نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

از سقط دخترم پشیمانم

  • آفاق
  • 6 حوت 1401

هفت دختر به دنیا آوردم تا شاید که بتوانم پسر‌دار شوم. بارها حمل گرفتم به این امید که پسر باشد، اما دختر می‌بود‌. پس از تولد هر دخترم می‌ترسیدم از اینکه من پسردار نشوم و شوهرم با زن دیگری ازدواج کند. برای همین بارها حمل گرفتم تا فرزند پسر به دنیا بیاورم، اما نشد.

وقتی پنج دختر به دنیا آوردم و برای بار ششم حامله شدم، فهمیدم که طفلم این‌بار نیز دختر است. نمی‌دانستم چه کار باید بکنم تا پسردار شوم. زنان خویش و همسایه برایم می‌گفتند اگر یکی از دخترانم را به کسانی که نیاز به فرزند دارند، به فرزندی بدهم خداوند به پاس این کار خوب برایم پسر خواهد بخشید. من با فرزندی دادن دخترم مشکلی نداشتم و حاضر بودم هر کاری انجام بدهم تا صاحب پسر شوم. برای همین ششمین فرزندم را که تازه به دنیا آمده بود و دختر خیلی زیبایی بود، به فرزندی دادم.

سه سال بعد از آن دوباره حمل گرفتم. همه‌ زنان دوست و آشنا برایم می‌گفتند که ببین دوباره حمل گرفتی. این ‌بار حتمس پسر است و تو هم پسردار می‌شوی. گفته بودیم که اگر دخترت را به فرزندی بدهی پسر‌دار خواهی شد. از شکل شکمت معلوم می‌شود که این بار پسر است. پسر متفاوت است و می‌شود از شکل شکم فهمید. پسر زود تشخیص می‌شود.

از حرف‌های دیگران امید می‌گرفتم و خوشحال بودم که پسر‌دار می‌شوم. آن‌قدر خو‌شحال بودم که دلم می‌شد دوباره یکی از دخترانم را به فرزندی بدهم و بعد دوباره پسر‌دار شوم. ماه‌ها می‌گذشت و من منتظر بودم تا طفلم کمی بزرگتر شود تا به شفاخانه بروم و معاینه کنم. می‌خواستم خاطرم کامل جمع شود که طفلم پسر است.

روز‌ها را با بی‌قراری سپری می‌کردم و منتظر ماه‌ چهارم بودم. زنان همسایه می‌گفتند در ماه چهارم جنسیت طفل قابل تشخیص است. برای همین وقتی ماه چهارم نصف شد با شور و شوق به شفاخانه رفتم. قضیه را به داکتر گفتم و از او خواستم که معاینه‌ام کند. داکتر معاینه‌‌ کرد. اما بعد از معاینه ناراحت به نظر می‌رسید. با کنجکاوی از داکتر پرسید که داکتر صاحب چه شده؟ پسرم خوب است؟ مشکلی پیش آمده؟ چرا ناراحتید؟

داکتر همان‌طور با ناراحتی آهی کشید و گفت «دختر است»، مبارک تان باشد، به حرف مردم اهمیت ندهید. اکثریت زنان بی‌سواد و خرافاتی هستند. آن‌ها بدون هیچ آگاهی به شما گفته‌‌اند که شما پسردار هستید و یا با به فرزندی دادن دختر تان صاحب پسر می‌شوید. هیچ‌کس با فرزندی دادن دخترش صاحب پسر نشده‌ است. در ضمن، فرزند فرزند است، پسری و دختری ندارد. شما نباید فرق بگذارید.

با شنیدن حرف‌های داکتر کامل ناامید شدم. نمی‌دانستم چه کار کنم. اشک در چشمانم حلقه زد. در حالی که دلم گرفته بود، با بغض به داکتر گفتم داکتر صاحب حالا چه کار کنم؟ شوهرم اگر بداند که باز دختر می‌آورم، دوباره ازدواج می‌کند.امباق‌دار می‌شوم. حالا چه خاکی به سرم کنم؟

داکتر آرامم کرد و گفت «قبلا که برای‌تان گفتم فرزند دختری و پسری ندارد. فرزند فرزند است و شما نباید میان شان فرق بگذارید. هم‌چنان باید برای‌تان بگویم که تعیین جنسیت فرزند با مرد است نه زن. این شوهر شماست که جنسیت فرزند تان را تعیین می‌کند نه شما. غصه نخورید و به خانه بروید. با شوهر‌تان حرف بزنید و او را بفهمانید.

به سوی خانه رفتم و در راه با خود گفتم: داکتر از دل خوشش حرف می‌زند. شوهرم کجا به حرف می‌فهمد که من او را بفهمانم. او اگر به حرف هم گوش کند به حرف من یکی اهمیتی نمی‌دهد. چون او باور دارد که من زن هستم و عقلم کم است.

نمی‌دانستم چه کار کنم. تصمیم گرفتم طفلم را سقط کنم و به شوهرم بگویم که طفل پسر بود. وقتی سقط شود نمی‌داند که دختر بود یا پسر، فکر می‌کند پسر است و مرده، لااقل فکر ‌می‌کند که من پسر‌دار شدم، اما از دنیا رفته و شاید به این ترتیب دوباره ازدواج هم نکند.

همچنان بخوانید

افزایش سقط جنین در دایکندی؛ آیا تأثیر کرونا است؟

افزایش سقط جنین در دایکندی؛ آیا تأثیر کرونا است؟

15 قوس 1399

هرچند عذاب وجدان داشتم، اما رفتم و برای سقط جنین دارو گرفتم. با خوردن دارو طفلم را سقط کردم. می‌دانستم اگر سقط نکنم شوهرم ما را رها می‌کند. ترسیده بودم و گریه می‌کردم. پیش‌ از آن‌که سقط کنم به شوهرم گفتم که طفل پسر است و بعد از اینکه سقط شد، برایش گفتم که پسر ما دیروز سقط شد. شوهرم مدتی غمیگن شد، و بعد گفت: خیر باشد.همین‌که می‌توانی پسر‌دار شوی شکر است.

مدت‌ها گذشت. بعد از آن طفل تا حالا حمل نگرفته‌ام، نمی‌خواهم که حامله شوم. پشیمانم که دخترم را سقط کردم. هربار که یادم می‌آید، ناراحت می‌شوم و گریه می‌کنم و با خودم می‌گویم اگر دخترم را سقط نمی‌کردم حالا دختر جوان می‌بود و من نیز عذاب وجدان نمی‌داشتم.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: سقط جنین
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 1

  1. سمیرا says:
    4 هفته پیش

    این طرز‌ فکر کاملا اشتباه است چرا اصلا مادران بین فرزندان شان فرق قایل می‌شود من چندین فامیل را دید ام که صاحب چندین دختر استند و همان دختران شان بودند که در هر حالت متوجه فامیل شان بودند . کار های را برای فامیلش‌انجام دادند و می‌دهند که یک پسر نمیکند .اما هنوز هم مردم ما دختران شان را قربانی پسر میکند مثل این مادر که تو دختر شان را قربانی کردند به امید پسر داشتن حتا تا حدی که میگفت اگر پسر تولد شد این بار حاضر است دختر دیگرش را نیز به فرزندی بدهند این بسیار جیگر خون کننده است . آیا آن دخترک بیچاره تان که به فرزندی دادین احساس مادری به آن دخترک نداشتید ؟؟؟ بسیاری از فامیل ها استند که صاحب فرزند نمی‌شود و تمام خواست شان فرزند داشتن است چی دختر باشد چی پسر اما این کار شما کبر گفته می‌شود در مقابل فرزند.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00