نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

روز سرباز؛ زنان نظامی چه می‌کشند؟

  • صنوبر
  • 9 حوت 1401
سربازان زن افغان

طبق تقویم دولت جمهوری، امروز نهم حوت، روز سرباز است. اما سربازان به ویژه نظامیان زن که طی دو دهه گذشته در ساختارهای مختلف نظامی حکومت جمهوری خدمت می‌کردند، با تهدید مرگ و شکنجه مواجه‎‌اند و یا در آوارگی و گرسنگی یا زندگی مخفیانه به سر می‌برند.

در سال 1395 خورشیدی، محمداشرف غنی احمدزی، رییس جمهور وقت افغانستان با صدور فرمانی برای حمایت از نیروهای ملی دفاعی و امنیتی کشور، نهم حوت را به عنوان «روز سرباز» نام‌گذاری کرد.

پس از آن، همه ساله روز سرباز از سوی حکومت و مردم با برگزاری محافل و برنامه‌های متعدد سیاسی و فرهنگی بزرگداشت می‌شد و از تلاش‌ها و دستاوردهای قوای مسلح کشور تقدیر می‌شد.

اما در پانزدهم اگست 2021 میلادی، پس از فرار اشرف غنی از کشور، هرسه ساختار نظامی کشور(ارتش، پولیس و امنیت ملی) به صورت کامل از هم فروپاشیدند.

شمار زیادی از زنان و مردان نظامی کشور را ترک کردند و شمار دیگری از آنان در کشور ماندند و زندگی مخفیانه‌ برگزیدند و به کارهای شاقه رو آوردند اما به امید «عفو عمومی» دروغین به دست گروه تروریستی طالبان افتادند و سپس جسدهای تیرباران شده‌ی آن‌ها به خانواده‌های شان تسلیم داده شدند.

تعدادی از نظامیان سابق کشور هنوز در زندان‌های طالبان شکنجه می‌شوند. عالیه عزیزی مدیر زندان زنانه‌‌ی هرات هنوز ناپدید است و خانواده‌ی او از ترس طالبان حتا حاضر به صحبت با رسانه‌ها نیستند.

بنا بر گزارش رسانه‌ها، آخرین بار یکی از اعضای خانواده‌ی عالیه عزیزی از تماس او با خانواده‌اش خبر داده بودند که گفته بود: «زنده استم و بسیار شکنجه می‌شوم.»

نگار یکی دیگر از زنان عضو پولیس حکومت جمهوری در غور بود. نگار در حالی که باردار بود، در سوم سنبله ۱۴۰۰ خورشیدی، به دلیل عضویت در نظام امنیتی سابق پیش چشمان کودکانش تیرباران شد.

شمار دیگر از زنان نظامی در مهاجرت و شماری زیر سلطه‌ی طالبان با دشواری‌های زندگی شان کلنجار می‌روند که تمام دستاوردهایی شان را با فرار «سرقومندان اعلی» از دست دادند.

لطیفه شجاعی یکی از کارمندان وزارت داخله‌ی سابق با تجربه‌ی بیشتر از یک دهه، در حال دستیابی به آخرین رتبه‌ی نظامی‌اش بود. حکم اعطای رتبه‌ی جنرالی او از سوی رییس جمهور وقت امضا شده بود اما مراسم اعطای رتبه‌ی او هنوز برگزار نشده بود که حکومت جمهوری سقوط کرد.

همچنان بخوانید

مادرم مرا فروخت

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لطیفه شجاعی که اکنون در مهاجرت به سر می‌برد در گفت‌وگو با نیمرخ از وضعیت دشوار زندگی نظامیان در خارج از کشور می‌گوید: «غرور ما نظامیان اجازه نمی‌دهد که در مورد وضعیت بد مان صحبت کنیم، چون امیدواریم که پس به افغانستان برگردیم. اما نظامیانی را می‌شناسم که در عالم مهاجرت در یک شبانه‎‌روز فقط می‌توانند یک وعده غذا بخورند و در مواردی حتا دو شبانه‌روز غذایی برای خوردن ندارند.»

شبنم کریمی (اسم مستعار) ۳۴ ساله، یکی دیگر از زنان عضو نظام امنیتی کشور بود که پس از متلاشی شدن نظام، به پاکستان مهاجرت کرد و اکنون در شرایط دشوار اقتصادی و بلاتکلیفی به سر می‌برد.

او به نیمرخ گفت: «به کشورهای مختلف درخواست پناهندگی دادم اما هنوز این‌جا بلاتکلیف هستم. در پاکستان برای مهاجران کار هم نیست. روزگار ما اکنون با پول قرض گرفتن از قوم و خویش سپری می‌شود.»

شبنم امیدوار است که وضعیت کشور به نفع زنان تغییر کند تا او به وظیفه‌اش برگردد وگرنه مجبور می‌شود به گونه‌ی غیرقانونی راه مهاجرت به کشورهای اروپایی را در پیش بگیرد.

مریم(اسم مستعار) ۳۰ ساله، یکی از کارمندان زن در نظام امنیتی یکی از ولایات مرکزی کشور بود. او پس از سلطه‌ی طالبان بر کشور از راه غیر قانونی به ایران رفته است.

مریم چون یک زن مستقل و مادر مجرد است با کودک ده ساله‌اش نمی‌توانست تحت سلطه‌ی طالبان زندگی کند. اما پس از تحویل‌دهی سفارت افغانستان به طالبان در تهران، نگران امنیت جان خود است.

مریم به نیمرخ می‌گوید: «یک مدت این‌جا فکر می‌کردم در جای امنی هستم، اما اکنون برای تمدید پاسپورت و یا پیگیری کارهای مهاجرت و تایید اسنادم به عنوان شهروند افغانستان، نمی‌توانم در سفارت نزد طالبان بروم.»

قوانین سختگیرانه بر مهاجران افغانستانی و نبود زمینه‌ی کار برای مریم جانب دیگر دشواری‌های زندگی در ایران است.

شماری از زنان نظامی که نتوانستند کشور را ترک کنند، زندگی مخفیانه‌ای دارند و برای تأمین مصارف زندگی به کارهای شاقه رو آورده‌اند.

مروه (اسم مستعار) ۳۴ ساله، آمر حل منازعات فامیلی در یکی از ولایت‌های کشور بود که پس از روی کار آمدن طالبان محل زندگی‌اش را ترک کرده و اکنون در یک ولایت دیگر به گونه‌ی مخفیانه زندگی می‌کند.

او به نیمرخ گفت که برای تأمین مخارج کودکانش پشم‌ریسی می‌کند: «زمستان ما در یک اتاق سرد و نمناک سپری می‌شود. تمام روز مشغول پشم‌ریسی هستم که در آخر چهار تا پنج هزار افغانی عاید دارد. با همین درآمد فقط می‌توانیم نان خشک بخریم و اجاره خانه پرداخت کنیم.»

مروه یک عضو پولیس ملی بود که در برخی پرونده‌های خشونت علیه زنان توانست عامل خشونت را به زندان بکشاند. اکنون به غیر از جنگجویان تروریست طالبان، مردان عامل خشونت که او در پرونده‌های شان دخالت کرده بود، نیز تهدیدش کرده‌اند.

مروه به خاطر نداشتن اسناد سفر نتوانسته است کشور را ترک کند. از سویی هم نان‌آور دو کودک و پدر و مادر کهن‌سال خود است.

او افزود: «بارها تلاش کردم مهاجرت کنم اما پدر و مادرم را نمی‌توانم رها کنم و سند سرپرستی کودکانم را هم نتوانستم بگیرم که وقتی جایی می‌روم اجازه‌ی انتقال آن‌ها را داشته باشم.»

طی دو دهه گذشته زنان نظامی با حضور در سمت‌های مختلف نقش پر رنگی در نظام امنیتی کشور داشتند اما اکنون به از صد به صفر سقوط کرده‌اند و زندگی شان در مهاجرت یا زندگی مخفیان زیر سلطه‌ی طالبان به سختی می‌گذرد.

در ساختار نظامی گروه تروریستی طالبان هیچ زنی در بست‌های مهم و کلیدی وجود ندارد به جز شمار اندکی از زنان که جوخه‌ی سرکوب را تشکیل داده و برای شناسایی، گرفتاری، اختطاف و شکنجه‌ی زنان معترض استخدام شده‌اند و یا تعداد اندکی که بنا بر روایت زنان زندانی، در زندان‌های زنانه کار می‌کنند اما این زنان نیز در محل کار شان از امنیت جانی برخوردار نیستند.

زرغونه عضو گروه مبارزه با آدم‌ربایی ریاست تحقیقات و مبارزه با جرایم جنایی پولیس دولت پیشین بود که به دلایل نامعلومی به طالبان پیوسته بود و در بازداشت و تحقیقات از زنان معترض با طالبان همکاری می‌کرد اما در دهم قوس ۱۴۰۱، جسد تیرباران شده‌اش از ناحیه هفتم شهر کابل یافت شد و عامل قتل او نیز شناسایی و دستگیر نشد.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
گزارش

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00