نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

تجسم غیبت زن افغانستانی

  • نیمرخ
  • 17 حوت 1401

نویسنده: سمیرا عرفان

این نوشته سفیدخوانی اثر تازه‌ی مصطفا صمدی شاعر هراتی به نام «زنمرگی» است که به غیبت زن افغانستانی در وضعیت کنونی کشور پرداخته است. در ابتدا به چندوچون این غیبت، اشاراتی می‌رود که در ادامه با تمرکز بر کتاب زنمرگی، بیشتر گشوده می‌شود.

اگر در گذشته علی‌رغم تلاش‌های راستین و حاشیه‌داری که برای حضور زنان صورت می‌گرفت؛ تصویر پر رنگی از آنان به چشم نمی‌آمد، امروزه زنان در افغانستان، سوگمندانه در غیبت کامل قرار داده شدند. چه چیزهایی زن افغانستانی را در غیبت قرار می‌دهند؟

یکی از عواملی که زن را در غیبت قرار داده خلأ تفکر در این کشور است. بی‌سوادی باعث شده که مرد افغانستان، سلطه‌جوتر و زن افغانستان، ناآگاه و بی‌مسأله، حتا غافل از حقوق خویش بار آید. در طول تاریخ کشور، زن به عنوان وسیله پنداشته شده؛ حق زن، ارزش‌های زن و انسان‌بودن زن نادیده گرفته شده است. همیشه زنان از صحنه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رانده شده‌اند و مناسب‌ترین مشغله، کار در خانه و زادوولد برای آنان در نظر گرفته شده است. در اکثر مواضع و مواقع هم اگر حق حضور داشته‌اند، نمادین و سمبولیک بوده است. زن‌ستیزی و مردسالاری از نصاب درسی مکاتب ما شروع می‌شود و این نصاب، مبادا بیشتر از این فاجعه‌بارتر شود. در کتاب صنف اول یا دوم، به‌یاد دارم که نوشته بود: «جمشید سودا می‌آورد. لیلا خانه را جاروب می‌کند.» یک بچه از کودکی از درس مکتب یاد می‌گیرد که دخترها برای کار در خانه‌اند.

در کنار خلأ اندیشیدن و بی‌سوادی، عامل دیگری که زن را در غیبت قرار می‌دهد؛ افکار ایدیولوژیک دینی است. افکار دینی در جامعه‌ی غافل، حمایتگر افکار سرکوبگرانه‌ی مردان شده است. زمانی که محدودیت از زبان دین به خورد مردم داده شود، جای هیچ‌گونه ادله و استدلالی باز نمی‌ماند؛ زیرا سلطه‌جو، سخن خود را سخن خدا می‌پندارد.

فرهنگ قبیله‌ای افغانستانی نیز زن را محدود ساخته است. ازدواج‌های زیر سن، ناموس‌دانستن زن، بددادن و زبانزدتر از همه، غیرت افغانی بندهایی بوده‌ که دامن زن را رها نکرده‌اند. فرهنگ قبیله‌ای کشوری، چنان با قوت حضور دارد که تا کنون هیچگونه نقدی را ندیده و چه بسا که تهی از استدلال و منطق است. افتخار این نوع فرهنگ، شامل هرچیزی می‌شود که به تاختن و ظلم و جبر، ارتباط دارد. تازیانه ‌زدن زنان این‌روزها به دلیل دوست‌داشتن یا برون‌شدن از خانه بدون اجازه‌ی مرد، دوباره به امر استخوان‌سوز شایع بدل شده است.

بنا بر باور اصل‌و‌فرع، مرد موجود نخستین پنداشته می‌شود و زن فرع اوست که از وجود او پدید آمده است. بنابراین، اراده با اصل بوده، فرع دنباله‌رو قرار می‌گیرد. در مناسبات اجتماعی سنتی، مرد نفقه‌پرداز و تصمیم‌گیر است. در حالی که زن معاصر، کارآفرین است. در مناسبات اجتماعی متقدم، زنان در کنار مردان معنا می‌یابند؛ در حالی که زن معاصر، به عنوان یک جنس مستقل مطرح است. این همه نشانگر این است که در افغانستان، جدا از تعداد خانم‌های آگاه و مبارز که وجودشان به سختی برای عام مردم قابل پذیرش است یا اصلاً قابل پذیرش نیست؛ اقتدار که خود امری مستبدانه است، همیشه با مرد بوده است. چرا زن در غیبت قرار گرفته؟ زیرا مرد نخواسته در اقتدارش کاهش پدید بیاید. این باورها چنان قوتمند هستند که حتا در زندگی معاصر هم هرجایی ممکن است خودشان را نشان دهند؛ ولی موجودیت این باورها به هیچ وجه دلیلی به پذیرفته‌بودن آنان نیست.

متأسفانه شرایط کنونی افغانستان، چنان نفس‌ها را حبس کرده که این مسأله‌ی مهم و بسیاری از مسایل دیگر، امکان مطرح‌شدن را نمی‌یابند. مصطفا صمدی، شاعر هراتی در تازه‌ترین اثرش، می‌خواهد امید و انگیزه از نو خلق کند و غیاب زن افغانستانی را مسأله‌سازی کند.

«زنمرگی» کتاب جدید مصطفا صمدی است که با صفحات خالی از کلمه در هشتم مارچ به نشر رسیده که در واقع ایجادکننده‌ی متنی ذهنی است. کتاب صدصفحه‌ای او حاوی کلمات نیست؛ اما سخنان فراوان می‌گوید. همان‌طوری که شاملو می‌گفت: سکوت، سرشار از نگفته‌هاست. این کار هنری، فریاد اعتراضی است که در زمان مناسب (هشتم مارچ) و زمانه‌ی مناسبت‌یافته (دوره‌ی تاریک کنونی کشور) با نمادهای موجود در کتاب، معنامندی وسیعی در به‌تصویرکشیدن روزمرگی زن افغانستانی خلق می‌کند. ارچند مستقیم با کلمات چیزی نمی‌گوید؛ اما سکوت آن طوری بیان شده که تا عمق وجود آدمی رسوخ می‌کند و انگیزه‌ی چندبرابر ایجاد می‌کند.

تداعی مفاهیم در کتاب زنمرگی

همچنان بخوانید

نگاه پروژه ای به معضل ریشه دار زنان در دوره جمهوریت

نگاه پروژه ای به معضل ریشه دار زنان در دوره جمهوریت

19 حوت 1401
هشت مارچ؛ تدوام سرکوب زنان و افشای جنایات طالبان

هشت مارچ؛ تدوام سرکوب زنان و افشای جنایات طالبان

18 حوت 1401

مصطفا صمدی از نمادها کار گرفته و این نمادها، دقیق انتخاب شده‌اند؛ زیرا همه ساز یک‌سان می‌زنند و مخاطب را در یک فضا قرار می‌دهند. طرح جلد کتاب، نام کتاب، خالی‌بودن برگ‌های کتاب از کلمات، در کنار هم معنا می‌یابند و مناسبت خلق می‌کنند. این تکه‌ها، شبیه تکه‌هایی از یک پازل، وقتی چیده می‌شوند؛ تصویر دقیق از غیبت زن افغانستانی ارایه می‌دهند. هرکدام از این تکه‌ها با آن که در کلیت‌شان نقشی دیگر دارند، در تنهایی باز بیانگر جوانب مسأله‌ی غیبت زن در کشور است.

نام کتاب و روزمرگی زن افغانستانی

بار اول که با نام کتاب «زنمرگی» روبرو شدم، «ر» را به شکل ساکن خواندم و زن را با مرگ مرتبط پنداشتم که البته چنین خوانشی هم ممکن است و نویسنده‌ی کتاب ممکن متوجه‌ این مسأله است. این خوانش، با زندگی زن در افغانستان، مناسبت دارد و خاطرات آزاردهنده‌ای را به یاد هر فرد آگاه زنده می‌کند. در خوانش دیگر، بخش دوم نام (مرّگی) با تشدید واج، یادآور «روزمرگی» است و با توجه به بخش نخست اسم کتاب، بیانگر روزمرگی زن است؛ زن افغانستانی که روزمرگی مشقت‌باری را می‌گذراند.

سفیدنمایی حضور

در برگ‌های کتاب زنمرگی، یک کلمه هم وجود ندارد. سفید سفید است؛ اما در خود این خلأ، هدفی نهفته است. آفرینشگر اثر در واقع، از خلأ استفاده کرده و آن را منحیث نماد به کار گرفته، برای این که سفیدی صحنه‌ی اجتماع و سیاست و فرهنگ و… از حضور زنان را نشان بدهد و به رخ هرکسی که با این اثر مقابل می‌شود، بکشد. نام کتاب با این سفیدگذاری صفحات به مخاطب کمک می‌کند که در خلق معنای غیاب زن افغانستانی توفیق حاصل کند.

بینامتنیت بی‌شعوری

خالق کتاب زنمرگی، جلد کتابش را طوری طرح کرده که در یک بینامتنیت، ذهن مخاطب را به سمت کتاب بی‌شعوری اثر خاویر کرمنت هل می‌دهد. مصطفا صمدی با استفاده از جلد کتاب بی‌شعوری، البته با تصرفی که در چهره‌ی شخص جلد آورده و آن را به یک زن چادری‌پوش تغییر داده، مسأله‌ی بی‌شعوری را هم وارد پازل می‌کند و عاملیت آن را در معادله‌ی رابطه‌ی زن و مرد افغانستانی نشان می‌دهد. او می‌خواهد این را بیان کند که زن افغانستانی از دست بی‌شعورها به فریاد آمده است؛ زیرا شخصی که در طرح جلد، عکس آن آمده، شخصی است که چادری بر سر دارد و دو دست را بر دو گوش گذاشته با دهانی گشاده جیغ می‌زند؛ اما به نظر نگارنده، این فریاد با واقعیت سکوت در کشور، تناقض دارد. متاسفانه فریادها در داخل کشور، در گلوها مانده است. همان طوری که صحنه پر از غیاب زن است، سکوت هم همه‌جا با هزار زبان در تکلم است. این پارادوکس، می‌تواند طوری دیگر هم خوانده شود و آن این که آفرینشگر کتاب، خواسته خود اعتراض و فریاد را یادآوری کند، جدای از این که وجود دارد یا ندارد. یادآوری آن نیز می‌تواند خلق انگیزه و برانگیزی اراده باشد.

نام کتاب «زنمرگی»، جلد کتاب با تصویری از زن چادری‌پوش در ارتباط با کتاب بی‌شعوری و سفیدبودن صفحه‌های کتاب از کلمه، مثل اجزای یک‌شعر در یک چیدمان، تابلوی افغانستان خالی از تصویر زن را به نمایش می‌گذارند که این روزها از مهربانی در آن خبری نیست؛ آینده‌ی هراسناک و سردرگم با کودکانی که ممکن است دیگربار سلسله‌جنبان مردسالاری به بار آیند و شبیه وضعیت کنونی -چنانچه خاویر کرمنت در کتاب بی‌شعوری می‌گوید‌- آنان هم مبادا دوست بدارند که همیشه خودشان برنده باشند و طوری رفتار ‌کنند که انگار دیگران چیزی نمی‌دانند و همه‌چیزدان خودشان هستند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: هشت مارچویژه‌نامه هشت مارچ
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00