نوروز، سه اصل اساسی درهم تنیده دارد؛ طبیعت، انسان و فرهنگ. نوروز فصل زایش طبیعت است، انسان زاییدهی طبیعت و فرهنگ زاییدهی ذهن انسان است. جشن گرامیداشت نوروز به عنوان یک رویداد و یک ارزش فرهنگی آیینهی تمامنمای زیبایی و پایداری طبیعت است که از بلخ باستان برخاسته و در مرور زمان در چهار اکناف جهان تکثیر شده است.
ما نوروز را گرامی میداریم ارچند که تروریستان همچون ابر سیاهی بر سرنوشت مان مسلط گشته و این آیین باستانی را «مجوسی» خوانده تکفیر میکنند. نوروز نه زاییدهی مذهبی است که دستاویز متولیان آن گردد و نه قانون حکومتی است که با سرنگونی آن منسوخ شود. نوروز در سه هزارهی اخیر ظهور و زوال چندین دین و صدها رژیم سیاسی را در قلمرو خود به تماشا نشسته است. اکنون که این آیین نیکوداشت و شکران طبیعت به یک امر جهانی مبدل شده است، نوروز در زادگاه خودش هرگز نمیمیرد، بلکه امید به زندگی میبخشد.
آنچه ما از نوروز آموختهایم، رستن و نوشگفتن است، بهار و تازگی و سرزندگیست. زنان خالقان خوان نوروز بوده و در تکامل و تکثیر این گوهر فرهنگی سهم بسزایی داشتهاند. اکنون، در روزگاری که سم ستوران بر زادگاه نوروز میتازند، زنان در داخل و خارج از کشور سمنک پختند و هفت سین چیدند تا فارغ از های و هوی ددان، و همگام با طبیعت به فردا، به بهار، به زندگی و به امید بیاندیشند.
در روزگاری که زنان در افغانستان به جرم جنسیت خویش از حق و آزادی شان محروم شدهاند، حتا نوروز را با پیامهای اعتراض و دادخواهی گرامی داشتند و نوید دادند که «تا آزادی» از پا نمیمانند. همانگونه که نوروز سرآغاز فصل جدید و سال جدید است، فرصت امیدوار شدن و دوباره رستن هم است. امیدواریم در سال جدید خورشیدی انسانهای این سرزمین همچو نوروز از دل سیاهی و خفقان تاریخ پیروز بدر شوند.