طبق تقویم دولت جمهوری، امروز نهم حوت، روز سرباز است. اما سربازان به ویژه نظامیان زن که طی دو دهه گذشته در ساختارهای مختلف نظامی حکومت جمهوری خدمت میکردند، با تهدید مرگ و شکنجه مواجهاند و یا در آوارگی و گرسنگی یا زندگی مخفیانه به سر میبرند.
در سال 1395 خورشیدی، محمداشرف غنی احمدزی، رییس جمهور وقت افغانستان با صدور فرمانی برای حمایت از نیروهای ملی دفاعی و امنیتی کشور، نهم حوت را به عنوان «روز سرباز» نامگذاری کرد.
پس از آن، همه ساله روز سرباز از سوی حکومت و مردم با برگزاری محافل و برنامههای متعدد سیاسی و فرهنگی بزرگداشت میشد و از تلاشها و دستاوردهای قوای مسلح کشور تقدیر میشد.
اما در پانزدهم اگست 2021 میلادی، پس از فرار اشرف غنی از کشور، هرسه ساختار نظامی کشور(ارتش، پولیس و امنیت ملی) به صورت کامل از هم فروپاشیدند.
شمار زیادی از زنان و مردان نظامی کشور را ترک کردند و شمار دیگری از آنان در کشور ماندند و زندگی مخفیانه برگزیدند و به کارهای شاقه رو آوردند اما به امید «عفو عمومی» دروغین به دست گروه تروریستی طالبان افتادند و سپس جسدهای تیرباران شدهی آنها به خانوادههای شان تسلیم داده شدند.
تعدادی از نظامیان سابق کشور هنوز در زندانهای طالبان شکنجه میشوند. عالیه عزیزی مدیر زندان زنانهی هرات هنوز ناپدید است و خانوادهی او از ترس طالبان حتا حاضر به صحبت با رسانهها نیستند.
بنا بر گزارش رسانهها، آخرین بار یکی از اعضای خانوادهی عالیه عزیزی از تماس او با خانوادهاش خبر داده بودند که گفته بود: «زنده استم و بسیار شکنجه میشوم.»
نگار یکی دیگر از زنان عضو پولیس حکومت جمهوری در غور بود. نگار در حالی که باردار بود، در سوم سنبله ۱۴۰۰ خورشیدی، به دلیل عضویت در نظام امنیتی سابق پیش چشمان کودکانش تیرباران شد.
شمار دیگر از زنان نظامی در مهاجرت و شماری زیر سلطهی طالبان با دشواریهای زندگی شان کلنجار میروند که تمام دستاوردهایی شان را با فرار «سرقومندان اعلی» از دست دادند.
لطیفه شجاعی یکی از کارمندان وزارت داخلهی سابق با تجربهی بیشتر از یک دهه، در حال دستیابی به آخرین رتبهی نظامیاش بود. حکم اعطای رتبهی جنرالی او از سوی رییس جمهور وقت امضا شده بود اما مراسم اعطای رتبهی او هنوز برگزار نشده بود که حکومت جمهوری سقوط کرد.
لطیفه شجاعی که اکنون در مهاجرت به سر میبرد در گفتوگو با نیمرخ از وضعیت دشوار زندگی نظامیان در خارج از کشور میگوید: «غرور ما نظامیان اجازه نمیدهد که در مورد وضعیت بد مان صحبت کنیم، چون امیدواریم که پس به افغانستان برگردیم. اما نظامیانی را میشناسم که در عالم مهاجرت در یک شبانهروز فقط میتوانند یک وعده غذا بخورند و در مواردی حتا دو شبانهروز غذایی برای خوردن ندارند.»
شبنم کریمی (اسم مستعار) ۳۴ ساله، یکی دیگر از زنان عضو نظام امنیتی کشور بود که پس از متلاشی شدن نظام، به پاکستان مهاجرت کرد و اکنون در شرایط دشوار اقتصادی و بلاتکلیفی به سر میبرد.
او به نیمرخ گفت: «به کشورهای مختلف درخواست پناهندگی دادم اما هنوز اینجا بلاتکلیف هستم. در پاکستان برای مهاجران کار هم نیست. روزگار ما اکنون با پول قرض گرفتن از قوم و خویش سپری میشود.»
شبنم امیدوار است که وضعیت کشور به نفع زنان تغییر کند تا او به وظیفهاش برگردد وگرنه مجبور میشود به گونهی غیرقانونی راه مهاجرت به کشورهای اروپایی را در پیش بگیرد.
مریم(اسم مستعار) ۳۰ ساله، یکی از کارمندان زن در نظام امنیتی یکی از ولایات مرکزی کشور بود. او پس از سلطهی طالبان بر کشور از راه غیر قانونی به ایران رفته است.
مریم چون یک زن مستقل و مادر مجرد است با کودک ده سالهاش نمیتوانست تحت سلطهی طالبان زندگی کند. اما پس از تحویلدهی سفارت افغانستان به طالبان در تهران، نگران امنیت جان خود است.
مریم به نیمرخ میگوید: «یک مدت اینجا فکر میکردم در جای امنی هستم، اما اکنون برای تمدید پاسپورت و یا پیگیری کارهای مهاجرت و تایید اسنادم به عنوان شهروند افغانستان، نمیتوانم در سفارت نزد طالبان بروم.»
قوانین سختگیرانه بر مهاجران افغانستانی و نبود زمینهی کار برای مریم جانب دیگر دشواریهای زندگی در ایران است.
شماری از زنان نظامی که نتوانستند کشور را ترک کنند، زندگی مخفیانهای دارند و برای تأمین مصارف زندگی به کارهای شاقه رو آوردهاند.
مروه (اسم مستعار) ۳۴ ساله، آمر حل منازعات فامیلی در یکی از ولایتهای کشور بود که پس از روی کار آمدن طالبان محل زندگیاش را ترک کرده و اکنون در یک ولایت دیگر به گونهی مخفیانه زندگی میکند.
او به نیمرخ گفت که برای تأمین مخارج کودکانش پشمریسی میکند: «زمستان ما در یک اتاق سرد و نمناک سپری میشود. تمام روز مشغول پشمریسی هستم که در آخر چهار تا پنج هزار افغانی عاید دارد. با همین درآمد فقط میتوانیم نان خشک بخریم و اجاره خانه پرداخت کنیم.»
مروه یک عضو پولیس ملی بود که در برخی پروندههای خشونت علیه زنان توانست عامل خشونت را به زندان بکشاند. اکنون به غیر از جنگجویان تروریست طالبان، مردان عامل خشونت که او در پروندههای شان دخالت کرده بود، نیز تهدیدش کردهاند.
مروه به خاطر نداشتن اسناد سفر نتوانسته است کشور را ترک کند. از سویی هم نانآور دو کودک و پدر و مادر کهنسال خود است.
او افزود: «بارها تلاش کردم مهاجرت کنم اما پدر و مادرم را نمیتوانم رها کنم و سند سرپرستی کودکانم را هم نتوانستم بگیرم که وقتی جایی میروم اجازهی انتقال آنها را داشته باشم.»
طی دو دهه گذشته زنان نظامی با حضور در سمتهای مختلف نقش پر رنگی در نظام امنیتی کشور داشتند اما اکنون به از صد به صفر سقوط کردهاند و زندگی شان در مهاجرت یا زندگی مخفیان زیر سلطهی طالبان به سختی میگذرد.
در ساختار نظامی گروه تروریستی طالبان هیچ زنی در بستهای مهم و کلیدی وجود ندارد به جز شمار اندکی از زنان که جوخهی سرکوب را تشکیل داده و برای شناسایی، گرفتاری، اختطاف و شکنجهی زنان معترض استخدام شدهاند و یا تعداد اندکی که بنا بر روایت زنان زندانی، در زندانهای زنانه کار میکنند اما این زنان نیز در محل کار شان از امنیت جانی برخوردار نیستند.
زرغونه عضو گروه مبارزه با آدمربایی ریاست تحقیقات و مبارزه با جرایم جنایی پولیس دولت پیشین بود که به دلایل نامعلومی به طالبان پیوسته بود و در بازداشت و تحقیقات از زنان معترض با طالبان همکاری میکرد اما در دهم قوس ۱۴۰۱، جسد تیرباران شدهاش از ناحیه هفتم شهر کابل یافت شد و عامل قتل او نیز شناسایی و دستگیر نشد.