نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دختر بازمانده از تحصیل برنده جایزه‌ی ادبی صادق هدایت شد

  • ارزگانی
  • 11 حوت 1401
نویسنده ششم

سمیرا کوثری، دختری که پس از تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، از تحصیل بازماند، برنده‌ مقام اول «مسابقه ادبی صادق هدایت» شده است.

خانم کوثری از بین 800 اشتراک‌کننده‌ی فارسی زبان از سراسر جهان مقام اول این مسابقه را برای نوشتن داستان کوتاه «پانزده دقیقه حق لمس» به دست آورد و «تندیس صادق هدایت» به او اعطا شده است.

جهانگیر هدایت، دبیر این مسابقه اعلام کرد که آن‌ها داستان‌ها را در دو مرحله «ارزشیابی» کردند و پس از پایان مرحله دوم، برندگان نهایی مشخص شد.

مقام دوم این مسابقه ادبی نیز به سه داستان‌نویس زن تعلق گرفته است؛ لیلا دارابی، سحر رفیع و یاسمین حسین‌زاده که همه شهروند ایران هستند. آن‌ها «لوح افتخار» مسابقه ادبی صادق هدایت را دریافت کردند.

برندگان مسابقه ادبی صادق هدایت به تاریخ 25 دلو سال جاری خورشیدی اعلام شد، اما خانم کوثری به نیمرخ گفت که او به دلیل محدودیت‌های وضع شده از سوی گروه طالبان بر حق سفر زنان و نداشتن پاسپورت، نتوانست به ایران برود و در مراسم اعطای جوایز شرکت کند.

او می‌گوید: «دوست داشتم خودم تندیس را بگیرم، چون اولین جایزه‌ام بود، از این بابت کمی ناراحت شدم، ولی مهم همان افتخارش است.»

سمیرا کوثری اولین داستان‌نویس زن از افغانستان است که برنده مقام اول مسابقه ادبی صادق هدایت شده است. پیش از او، حمیرا قادری در سال 1383 خورشیدی برای نوشتن داستان «باز باران اگر می‌بارید» برنده مقام دوم این مسابقه شده بود و لوح تقدیر دریافت کرده بود.

از مدیریت خانه داستان بلخ تا بیکاری

خانم کوثری در سال ۱۳۷۸ خورشیدی در عالم مهاجرت و در شهر اصفهان ایران، در یک خانواده‌ی فرهنگی به ‌دنیا آمد.پدرش عباس کوثری و عمه‌اش معصومه کوثری نیز نویسنده هستند.

او در سال ۱۳۸۱ خورشیدی به همراه خانواده‌اش به افغانستان بازگشت و در زادگاه پدری‌اش در بلخ، اقامت گزید.

سمیرا به دلیل علاقه‌‌ی مادرش به امور مذهبی، تحصیلات متوسطه را در یک مدرسه دینی گذرانده است، اما در نهایت تحصیل در علوم دینی را متوقف می‌کند و برای آموزش ادبیات انگلیسی وارد یک دانشگاه خصوصی می‌شود که اکنون به دلیل ممنوعیت تحصیل دختران از سوی گروه تروریستی طالبان، نمی‌تواند آن را به‌ پایان برساند.

همچنان بخوانید

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402
صابره

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

سمیرا می‌گوید که از کودکی به «داستان خواندن و داستان شنیدن» علاقه داشت و گاهی پنهانی، برای خودش داستان می‌نوشت.

او می‌گوید که در بلخ با انجمن ادبی «خانه‌ی داستان بلخ» آشنا و عضو دائمی آن شد و در نشست‌های هفتگی‌ نقد داستان انجمن و کارگاه‌های نویسندگی تقی واحدی و شفیق نامدار شرکت می‌کرد.

خانم کوثری به دلیل علاقه‌ و پشتکار قوی، در سال ۱۳۹۷ خورشیدی به عنوان «مدیر خانه‌ی داستان بلخ» انتخاب شد و تا سال ۱۴۰۰ خورشیدی به این سمت فعالیت کرد. در کنار فعالیت ادبی و فرهنگی، او در یک مکتب مشغول تدریس نیز بود.

در ماه اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی، همزمان با تسلط طالبان بر افغانستان، او مادرش را از دست داد و دیگر نتوانست به فعالیتش در انجمن ادبی بلخ و تدریس ادامه دهد.

او می‌گوید که اکنون بیکار است. به جاهای مختلف درخواست کار داده، اما انگار «شانس» با او یار نبوده است.

خانم کوثری می‌گوید که این روزها بیشتر وقتش را به مطالعه و کتاب خواندن می‌گذراند و تلاش می‌کند که نگاهش به آینده مثبت و در قبال اتفاقات انعطاف پذیر باشد.

مرثیه‌ای برای مادر

سمیرا می‌گوید که داستان کوتاه «پانزده دقیقه حق لمس» را در یک سالگی فوت مادرش نوشته است.

او می‌گوید که این داستان را زمانی نوشته است که «همه چیز» برایش «وحشتناک» شده بود و در چنین شرایطی مادرش نیز کنارش نبود.

به گفته‌ی خانم کوثری، این داستان در اصل «شرایط و موقعیت فعلی» خودش را بیان می‌کند و ممکن است که هزاران زن دیگر نیز مثل او در چنین موقعیتی باشد.

داستان کوتاه پانزده دقیقه حق لمس، حکایت زنی است که در آخرین لحظات زندگی شوهرش که بدون حرکت و ساکت در بستر بیماری افتاده است، فقط پانزده دقیقه حق دارد که دست او را لمس کند و حکایت زندگی را با او باز گوید.

خانم کوثری می‌گوید که در این داستان مرد بیمار و بدون تحرک، استعاره‌ای از مادرش است که او دیگر نمی‌تواند دستانش را لمس کند.

او می‌گوید که مادرش برایش «سمبولی از مرد بودن یک زن بود» و از مشوقان اصلی‌اش برای داستان‌نویس شدن.

خانم کوثری می‌گوید، زمانی که اولین داستان کوتاهش با نام «هدیه‌ای که هرگز آن را به کسی نداده‌ام» را برای مادرش خواند، او گریه کرد.

ادامه مسیر داستان‌نویسی

دختری که روزگاری از این‌که کسی داستان‌هایش را بخواند خجالت می‌کشید، اکنون به‌صورت جدی در مسیر پر‌ پیچ‌وخم داستان‌نویسی قرار گرفته است.

او می‌گوید: «داستان نوشتن تنها استعدادی است که به‌ وسیله آن با ناراحتی‌ها و مشکلاتم مقابله می‌کنم و دردهای اجتماعی را که در آن زندگی می‌کنم.»

خانم کوثری می‌گوید، بردن مقام اول مسابقه ادبی صادق هدایت، از این جهت برایش مهم است که «حداقل خودم را برای خودم ثابت کردم.»

او می‌گوید که علاقه‌مند داستان‌های صادق هدایت است و گرفتن تندیس او برایش به معنای دسترسی به رویاهایش است.

خانم کوثری دوست دارد در آینده یک نویسنده‌ی تأثیر‌گذار شود و می‌گوید که امیدوار است گرفتن مقام اول مسابقه ادبی صادق هدایت در شرایط فعلی، دلیلی برای امیدواری سایر دختران و هم‌دوره‌‌هایش شود.

او اکنون در انتظار چاپ اولین مجموعه داستانش است که قرار شده از سوی بنیاد صادق هدایت به چاب برسد. خانم کوثری از سال ۱۳۹۹ به بعد داستان‌هایش را در وبلاگ شخصی‌اش منتشر می‌کند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ادبیات و شعرحق آموزش زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00