نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

  • ارزگانی
  • 28 حوت 1401
فرخنده ملک‌زاده
PHOTO: APA/EPA/HEDAYATULLAH AMID

هشت سال پیش در چنین روزی و چنین ساعاتی(28 حوت، عصر) مردان خشمگین در قلب شهر کابل، فرخنده 27 ساله را به اتهام سوزاندن قرآن، زجرکش کردند و جسد او را آتش زدند؛ اتهامی که بعدا ثابت شد دور از حقیقت بوده است.

هنگام وقوع این رویداد، صدها نفر در منطقه‌ی پر رفت‌وآمد «شاه دو شمشیره» ایستاده بودند و صحنه‌ی هولناک زجرکشی یک زن را تماشا می‌کردند؛ شماری از آن‌ها نه تنها برای جلوگیری از چنین فاجعه‌ای اقدام نکردند، بلکه با جمعیت خشمگین همراه شدند و سنگی یا لگدی بیشتر بر جسد فرخنده کوبیدند.

اکنون که هشت سال از آن رویداد فجیع می‌گذرد، زنان افغانستان یکبار دیگر در محکمه‌های صحرایی سنگسار می‌شوند و شلاق می‌خورند و جمعیت انبوه، این صحنه‌ها را تماشا می‌کنند.

در این گزارش ابتدا سرنوشت پرونده‌ی فرخنده ملک‌زاده در هزارتوی نهادهای عدلی و قضایی حکومت پیشین افغانستان و سرنوشت مجرمان این پرونده پس از تسلط گروه تروریستی طالبان بر کشور بررسی می‌شود.

پس از آن، این پرسش مطرح می‌شود که چرا جامعه‌ی افغانستان در برابر خشونت علیه زنان و حتا قضایای فجیعی چون زجرکشی فرخنده، بریدن گلوی تبسم و سنگسار رخشانه و صدها زن دیگر، همواره تماشاگر بوده است و هیچ واکنش جدی را شاهد نبوده‌ایم؟ و در نهایت پیامدهای عادی‌سازی خشونت علیه زنان در جامعه، چه است؟

پرونده یک زجرکشی در هزارتوی دستگاه قضایی افغانستان

زجرکشی فرخنده نهادهای عدلی و قضایی افغانستان را در برابر یکی از بزرگترین چالش‌ها برای تأمین عدالت قرار داد؛ اما آیا این نهادها از این چالش سرفراز بیرون آمدند؟

الف؛ ناکامی پولیس در جلوگیری از فاجعه:

نجلا راحل در ابتدا در رأس یک کمیته‌ی پنج نفری به شمول یلدا نسیمی، زلفیه زلمی، سلطانه خاک‌نژاد و زکی ایوبی وکالت پرونده‌ فرخنده را در دادگاه به عهده داشت. اما در میان راه تنها ماند. از همراهانش، یلدا نسیمی و سلطانه خاک‌نژاد به عنوان دادستان مقرر شدند. زلفیه زلمی به آمریکا رفت و زکی ایوبی نیز به دلیل مصروفیت کاری از دنبال کردن این پرونده دست کشید. نجلا می‌گوید که پولیس کابل در جلوگیری از این فاجعه «ناکام» بود و مأمورانی که در صحنه حضور داشتند«تخطی‌های قانونی» را مرتکب شدند.

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر
نجلا راحل

به گفته‌ی خانم راحل، آن‌ها با بررسی عکس‌هایی که از محل حادثه گرفته شده بود، دریافتند که شماری از مأموران پولیس نه تنها از این فاجعه جلوگیری نکردند، بلکه در آن دخیل بودند.

او می‌گوید که یکی از این عکس‌ها نشان می‌داد که مدیر جنایی حوزه دوم امنیتی شهر کابل «دستش به کمرش بود و نگاه می‌کرد که مردم چه قسم فرخنده را لت‌وکوب می‌کردند.»

خانم راحل می‌افزاید که فرمانده امنیه کابل با آنکه از اولین کسانی بود که از حادثه اطلاع یافته بود، اما نه تنها برای جلوگیری از آن اقدامی نکرد، بلکه به خانواده فرخنده زنگ زده بود که «ما هیچ دفاعی از دختر تان نمی‌تانیم، به خاطری که مردم خشم دارند و ممکن است که شما را نیز به این حالت برسانند.» و از آن‌ها خواسته بود کابل را ترک کنند و به‌همین دلیل این خانواده سوگوار، شب‌هنگام از کابل به کاپیسا رفتند.

به گفته خانم راحل، دومین مرحله ناکامی پولیس در بازداشت متهمان این پرونده است. او می‌گوید که از میان 3500 نفری که بر اساس اسناد و شواهد در این قضیه دخیل دانسته شده بودند، تنها 49 نفر بازداشت شدند؛ 25 غیرنظامی و 24نظامی و شماری از نظامیان با ارائه‌ی ضمانت‌خط‌های جعلی آزاد شدند و دیگر هرگز کسی آن‌ها را بازداشت نکرد.

ب؛ برخورد سیاسی با پرونده‌ی جنایی:

خانم راحل می‌گوید که نهادهای عدلی و قضایی افغانستان نه تنها عدالت را در پرونده‌ی قتل فرخنده تأمین نکردند، بلکه با این پرونده «برخورد سیاسی» شد.

همچنان بخوانید

خانم هدیه ارمغان

نهادهای فمینیستی جهان موضع‌شان را در قبال زنان افغانستان مشخص کنند

20 قوس 1401
شوهرم در آستانه ازدواج دوم است

شوهرم در آستانه ازدواج دوم است

18 قوس 1401

او می‌گوید که در محکمه اول، از میان 49 متهم بازداشت شده، 11 نفر محکوم به مجازات شدند؛ چهار نفر محکوم به اعدام و متباقی به 10 تا 20 سال حبس.

به گفته‌ی خانم راحل، اما در محکمه دوم، افراد محکوم به اعدام به 10، 16 و 20 سال مجازات محکوم شدند و برای سایر افراد هیچ مجازاتی تعیین نشد.

خانم راحل می‌گوید وکلای مدافع ادعا داشتند که در این قضیه، مسئولان و مأموران امنیتی به «سوءاستفاده از صلاحیت»و «شراکت در جرم» متهم هستند، اما دادگاه «با تغییر وصف جرمی» و متهم کردن آن‌ها به «غفلت وظیفوی» آن‌ها را به «حبس معطل» مجازات کردند و در نهایت اکثر آن افراد نه تنها مجازات نشدند، بلکه ارتقای شغلی کردند.

او می‌گوید که دادگاه عالی افغانستان جلسات خود را در مورد این پرونده بدون اطلاع و حضور وکیل مدافع برگزار می‌کرد و به درخواستش برای حضور در جلسات، اعتنایی نمی‌کرد.

به گفته‌ی خانم راحل، با این پرونده «آنقدر برخورد سیاسی شد» که حتا روزی رئیس «محکمه‌ی جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی دادگاه عالی» گفت که «شما چه علاقه دارید که می‌خواهید احساسات مردم را تحریک کنید، لطفا این کار را نکنید، بگذارید قضیه سرد شود و مردم فراموش کنند.»

او می‌گوید که پس از صدور حکم برای متهمان، آن‌ها در یک عریضه 16 صفحه‌ای، به این حکم اعتراض کردند و تمام تخطی‌ها را در تمام نهادهای عدلی و قضایی، با جزئیات توضیح دادند «اما هیچ جا را نگرفت و آنچه را که خودشان می‌خواستند، همان شد.»

خانم راحل می‌گوید که نظام جمهوریت با وجود اینکه پول‌های گزافی برای دفاع از حقوق زنان دریافت کرد اما «نتوانست عدالت را تأمین کند و قناعت فامیل فرخنده، وکلای مدافع و ملت را فراهم کند.»

ج؛ آمدن طالبان و آزادی مجرمان:

بر اساس معلوماتی که نجلا راحل به نیمرخ ارائه کرده است، چهار نفری که در پرونده‌ی زجرکشی فرخنده به زندان محکوم شده بودند، تا آخرین روزهای سقوط نظام جمهوری در زندان بودند.

خانم راحل می‌گوید اما پس از تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، این مجرمان نیز از زندان آزاد شدند و اکنون هیچ کدام از مجرمان پرونده‌ی زجرکشی فرخنده در زندان نیستند.

چرا جامعه در برابر خشونت علیه زن تماشاگر است؟

زجرکشی فرخنده در یک کیلومتری ارگ ریاست جمهوری و در نزدیکی فرماندهی پولیس کابل، نمایش کامل خشونت جمعی علیه زن در افغانستان بود؛ نمایشی که این روزها یکبار دیگر با برگزاری محاکم صحرایی توسط گروه تروریستی طالبان تکرار می‌شود و مردم، به عنوان اعضای تشکیل دهنده‌ی جامعه، همچنان تماشاگر هستند.

پرسش این است که چرا جامعه افغانستان به تماشای خشونت علیه زن عادت کرده است؟ چرا خشونت علیه زن در جامعه به حدی عادی‌سازی شده که فجیع‌ترین خشونت‌ها علیه زنان، نتوانسته باعث ایجاد یک جنبش قوی زنانه و یا مدنی شود؟

مهری رضایی، استاد و پژوهشگر در دانشگاه اوکلاهما به این باور است که خشونت علیه زنان در جامعه‌ی افغانستان «با توجیه دینی و مذهبی» انجام می‌شود و به‌همین دلیل، مردم یا از روی ترس از پیامدهای شخصی آن و یا از روی باورهای دینی و مذهبی، به چنین خشونتی اعتراض نمی‌کنند و اگر در اجرای آن همراه نشوند، تماشاگر می‌شوند.

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر
مهری رضایی

او می‌گوید: «زن‌ستیزی و خشونت نسبت به زن و قایل نشدن هیچ حقی برای زن جزء فرهنگ و عنعنات مردم افغانستان است و اگر توجیه دینی هم داشته باشد دیگر حجت تمام است و هیچ‌جایی برای تفکر، تعمق و اعتراض نمی‌ماند.»

این استاد دانشگاه با اشاره به این‌که چرا پس از زجرکشی فرخنده و موارد دیگر از این دست یک جنبش اعتراضی قوی زنانه شکل نگرفته است، می‌گوید که «بسیاری از زنان در افغانستان از حقوق خود آگاه نیستند و خشونت‌هایی که علیه آن‌ها صورت می‌گیرد را بخشی از زندگی و از حقوق مردان می‌دانند که بر آن‌ها اعمال می‌شود. بنابراین به خود حق اعتراض نمی‌دهند.»

صابره اعتبار، نویسنده و پژوهشگر، اما دلیل تماشاگر بودن جامعه در قبال خشونت علیه زنان را «فقر» می‌داند و می‌گوید که «تصور کنید مردم افغانستان گرسنه نبودند و مسأله‌ی اصلی ما نان نبود، آیا در این صورت باز داستان فرخنده به این شکل اتفاق می‌افتاد؟ من فکر می‌کنم نمی‌افتاد. انسانی که در شبانه روز بیست و چهار ساعت به فکر این باشد که چطور شکمش را سیر کند دیگر وقتی برای رشد ابعاد انسانی‌اش باقی نمی‌ماند.»

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر
صابره اعتبار

او می‌افزاید که «فقر و گرسنگی این توانایی را دارد که انسان را از انسانیتش ساقط کند. اینکه ما خود را انسان مسئول در قبال دیگران و جامعه بدانیم مستلزم سطحی از خرد و رشد جمعی است. در قدم اول انسان باید شکمش سیر باشد. با گرسنگی نمی‌شود انتظار خردمندی و کنش‌جمعی از افراد یک جامعه داشت.»

خانم اعتبار همچنین دلیل عدم شکل‌گیری یک جنبش اعتراضی زنانه را در واکنش به قتل‌های فجیع زنان، تفاوت فکری و فرهنگی بین زنان می‌داند و می‌گوید مسأله‌ی اصلی اکثر زنان «بقا» است و نه «آزادی».

او می‌گوید «ما فکر می‌کنیم زنان افغانستان یک قشر یک‌دست، یکپارچه و وحدت یافته است، در حالی‌که مانند هر موضوع دیگری از چندگانگی و تنوع برخورداراست. زن بودگی و پرداختن به مسایل زنان مسأله‌ی یک قشر نخبه‌ی تحصیل کرده است و این قشر دو درصد زنان افغانستان را تشکیل می‌دهد، بیش از نود درصد دیگر اصلا مسأله‌ای در این مورد ندارند و اتفاقا در تقابل با این گروه نخبه قرار می‌گیرند؛ زیرا مسأله‌ی اصلی اکثر زنان در افغانستان بقاست.»

نجلا راحل نیز می‌گوید که سطح پایین آگاهی جامعه و نگاه ابزاری به مسأله زنان در بیست سال گذشته، باعث شده است که نگاه جامعه نسبت به مسأله خشونت علیه زنان تغییر نکند و «نگاه زن‌ستیزانه» در جامعه همچنان حاکم باشد و اعضای جامعه در قبال این خشونت‌ها، نقش تماشاگر داشته باشند.

پیامدهای عادی‌سازی خشونت علیه زن در جامعه

اکثر تحلیلگران اجتماعی به این باور هستند که خشونت علیه زن ریشه در فرهنگ و باورهای سنتی مردم افغانستان دارد و اکنون با تسلط گروه تروریستی طالبان بر کشور، بیش از هر زمانی، عادی‌سازی شده است. پیامد عادی‌سازی خشونت علیه زنان چه است؟

صابره اعتبار می‌گوید: «مهم‌ترین پیامدش این است که خنثا بودن در مقابل خشونت علیه زنان یا سایر اقشار روند شهروند شدن ما را به تعویق می‌اندازد و به تعویق افتادن شهروندی به معنای به تعویق افتادن خود جامعه است. وقتی مفهومی به نام جامعه در ذهن ما شکل نگیرد هر فردی فقط یک جزء بی‌مقدار می‌شود.»

مهری رضایی نیز به این باور است که عادی‌سازی خشونت علیه زن، باعث می‌شود که چنین خشونت‌هایی به صورت افسارگسیخته افزایش یابد؛ چنانچه که شاهد قتل‌های فجیع و جنایات روزمره علیه زنان بوده‌ایم و هستیم.

او هم‌چنین می‌گوید که یکی دیگر از پیامدهای عادی‌سازی خشونت علیه زن این است که دیگر کسی برای زنان قربانی خشونت «داد خواهی» نمی‌کند و کسی نیز در برابر چنین خشونت‌هایی خود را «پاسخگو» نمی‌داند.

به باور این زنان، برای تغییر نگاه جامعه نسبت به خشونت علیه زنان، نیاز است که یک دولت قانون‌مدار و پاسخگو به شهروندان در افغانستان حاکم شود، سطح آگاهی جامعه نسبت به حقوق زنان و هویت زنانه، تغییر اساسی کند، با ریشه‌های فرهنگی و سنتی خشونت علیه زن در جامعه مبارزه شود و حقوق زن و مسأله‌ی برابری در نصاب آموزشی کشور گنجانده شود؛ راهکارهایی که تنها می‌توان آن‌ها را با سرنگونی گروه تروریستی طالبان و حاکمیت یک نظام مبتنی بر آزادی و برابری، اعمال کرد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت علیه زن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00