نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

ازدواج با مرد 55 ساله؛ تاوان فرار از منزل

  • گلچهره
  • 19 دلو 1401
فرار از منزل

مادرم همیشه بین من و خواهرانم فرق قایل می‌شد، چون مرا نامادری‌ام بزرگ کرده بود. چند روز پس از تولد من، پدرم زن دومش را به خانه می‌آورد. مادرم قهر می‌کند و به خانه‌ی برادرانش می‌رود. من و شش خواهرم پیش نامادری مان می‌مانیم.مادرم پس از یک ‌سال بر‌می‌گردد.

تا وقتی کلان شدم مادرم آن محبتی را که به خواهرانم می‌داد از من دریغ می‌کرد. چون به باور او تولد من مصادف با امباق‌دارشدن او و از بدشگونی من بوده است.

خواهرانم به مکتب می‌رفتند و من کارهای خانه را انجام می‌دادم. دو خواهر کلان و یک خواهر کوچکتر از من ازدواج کردند.زنان همسایه گاه‌ناگاه مرا طعنه می‌دادند و می‌گفتند: «دختران همسن‌وسال و حتا کوچکتر از تو شوهرکردند، اما تو هیچ خواستگار نداری.»

در حالی که تازه 18 ساله شده بودم، اما مادرم نیز حرف و طعنه‌های زنان همسایه را به رخم می‌کشید. باورم نمی‌شد که مادرم در قبال من این‌قدر بی‌احساس و سخت‌دل باشد. از زندگی‌ام بیزار و از خودم متنفر بودم. پیش خود می‌گفتم کاش برای این همه رنج و بدبختی به دنیا نمی‌آمدم.

چند مدتی می‌شد که زهره(نام مستعار) از قریه‌ی دیگری می‌آمد و برایم از قربان عکس و تحفه می‌آورد. با قربان آشنایی زیادی نداشتم، اما زهره زن ماهری بود، او را چنان توصیف می‌کرد که گویا مرد ایده‌آل زندگی من باشد.

زهره می‌گفت: «قربان بچه‌ی خوش‌اخلاق و کارگر است. همسن و سال توست، او را قبول کن، خانواده‌ی خوبی دارد، خوشبخت می‌شوی.»

اما برنامه‌ی زهره چیز دیگری بود. او از من فقط «بلی» نمی‌خواست. می‌گفت: «چون خواستگاری، شیرینی‌خوری و عروسی خیلی زیاد طول می‌کشد، با قربان فرار کن، آخر پدر او رضایت پدرت را می‌گیرد.»

از این‌که فرار دختران با پسران به هدف ازدواج در قریه‌ی ما یک کار عادی به نظر می‌رسید و نیز در خانه هم اوقات خوشی نداشتم، بدم نمی‌آمد که به پیشنهاد او پاسخ مثبت بدهم.

یک روز زهره با قربان یکجا آمد و کنار چشمه قرار گذاشته بودیم، هرسه باهم گپ زدیم. پیش از آن هم دیده بودم، اما اولین بار بود که در مورد زندگی و ازدواج حرف می‌زدیم. قرار گذاشته شد.

فردای آن روز، چند جوره لباسم را بین دستمال نه‌گله بستم و پشت گونی‌های آرد گندم قایم کردم. شب، وقتی همگی خوابیدند من به بهانه‌ی شستن ظرف‌ها از اتاق برآمدم، بقچه‌ی لباسم را گرفتم و در دل تاریکی شب از خانه بیرون زدم.

همچنان بخوانید

ازدواج اجباری در بدل قرض پدر

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401
ازدواج زیر سن

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نیم ‌ساعت دیرتر از قرار، خودم را زیر درختان زردآلو رساندم. قربان تنها آمده بود. پس از سلام و احوال‌پرسی مختصر هردو به راه افتادیم. اما در مسیر راه از کارم حسابی پشیمان شده بودم. پاهایم حرکت نداشت و ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود.

پس از یک ساعت پیاده روی نزدیک خانه‌ی قربان رسیدیم. پیش تکیه‌خانه‌ی محل که رسیدیم، قربان گفت منتظر باشم تا او خانه برود و خانواده‌اش را از خواب بیدار کند. با ترس منتظر ماندم. پس از یک ‌ساعت زهره به دنبالم آمد. از ترس و خجالت نتوانستم بپرسم قربان چرا دیر کرده؟ به طرف خانه‌اش رفتیم.

او مرا داخل یک کاهدان برد و گفت: «پدر قربان قبول نکرده که تو را به خانه راه دهد. قربان با پدرش جنگ کرده و از خانه برآمده، معلوم نیست که کجا رفته…»

از آن پس دیگر حرف های زهره را نمی‌شنیدم، انگار گوش‌هایم کر شده بود. نمی‌فهمیدم چه می‌گوید، انگار سرم به سنگ خورده بود و گیج بودم. حس می‌کردم زن خادم چکش گرفته و هی به سرم می‌‌کوبد و یا کارد کند گرفته و گلویم را می‌برد.

زبانم لکنت پیدا کرده بود. نمی‌توانستم حرف بزنم. اشک‌هایم خشک شده بود و تمام وجودم را ترس و وحشت فرا گرفته بود.به فردا و پخش شدن این خبر و واکنش مردم به خصوص پدرم فکر می‌کردم. تمام شب خوابم نبرد. دعا می‌کردم بمیرم اما دیگر با پدرم روبرو نشوم. خودم را سرزنش می‌کردم که چرا این‌قدر سادگی کردم؟ چرا به حرف‌های زهره و به خود قربان اعتماد کردم؟

صبح که شد به زهره التماس کردم همرایم به خانه پدر قربان برود. قبول نکرد و برایم گفت: «هنوز هیچ گپی نشده و مدت زیادی هم نگذشته، خانه‌ی دختر مامایت برو و بهانه کن که به خانه او آمده بودی.» گفتن این حرف‌ها برای او ساده بود ولی من می‌دانستم که این بهانه‌ها فایده‌ای ندارد و آب رفته دوباره برنمی‌گردد.

اما چاره‌ای نداشتم. همین کار را کردم. بقچه‌ی لباسم را دور انداختم و به خانه‌ی دختر مامایم رفتم. تا فردا ظهر، آوازه‌ی فرار کردنم به گوش همه رسیده بود.

خشم و عصبانیت پدرم و وساطت مردم باعث شد پدر قربان مرا به خانه‌اش ببرد. خانواده‌ی قربان به پدرم حدود 50 هزار افغانی به عنوان جریمه و کمی پول به عنوان گله/قلین داد و بعد از یک هفته در غیاب پسرش مرا طلاق داد.

من که حتا دستم به دست قربان نرسیده بود، به عنوان زن مطلقه به خانه‌ی پدر و مادرم برگشتم. رویه‌ی پدر و مادرم و همه اعضای خانواده همرایم بدتر از قبل شده بود. همه به چشم یک فرد گنهکار می‌دیدند و کنایه‌ام می‌زدند.

دو ماه پس از آن اتفاق، پدرم برای فروکش کردن آتش خشم و عصبانیتش، مرا در بدل 250 هزار افغانی به یک مرد 55ساله داد. مردی که دو همسرش را به خاطر نازایی طلاق داده بود، در صورتی که داکتران گفته بود خودش توانایی باروری ندارد.

تاوان فرار از منزل را سال‌هاست که با زندگی کردن همراه یک پیرمرد عقیم پرداخت می‌کنم. در طول این هشت سال هر لحظه منتظرم که بخشیده شوم، اما به نظر می‌رسد که جرمم به قدری سنگین بوده که مجازات آن را پایانی نیست.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ازدواج اجباری
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 75

  1. hashmat says:
    2 ماه پیش

    وای بحالت خیلی درد آور بوده

    پاسخ
    • Abaas says:
      1 ماه پیش

      سلام‌علیکم‌من‌‌به‌عنوان‌یک‌انسان‌که‌فقط‌۱۲‌پاس‌بیش نیستم درد‌خواهر‌نهایت‌غریب‌ومظلومه‌راکاملان‌درک‌ کرده‌وازخداوند‌متعال‌خواهان‌‌‌سعادت‌مندی‌شماه هستم‌‌واقعان‌وزنده‌باد‌مردانگان‌‌هر‌دوختری‌که‌قرار یعنی وعده‌مردانه‌دارد‌اما‌خدا‌جزای‌نامرد‌را‌بدهد‌که‌باسر‌نوشت یک‌انسان‌چنین‌بازی‌میکند‌وتباه‌وبه‌چوخی‌میگیرد‌حالاه‌خواه که‌پسر‌باشد‌
      با‌احترا‌م‌وهم‌دردی‌‌انسانی

      پاسخ
      • مجید رضوی says:
        1 ماه پیش

        خدابخش بعضی والدین عقل و شعور و انسانیت و انصاف عنایت کندانگارنه انگارقیامتی هم هست در دادگاه عدداله انتظاررحم وغفران نباید داشته باشندکسانیکه راحت نمی بخشند

        پاسخ
        • N...s says:
          1 ماه پیش

          سلامدبه جای این همه دلنوازی ودلجوییها کار عملی انجام دهم یعنی بعنوان یک دختر یاخواهر حضانت شمارا قبول کنم ،اگر همسرمناسب وایده آل افتاد به اتفاق تامین جهازیه خانه بخت بفرستم

          پاسخ
          • mohamd says:
            1 ماه پیش

            واقعا

          • اره درست says:
            1 ماه پیش

            ای جانم

        • Nاسماعیلی says:
          1 ماه پیش

          سلامدبه جای این همه دلنوازی ودلجوییها کار عملی انجام دهم یعنی بعنوان یک دختر یاخواهر حضانت شمارا قبول کنم ،اگر همسرمناسب وایده آل افتاد به اتفاق تامین جهازیه خانه بخت بفرستم

          پاسخ
        • Nاسماعیلی says:
          1 ماه پیش

          سلامدبه جای این همه دلنوازی ودلجوییها کار عملی انجام دهم یعنی بعنوان یک دختر یاخواهر حضانت شمارا قبول کنم ،اگر همسرمناسب وایده آل افتاد به اتفاق تامین جهازیه خانه بخت بفرستم

          پاسخ
          • حق بین says:
            1 ماه پیش

            انتربراش نقشه کشیدی
            میخوای گولش بزنی بیاد
            کارش بسازی

        • نسرین says:
          1 ماه پیش

          عجیب است از اینکه خداوند متعال گناهان کبیره بندگانش را بشرط توبه می‌بخشد ولی بندگان او از اشتباه همدیگر چشم پوشی نمی‌کنند.مگر نه اینکه خداوند از ذات پاک خودش در ما دمیده است؟
          پناه میبرم بخداوند از جهل و نادانی

          پاسخ
        • سید کمال سجادی says:
          1 ماه پیش

          خدا لعنت خدا چنین پدر و مادر را
          دختر ها رحمت خداوند هست و مطمئنا اگر از حال پدر و مادر این خانم آگاه شوید در همین خداوند قهار حسابش را خواهد داد

          پاسخ
        • فراموش شده says:
          1 ماه پیش

          خیلی ناراحت شدم قلبم درد امد

          پاسخ
        • حسین سیدی says:
          1 ماه پیش

          همه فقط بلدیم از حقوق زن و کرامت انسان و حفظ حق عزت نفس زن ها سخن بگوییم اما در وقت عمل ، تمام این سخن های شیرین و گوارا را علیه منفعت خود می بینیم
          لطفا خانواده ها و فامیل های محترم رسم و رواج های غلط و نادرستی که هیچ مشروعیتی در دین ندارند نظیر طویانه های سنگین و گله را که موجب عدم ازدواج جوانان شده را کنار بگذارند اگر می خواهند زندگی با عزتی داشته باشند
          فحشا و گناه در جامعه بیداد میکند از خدا بترسیم تا قهر و عذاب خدا دامنگیر ما نشده است

          پاسخ
    • Jalil says:
      1 ماه پیش

      سلام درود خدمت شما بانوی عزیز درد دیده .
      این همه درد و رنج که شما لایق آن نبوده اید مادر تان قصور ی که بالای پدر تان داشت قصدش را از شما گرفت لعنت بر جهالت.
      از بارگاه رب العزت آرزو میکنم روز های بد تان به آینده خوب ودرخشان مبدل شود تا آخر عمر خوش بختی نصیبتان گردد.
      مطمئن هستم که آینده بهتری در انتظار تان است ان شاءالله.
      او پیره مرد از زندگی تو دور میشود مطمئن باش .

      پاسخ
      • مهدی کمالی says:
        1 ماه پیش

        پنجاه هزار افغانی به پدر بد بخت تو خسارت وارد کردی حالا هم ناراضی از پدرت هستی واقعا شرم بتو

        پاسخ
    • مجید says:
      1 ماه پیش

      من ایرانیم اما بعنوان یک همنوع بینهایت متاثر و متاسف شدم ازین موضوع و از خداوند توانا میخوام که فرجی کرده و حال دل این خواهر مظلوم و شکست خورده رو خوب کنه گرچه مقدور نیست اما اگه میتونستم باش تماس بگیرم کمکش میکردم و راهنمایی تا ازین جهنم رنج اور نجاتش بدم

      پاسخ
      • افسانه says:
        1 ماه پیش

        امان از جهل و نادانی ،،به امید شعور و آگاهی و فرهنگ و رفاه در کشور افغانستان و ایران و همه جای جهان

        پاسخ
        • ناشناس says:
          1 ماه پیش

          فقط از خدا کمک میخوام که همه این پدر و مادرهای بی رحم را به راه راست هدایت کند ای کاش راهی بود که میشد به این خواهر کمک کنی من ایرانم ولی اگر راهی باشد کمک میکنم در ایران

          پاسخ
      • س says:
        1 ماه پیش

        بله راهنمایی میکردی

        پاسخ
      • اصلان says:
        1 ماه پیش

        جوگیر نشید خواهشن

        پاسخ
      • بازرگان says:
        1 ماه پیش

        سلام
        وقتی موضوع زن زندگی آزادی مطرح شد
        دقیقا منظور همین قانون ها بود که در این مملکت پرآشوب اجرا میشه حمایت از حقوق زن نه دوتای مو
        ای کاش فرهنگ سازی و قانون بتواند کمی تسکین درد زنان رنج کشیده این مملکت باشد
        به امید آن روز

        پاسخ
        • مهمان says:
          1 ماه پیش

          اگه خوب خونده باشی ایشون ایرانی نیستن بلکه اهل کشور افعانستان هستن
          شعار بی حیایی و هرزگی زن زندگی آزادی در ایران از طرف مغرضان و دشمنان ایران بود

          پاسخ
      • حق بین says:
        1 ماه پیش

        انتربراش نقشه کشیدی
        میخوای گولش بزنی بیاد
        کارش بسازی
        دخترک طفلی معصوم
        بختت همین بیش نیست
        باان بساز

        پاسخ
        • Saeedeh says:
          1 ماه پیش

          انشالله خداوند متعال مشکل این دختر عزیزمونو حل کنه .من خودم دختر دارم همسن ایشون واقعا جای تاسف داره.خدا از باعث وبانیش نگذره

          پاسخ
    • زهرا says:
      1 ماه پیش

      سلام، خواهرم هرانسانی اشتباه می کنه بدلایلی، ،خداوند مهربان هست وبخشنده الهی روزهای خوشی زودتر توزندگیت بیادنگران نباش دلتو بخدا بسپار ،

      پاسخ
  2. Jan Mahdi says:
    2 ماه پیش

    متأسفانه متاثر کننده است ولی من هرگز باور مند خشونت مرد علیه زن نیستم در پس تمام قضایای خانوادگی حتما پای یک زن شمشیر زن وجود دارد نام از مرد همیشه به بدی یاد شده و میشود حالا مرد پنجاه و پنج ساله عقیم یا کیروک گناهش چیست که زن بر زن ( مادر بر اولاد ) چی زن باشد یا مرد دل نسوزاند کودکی جهنم وار را بگذرانی مطمئن باش که هیچ آینده خوب و روان سالم و دل خوش نداری حالا بپذیز که این دنیا برای ما انسانهای اوغانستان فقط برای درد کشیدن است و زار زار نالیدن همو کلمه افغان ( ناله ) خوب زیبنده ماست.

    پاسخ
    • رضا says:
      1 ماه پیش

      خاطره تلخی بود دعا میکنم ک ب ی زندگی خوب برسی 🌹🌹

      پاسخ
  3. Fatima says:
    2 ماه پیش

    درد آور است،اعتماد بدترین شکست است که آدم می خورد.انسان های این دوره قابل شناسایی نیست،حالا که اتفاق افتاده بریت.شکر گذار باش زندگی طولانی نیست فقط کوشش کنیم در دنیا دیگر سربلند باشیم،این دنیا می گذرد و اما خداوند هدایت کنند همچون مادری ره را چنین کار ها ره میکند

    پاسخ
    • بی محبا says:
      1 ماه پیش

      ای خانم چی داری نطق میکنی،، اگه همچین سرنوشتی برای خودت یاخواهرت یا عزیزانت اتفاق بیفته،میگی حالا که اتفاق افتاده برید خداراشکرکنید،،که زندگی طولانی نیست ،،یه سوال دارم از شما ،،شماکه میگی کوشش کنیم در دنیای دیگه سربلند باشیم ،،این دنیا میگذرد،،به دید وفکرشما هرچی برااین هم جنس خودت اتفاق افتاده مهم نیست ،،اگه تودوستنداری یا نمیتونی یانمیخوای خوب زندگی کنی ،،چرا دیگران را میخوای نا امید کنی زندگی خوب حق همه مردمه ،،باهمین فکروروش خام امثال تو هست که آینده یه نفر را تباه میکنید،،این دنیا توبدبختی وغم ورنج زندگی کنه به امید راحتی وسرخوش بودن تودنیای دیگه،😠😴😭😞

      پاسخ
    • محمود says:
      1 ماه پیش

      سلام از سرگذشت دیگران درس بگیریم واعتماد به کسی نکنیم من هر مشکلی که تا اکنون دیدم همیشه یای یک زن در میان بوده اگر رهره نمامد واز قربان بی جهت تعریف نمیکرد این نا هنجاری بوجود نمی امد

      پاسخ
    • mohamd says:
      1 ماه پیش

      ناراحت شدیم ب خدا

      پاسخ
  4. یاسین says:
    1 ماه پیش

    این قضیه در کجا اتفاق افتاده است ؟ عکس چرا از ولایت بامیان هست؟

    پاسخ
    • بختیاری says:
      1 ماه پیش

      هیچ دردی هیچ مریضی هیچ فقری بالاتر وبدتراز فقر فرهنگی نیست جهالت جهالتی که چندین قرن بدست عوامل انگلیسی‌ها دراین منطقه (خرافه پرستی) خاورمیانه درگوشت خون وجون ملت های منطقه عجین شده است
      خداوندا آگاهی ودانائی ده تا ازجهل و جهالت نجات پیدا کنیم،
      دختر بزرگترین نعمتی است که خداوند به بهترین مردمش هدیه می کنه
      نالایقان قدردان این نعمت نیستن ودر فلاکت زندگی را سپری خواهند کرد
      بزرگترین آرزوی من داشتن دختری بود، که لایق داشتنش نبودم خداهم بهم نداد
      لعنت بر پدرمادری که قدردان دخترانشان نیستن فرشته ها بهشتی دخترانند

      پاسخ
  5. Sharifa Noorzad says:
    1 ماه پیش

    قصه از دختران دایکندی است اما عکس بامیان را گزاشته اند

    پاسخ
  6. گل رحمن رحمانی says:
    1 ماه پیش

    دقیقا انسان ها خالی از اشتباهات نیست خداوند متعال همرایت کمک کند

    پاسخ
    • یک ایرانی says:
      1 ماه پیش

      من یک ایرانی هستم و چندان از سنن افغانستان و دختر شوهر دادن سر در نمیارم…
      اما امیدوارم:
      هم قضیه تحصیل دختران ردیف شود
      و هم در قضیه ازدواج یک اختیار ساده داشته باشند

      پاسخ
  7. Fraidoon Dawrani says:
    1 ماه پیش

    این مشکلات شما بسیار درد آور بود ولی باید به حرف هرکس نباید اعتماد کرد همیشه متوجه باشین خانواده خود انسان هیچ وقت به ضرر شما حرکت نمیکند .
    حرف انسان های شیطان صفت را نباید قبول کرد

    پاسخ
  8. محمد says:
    1 ماه پیش

    واقعا جای تاسف است که چنین فرار ناموفق آمیز داشتی 😒😂

    پاسخ
  9. علی توسلی says:
    1 ماه پیش

    من نظرم این است دختر خانم ها خیلی خوش باورند وهمین خوش باوری سبب میشود که فریب بخورند به هرحال زندگی باخوش باوری نمیشود باید تصمیم عاقلانه توام باتحقیق وتفحص میباشد.

    پاسخ
  10. سایر محمدی says:
    1 ماه پیش

    مرغ زیرک چون به دام افتد تامل بایدش . فرهنگ عقب مانده ما ایرانی و افغانی سبب شده که بسیاری از ما به خاطر خطایی کوچیک سخت مجازات شویم . شما مرتکب جرم و جنایتی نشدی فریب زنی سلیطه و حقه باز با همدستی برادرش را خورده ای . خانواده به ویژه پدر نباید چنان عقوبتی را بر شما تحمیل کند به جای حمایت . با تامل و تفکر کتما راه حلی برایت پیدا می شود و ورق بر می گردد.

    پاسخ
  11. Samim says:
    1 ماه پیش

    شاید کمک تان بتوانم در این مسئله اگر خواستید به این شماره مسج کنید 0766913110

    پاسخ
  12. مطیع الله says:
    1 ماه پیش

    واقعاً درد آور است لعنت به مردی که مردانه گی ندارد و با احساس ریک دختر مظلوم بیچاره ازدواج میکند انسان باید درک و فهم داشته باشد هرگز باید با زندگی یک انسان بازی نشود واقعاً برایم درد آور بود و اشک از چشمانم جاری شد خداوند متعال خوش بختی نصیب تان کند خواهر جان

    پاسخ
  13. فاطمه says:
    1 ماه پیش

    اگر هر مردی به چشم هم خونش به بقیه نگاه کند و هر چیزی که برای خواهر و مادر خودش صلاح میداند به غیر نیز بخواهد نه خواهران دیگران بدبخت میشود و نه از خودش…
    امام صادق علیه‌السلام فرمود ،هرچه به محرم دیگران کنی بقیه به محرم خودت کنند اگر قدر و احترام و غیرت بگذاری بقیه نیز مانند اورا بر محرم تو کنند …

    پاسخ
  14. موسا says:
    1 ماه پیش

    ای نفرین به این گونه فرهنگ زشت و بی ریشه واساسی که بر مبنای هیچ منطقی استوار نیست و هی دارد از جان ها قربانی میگیرد.

    پاسخ
    • فرزاد says:
      1 ماه پیش

      با سلام قصه این خواهر عزیز واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد امیدوارم این حکایت تلخ برای هیچ کس اتفاق نیفتد برای این خواهر گرامی هم از خداوند منان صبر طلب مینمایم

      پاسخ
  15. عسگری says:
    1 ماه پیش

    من متاسفم برای تمام مرد سالار وزن ستیز سرزمینم برای تمام مادران نا مهربان
    ای کاش میشد بجای این همه نامهربانیها
    مهر و محبت میکاشتیم به امید روزی که ازاد باشی و آزادانه زندگی کنی دربند کسی نباشی

    پاسخ
  16. پرنده زخمی says:
    1 ماه پیش

    من خیلی برات متاسفم نمیدونم کی این کارای احمقانه
    مردم افغانستان تمومی داره آخه انشاءالله یه روزی این کارای بد در کشورمون تموم میشه

    پاسخ
  17. ایمان says:
    1 ماه پیش

    درود.داستان شما چندین نکته داره که باور پذیری ادعای شما را با مشکل مواجه میکنه.رنگ و بوی روایت شما از حضورتان در ایران خبر میدهد.زمانبندی روایتتان در بندهای مختلف تعارض دارند.احساسات زنان و مردان را برای بازدید از سایت بازیچه قرار ندهید.

    پاسخ
  18. حسین says:
    1 ماه پیش

    واقعا لعنت بر پدر و مادر سنگ دل حیوان شرف داره به اون پدر بی غیرتت

    پاسخ
    • رضا says:
      1 ماه پیش

      سلام من روان شناس بالینی هستم لطفا آگه براتون میسر هست تماس بگیرید تا حتما راهنماییتون کنم برای ادامه زندگی

      پاسخ
  19. حسین says:
    1 ماه پیش

    واقعا پدری که دخترش رو بفروشه نامرد و مادرعقده ای که فقط زاییدن بلد بود لعنت به جفتشون گند زدن به زندگیت البته خودتم مقصری

    پاسخ
    • ابی says:
      1 ماه پیش

      اصلا توافغانستان .جهل وجهالت زندگی دختران وزنان را تباه کرده .وبه خاطر همین تا دنیا دنیاست روی خوش نخواهد دید .دختر بچه را پیش فروش میکنن .لعنت به این کار ظالمانه .کجای اسلام گفته زن برای ظلم هست

      پاسخ
  20. سهیل بهادری says:
    1 ماه پیش

    اووووووف‌زندهگی‌واقعاناراحت کننده ولی ایکاش ازیک دوستی رفیقی مشورت میگرفتی بعدقصدفرارمیگرفتی برحال خداوندمهربان هست ومطمین باش ک ان‌شاءالله این روزهای سخت هم میگذرد همان گونه ک بعدازتاریکی شب روشنایی هست همان گونه نیزبعدازهرمشکلات وبدبختی رفاه وآسایش نیز آمادنی هست

    پاسخ
    • نصرالهی says:
      1 ماه پیش

      متاسفم واقعا
      ولی انسان جایزالخطا هس تو که یه بار رفتی از شدت ناراحتی الان راحت تر برو پو جدا شو و برای خودت باش و زندگی کن بدون جنس مرد هم می توان درست زندگی کرد
      بزرگتری که به وقتش بزرگتری نکنه بزرگتر نیس

      پاسخ
      • محمود says:
        1 ماه پیش

        با این جامعه بیمار یک دختر تنها پیش چه کسی برود که مطمعن باشد زن در جامعه مثل جواهر است که هرکسی میخواد به نفع خود از ان متاع استفاده کند

        پاسخ
      • بننخنسلتیاری says:
        1 ماه پیش

        ی شب فیلم نگاه می کردم ازحرکت پسرناراحت شدم به پدر فیلم حق دادم پسرم که بامن فیلم نگاه می کرد گفت چراوقتی برای من چنین اتفاقی افتاد شما مثل پدر این فیلم برخورد نکردی وبه من اعتماد کردی حتی با اینکه همه چی برعلیه من بود قبول نکردی وبه بیگناهی من بهم اعتماد کردی پیگیر شدی تا حقیقت مشخص شد خودم تعجب کردم از حرکت وکاری که ده سال پیش برای پسرم کردم به حرفش گوش کردم وباورداشتم بهم دروغ نمی گه تاحقیقت مشخص شد
        واقعا هیچ چیزی بهتر از این که پدر و مادر با فرزندان خود رفیق باشن تا راحت مشکلاتشون به ما بگن و بدون پیش داوری کمک شون کنیم سپاس گذارم از خداوند که به موقع ودرست عمل کردم تاعقده ای در ذهن فرزندم نباشم

        پاسخ
  21. مرجان says:
    1 ماه پیش

    کاملا شما را درک میکنم چون من هم در ۳۸ سال زندگی دردهای زیادی کشیدم و برای کوچکتر اشتباه تاوان بزرگی دادم ب امید روزی پراز خوشبختی شاد و شور

    پاسخ
  22. اقتصاد مردم نهاد says:
    1 ماه پیش

    خواهر عزیزم تو تاوان فرار از خانه را پس نمیدهی ، تاوان نافرمانی قرآن را پس می‌دهی…
    خدایا ما را هدایت فرما به نور قرآن …

    پاسخ
    • mohamd says:
      1 ماه پیش

      ناراحت شدیم ب خدا

      پاسخ
  23. سلیمان says:
    1 ماه پیش

    اگر بتوانی دخترانت را بزرگ کنی خوب است،خدا بزرگ و مهربان است،دنیا محل امتحان خداست،اگر مطمئن شدی با یک فرد دیندار و مقید ازدواج کن،دیندار یعنی تنها اعمال انجام ندهد و نفقه واخلاق هم داشته باشد،

    پاسخ
  24. زینب says:
    1 ماه پیش

    کاش اندیشمندان و جامعه شناسان افغان فکری به حال فرهنگ ‌و اخلاقیات جامعه بکنند، شنیدن همچین جریانات در تمدن امروزی بسیار عجیب و دور از منطقه، فروختن دختر با هر عنوانی باید منسوخ بشه و جایگاه زن ارتقا پیدا کنه ، من یک زن ایرانیم که از دو نسل قبل در خانواده ام زنان جایگاه ویژه و مقدس و قابل اتکایی داشتن و تصمیم گیرنده بودن ، هر چند در ایران هم هنوز مقام زن به ایده آل نرسیده

    پاسخ
  25. رضا says:
    1 ماه پیش

    من روان شناس مسایل خانواده هستم لطفا در اسرع وقت تماس بگیرید تا راهنمایی شوید

    پاسخ
  26. اکبر says:
    1 ماه پیش

    یکی یک اشتباه کرد بهش ۱۹ بدیم نه صفر پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم که ملک جهانی به دو ارزن نفروشم

    پاسخ
    • احمد شایق وحدت says:
      1 ماه پیش

      کاش اندیشمندان و جامعه شناسان افغان فکری به حال فرهنگ ‌و اخلاقیات جامعه بکنند، شنیدن همچین جریانات در تمدن امروزی بسیار عجیب و دور از منطقه، فروختن دختران زیر سن ، با هر عنوانی باید منسوخ بشه و جایگاه زن ارتقا پیدا کنه ، که از دو نسل قبل زنان جایگاه ویژه و مقدس و قابل اتکایی داشتن و تصمیم گیرنده بودن ، هر چند در افغانستانم هنوز مقام زن وجود ندارد.

      پاسخ
  27. درسا says:
    1 ماه پیش

    اگر۱۸ سالگی ازدواج کردی الان ۲۶سال سن داری سنی که دران خیلی دخترها هنوزمجردند،پس هنوز دیرنشده ازاین مرد طلاق بگیر مهریه ات راازش بگیر وبرای خودت یک خونه اجاره کن ویک کارمناسب هم پیداکن ویک زندگی خوب بساز بعد اگر مورد مناسبی هم پیدا شد دوباره ازدواج کن.

    پاسخ
    • یه نفر says:
      1 ماه پیش

      آن کسی که می‌گویی تاوان نافرمانی از قرآن را خواهرم پس می‌دهد مذهب گرایان احمقی مثل شما ما را به این روزگار انداخته اند ذره ای در آیات قرآن تامل کنید چرا فرار از خانه را می‌بینید اما نمیبینید که آن مادر سنگدل چگونه به خاطر اشتباه شوهرش و خرافه گرایی به خواهرم ظلم می‌کند در هر جای قرآن ما تامل کنید می‌بینید که انسان ها را از خرافه گرایی منع و این را گناه نابخشودنی می‌داند نه فرار از خانه را

      پاسخ
    • مجید جمالی زاده says:
      1 ماه پیش

      بااین فکر وپیشنهاد ازچاله میفته توچاه ودیگه ابرو وهمین همدردی وهمراهی ماها راهم ازدست میده ودیگه هیچ براش نخواهدماند .خواهرم هرگز زن راازکانون خانواده جدانکنیدکه گرگهای جامعه اورا میدرند.

      پاسخ
  28. درسا says:
    1 ماه پیش

    اگر۱۸ سالگی ازدواج کردی الان ۲۶ سال سن داری سنی که دران خیلی ازدختران مجردند.ازاین مرد طلاقت رابگیر ومهریه ات رابگیر وباپول مهریه یک خانه اجاره کن ویک شغل مناسب که درشان یک خانم باشد پیداکن وزندگی خوبی برای خودت رقم بزن وواگر خواستگارخوبی هم امد ازدواج کن وگرنه مجردبودن بهتر از ازدواج نامناسب است.

    پاسخ
  29. مصطفی says:
    1 ماه پیش

    خدا صبر بده بهت…
    من ایرانی هستم و وقتی داستان شما رو خوندم واقعا متاثر شدم.
    ان شاء الله بزودی روزهای سخت رو سپری کنی و روزهای آینده ات هرو روز بهتر از روز قبل بشه و امیدوارم همیشه خوشحال باشی، امیدوارم روزی برسه که بخاطر جهل کسی آسیب نبینه و همه انسانها آزاد باشن…
    به امید روزی که همه با هر قومیت و هرجای دنیا صلح و آرامش داشته باشیم.

    پاسخ
  30. علی says:
    1 ماه پیش

    وحشی گیری این پدرمادرا ن بی مسولت پایان ندارد

    پاسخ
  31. ناشناس says:
    1 ماه پیش

    پناه بر خدا ازین ستم
    ازینجا معلوم میشه که بی سواد نستی بخاطر که حرف خود را به فضای مجازی رساندی

    پاسخ
  32. بنده خدا says:
    1 ماه پیش

    سلام خواهر خداوند به شما صبر عنایت کند لعنت بر جهل که هر مصیبتی سر انسان می آید ازجهل است صحبت با انسان احمق شاید به جایی برسد اما صحبت با جاهل به هیچ جایی نمی‌رسد امیدوارم درب های خوشی بعد از این همه سختی به رویت باز شود

    پاسخ
  33. شیرین says:
    1 ماه پیش

    وقتی شعورو فهم نباشد معلومه چنین اتفاقی مییفته مادرش اونو بدقدم میدونه پدرش غیرت نداشته ناراحت هم نبوده که دخترش را دوبار فروخت بکبارازپدر قربان پول گرفت یکباراز مردی 55ساله خاک برسر چنین پدرومادرهایی که فهم و درک درست ندارند این مدل پدرومادرها جنایت میکنن جنایتکارهستن چون دخترشون هرلحظه داره میمیره و زنده میشه مرگ تدریجی

    پاسخ
  34. سیامک مرادی says:
    1 ماه پیش

    سلام خواهر گرامی من ایرانی هستم زمانی داستان رنج وعذابتو خواندم بسیار ناراحت شدم واقعا دردناک بود گریه ام گرفت به خداوندی خدا پدر و مادرت بد تاوانشو میدم از خداوند متعال میخواهم زندگی تلخ این خواهر رنج کشیده منو هرچه سریعتر تبدیل کن به شیرین‌ترین خواهر رنج کشیده من برات دعا میکنم هیچ سلامت و پیروز و. قوی باشی آمین یا رب المین 🤲

    پاسخ
  35. علی پارسایی says:
    1 ماه پیش

    بیا ایران خواهر محترم اینجا حداقل در امان هستید خداوند کمک میکند

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00