نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

  • آفاق
  • 18 دلو 1401
زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

پسرم برای رفتن به دانشگاه و ادامه‌ی تحصیلش به پول نیاز داشت. شوهرم مریض بود و کار نمی‌توانست. برای همین تصمیم گرفتم که خودم کار کنم. به سختی توانستم این وظیفه را در شهرداری شهر مزار شریف پیدا کنم.

مدت‌هاست که این‌جا کار می‌کنم. در زمان جمهوریت آزاد‌تر و آسوده‌تر بودیم. ولی زمانی‌که طالبان آمدند، کار کردن برای ما خیلی دشوار شد. محدودیت‌های زیادی را وضع کرده‌اند. وقتی می‌خواهیم به وظیفه برویم به ما گفته می‌شود که «پوشش اسلامی» را اختیار کنیم. یعنی خود را چنان بپوشانیم که هیچ‌ کس ما را نشناسد و بیرون از ساحه‌ی کاری کسی نداند که ما مرد نه، بلکه زن هستیم.

این‌جا در قسمت کار محدودیت‌های زیادی برای زنان وجود دارد که اسم این محدودیت‌ها را قانون گذاشته‌اند‌. ما مجبوریم تا به قوانین احترام بگذاریم و به جز چشم‌های‌مان، همه‌ی وجود خود را بپوشانیم. دستکش، برقع، چادر، کلاه و لباس شهر‌داری چیزهایی است که بالای لباس‌ شخصی مان می‌پوشیم. اکثریت اوقات ما حتا اجازه نداریم لباس‌های خود را تبدیل کنیم.

کار در خیابان خیلی مشکل و دشوار است. به خصوص روز‌هایی‌ که هوا گرم‌ و یا سرد می‌شود. پاک‌سازی اطراف روضه و تخلیه‌‌ی جوی‌ها مشکل‌ترین قسمت کار ماست. با این پوشش که ما داریم، بعضی اوقات در جریان کار، حتا نفس کشیدن هم خیلی برایم مشکل می‌شود. نفسم چنان تنگ می‌آید که حس ‌می‌کنم دارم می‌میرم. ولی تلاشم را می‌کنم تا با تمام این مشکلات کنار بیایم و بتوانم فامیلم را حمایت مالی کنم.

جاده‌‌های افغانستان یکی از ناامن‌ترین جاها برای زنان است. بدترین خاطره‌ا‌ی که از کار کردن در جاده‌ دارم، آزار و اذیت مردان است. بار‌ها از سوی مردان آزار و اذیت شده‌ام. چندین بار در حالی که داشتم سرک‌ها را پاک می‌کردم، آن‌ها به من بی احترامی کردند. حتا از سوی مردان جوانی که در سن‌وسال برابر با فرزندم هستند، بی‌احترامی دیده‌ام. در یکی از روز‌های سرد زمستان که برای ما امر شده ‌بود، برویم و جوی‌های اطراف روضه را پاک کنیم، از سوی پسری آزار دیدم. هرگز نمی‌توانم آن روز را فراموش کنم. تأثیر بدی بر روانم گذاشته ‌بود‌.

آن ‌روز آب در جوی‌ها جمع شده ‌بود. آشغال و کثافاتی که مردم در جوی‌ها انداخته ‌بودند، آبراه‌ها را بسته ‌بود. ما باید آن‌ کثافات را بیرون می‌کشیدیم و سرک‌ها را پاک می‌کردیم. جوی پر از آب بود. وقتی داخلش شدم، نصف بدنم زیر آب رفت. آب خیلی زیاد بود و تا کمرم می‌رسید. به سختی می‌شد داخلش ایستاد شد. در حالی که داشتم کثافات را پاک می‌کردم، مردی را دیدم که کنار جوی نشسته و دارد به من نگاه می‌کند. از آن‌جا که وجودش مانع کارم می‌شد، خیلی محترمانه برایش گفتم که آقا از این‌جا بروید، باید این‌جا را پاک کنم.

ولی او بی‌آنکه به حرفم اهمیت بدهد. به من خندید. دوباره مجبور شدم تا درخواست کنم از این‌جا برود. این‌بار برایش بلند‌تر گفتم: آقا از این‌جا برو! باید این‌ جوی را پاک کنم. او باز به حرف‌هایم‌ اهمیتی نداد. پوز‌خندی زد و برایم گفت: «وای جان! قربانت شوم، تو زن هستی؟ وقت می‌گفتی خوب. ما که غلام شما هستیم امر کن به روی چشم.»

این‌حرف را گفت، ولی از جایش تکان هم نخورد. به‌ سویم نگاه می‌کرد و می‌خندید. فهمیدم قصد اذیتم را دارد. جدی‌تر حرفم را برایش تکرارم کردم و گفتم: «لازم نیست غلام کسی باشید، کافیست از کنار جوی دور شوید. مجبورم نکنید داد و ‌فریاد راه بیندازم، از این‌جا بروید.»

متوجه شدم که از حرف‌هایم ترسیده‌ است. لحظه‌ای آرام گرفت. بعد به قصد این‌که صورتم را لمس کند، دستش را به سویم دراز کرد. خواستم مانعش شوم، خودم را کنار کشیدم. ولی دستش محکم به شانه‌ام خورد. از ضربه‌ی دستش پایم لغزید و تا گردن به داخل آب فرو رفتم. می‌لرزیدم و ترسیده‌ بودم. آن مرد که به سرعت داشت از من دور می‌شد، پشت سرش نگاه می‌کرد و به من می‌خندید. هوا خیلی سرد بود. از آن‌جا که خیس شده ‌بودم سردی هوا را بیشتر احساس می‌کردم.

می‌لرزیدم. دلم می‌خواست فریاد بکشم. می‌خواستم به مأموران شکایت کنم. ولی می‌ترسیدم. با خود گفتم اگر مرا از وظیفه برکنار کنند چه؟ اگر وظیفه‌ام را از دست بدهم چه؟ پیش کی باید شکایت می‌کردم و از کی باید شکایت می‌کردم؟ آن مرد دیگر رفته بود، اگر نرفته بود هم حوزه‌های طالبان که به شکایت خشونت علیه زن رسیدگی نمی‌کند.

همچنان بخوانید

خیاطی زنان در خانه

طالبان از خیاطی زنان در خانه هم مالیه می‌گیرند

7 حمل 1402
زنان و کار رسانه‌یی

زنان و تجربه کار رسانه‌ای زیر سلطه‌ی طالبان

27 حوت 1401

بقیه‌ی مردم با وجود این‌که دیدند چه اتفاقی برایم افتاد، اما هیچ کاری نکردند. چنان نمایان می‌کردند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده‌ است. گویا به کسی بی‌احترامی نشده‌ و این عمل یک کار خیلی ساده و پیش پا افتاده ا‌ست. در شهر ما این‌ بی‌احترامی عادی‌ترین عملی بود که خیلی با خون‌سردی به این بی‌احترامی چشم‌پوشی می‌کردند. بی‌احترامی که هر‌بار و هر‌روز تکرار شود بدون شک که عادی می‌شود.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حق کار زنانفقر و بیکاریکار
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00