده‌اند تا بتوانند فیس پسران خود را بپردازند. زیرا در منطق بسیاری از خانواده‌ها دختر «مال مردم» است، وقتی شوهر کرد به خانه دیگری می‌رود، لذا سرمایه‌گذاری و هزینه کردن روی دختر در منطق آن‌ها خرج کردن برای دیگران است.

افزایش فقر و بیکاری در میان بزرگان خانواده از یک طرف، فشارهای طالبان برای محدود کردن دختران و زنان از سوی دیگر، موجودیت دختر را بیش از هرزمان دیگری به پدیده پردردسر تبدیل می‌کند. چه بسا که در مواردی طالبان وقتی دختری را بپسندند به‌زور آن را به نکاح خود درمی‌آورند و در صورت مخالفت، خانوده را به هزار نوع دردسر و مشکل دچار می‌کنند.

در چنین وضعیتی به وضوح می‌شود فهمید که کودکان دختر بی‌پناه‌ترین قربانیان وحشت، فقر و فرهنگ مردسالار افغانستان استند. این کودکان آن‌قدر بی‌پناهند که حتا کسی شمار آن‌ها را نمی‌داند. در هیچ جای جهان نمی‌شود شبیه افغانستان قربانیانی را سراغ گرفت که در روز قربانی شدن‌شان، در خانواده و محله مراسم شادی و خوشی برگزار باشد و شرکت‌کنندگان سرنوشت تلخ و سیاهی را که برای این کودک رقم خورده، به آن‌ها تبریک بگویند و به آن‌ها تحفه و هدیه دهند. برخی از این قربانیان آن‌قدرکودک و کوچک اند که خود نیز تصور می‌کنند تاجی که بر سرش گذاشته‌اند، تاج خوشبختی است و آن‌ها عروس شده‌اند. اما طول می‌کشد تا بفهمند در چنین روزی پدر و مادرش او را به مسلخ همیشگی فرستاده‌اند.

نه درسازمان ملل متحد، نه در جلسه‌های اعضای این سازمان با مقام‌های گروه طالبان، نه در نشست رهبران به اصطلاح اپوزیسیون طالبان و نه در هیچ جای دیگری، بحثی از این قربانیان در میان نیست. انگار یک توافق جهانی برای سکوت در برابر این وحشت آشکار وجود دارد.

کودکانی که تا چشم وا می‌کنند و به خود می‌آیند شماری از آن‌ها مادر شده‌اند، بی‌آنکه هیچ چیزی از مادری و زندگی بدانند، بی‌آنکه بلد باشند برای کودکان خود حتا لالایی بخوانند. در برزخی مادام‌العمر با کودک یا کودکان خود همزمان در یک شکنجه‌گاه ابدی برای همیشه رنج می‌کشند، بی‌آنکه حتا حقی برای داد زدن از این همه رنج مضاعف داشته باشند.

نگرانی از این وضعیت درحالی افزایش می‌یابد که گزارش‌های رسیده از افغانستان نشان می‌دهد که زمستان جاری سخت‌ترین و سردترین زمستان در سال‌های اخیر بوده است. شدت سرما و فقر مردم سبب شده شماری از مردم جان خود را از دست بدهند که آمار ‌آن هرچند کامل هم نیست اما تکان‌دهنده است.

همچنان بخوانید

هشت سال در نکاح متجاوز

هشت سال در نکاح متجاوز

23 جدی 1401
کودک‌همسری

کودک‌همسری در دره صوف سمنگان

20 جدی 1401

افزون بر این، توقف فعالیت شماری از سازمان‌های مددرسان به دلیل مخالفت طالبان با کار و آموزش زنان نیز وضعیت فقر و ناچاری مردم را بدتر و شدیدتر می‌کند. هرچه این فشارها افزایش یابند، خانواده‌های بیشتری را به فکر فروش کودک و یا هم افزایش کودک‌همسری خواهد انداخت.

یونیسف و دیگر سازمان‌هایی که در زمینه حمایت از کودکان فعال هستند، باید بیش از هرزمان دیگری با درک این وضعیت برنامه‌هایی را برای نجات کودکان به‌خصوص کودکان دختر روی دست بگیرند تا دست‌کم از یک فاجعه پنهان بشری دیگر در افغانستان جلوگیری شود.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ازدواج زیر سنحقوق کودکانکودک همسری
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN