نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زنگ مکتب برای دانش‌آموزان پسر نواخته شد

  • آوش مهربان
  • 2 حمل 1402
19C4B12C-E751-4EDF-A02B-A68D8ED53D52_mw800_s

زنگ مکتب زده شد، اما حدود نیمی از دانش‌آموزان افغانستان حق ندارند به مکتب بروند.

سوم حمل، «روز معارف» افغانستان است، اما گروه طالبان برای آغاز سال جدید تعلیمی، زنگ مکتب را دیروز(اول حمل) در لیسه امانی در شهر کابل به صدا درآورد؛ آنهم طی مراسمی که هیچ کارمند معارف یا آموزگار زن و یا دانش‌آموز دختر حضور نداشت.

548 روز قبل، کابینه سرپرست طالبان با فرمانی رفتن دختران در صنف‌های ششم تا دوازدهم مکتب را منع کرد. نه تنها مکاتب، که کم‌کم دانشگاه‌ها و دیگر آموزشگاه‌ها نیز به روی دختران مسدود شد.

در روزهای قبل سازمان ملل متحد اعلام کرد که طالبان با منع کردن زنان از آموزش، نه تنها بر زنان که در حق کل افغانستان ستم می‌کنند چون نصف نیروی کشور را از سهم گرفتن در روند توسعه باز می‌دارند.

حالا، آموزگاران به عنوان نیروی محرک و بازوی اصلی جامعه برای رسیدن به توسعه، بر این باور اند که مسدود ماندن مکاتب به روی دختران از چندین جهت پیامد منفی و مخرب دارد؛ یکی بر زندگی شخصی و روند آموزش دختران و از بعد دیگر بر سرنوشت جمعی زنان و کلیت جامعه.

با نواخته شدن زنگ مکتب، قرار است آموزگاران مکاتب افغانستان در صنف‌هایی تدریس کنند که در آنجا دانش‌آموزان دختر حق ورود ندارند. برخی از آموزگاران در مورد آغاز دومین سال تعلیمی بدون حضور دختران در مکاتب، می‌گویند که با درک پیامدهای ناگوار محرومیت دختران از آموزش، آن‌ها از لحاظ روانی و عاطفی به شدت آسیب دیده و انگیزه‌ای برای رفتن به مکتب ندارند.

کریمه رستگار(نام مستعار)، 30 ساله، سرمعلم یکی از مکاتب دولتی در کابل است. او به نیمرخ گفت که ممنوعیت آموزش دختران از سوی طالبان «نه توجیه دینی دارد و نه وجه حقوقی، بلکه یک عمل سیاسی است.»

خانم رستگار به این باور است که تاوان این برخورد سیاسی با حق آموزش زنان را کل افغانستان خواهد پرداخت.

شکیبا(نام مستعار)، 24 ساله، آموزگاری است که پس از تعطیلی کلاس‌های دختران بالاتر از صنف ششم اکنون خانه‌نشین شده است.

او به نیمرخ می‌گوید «بی‌تفاوتی مردم» نسبت به مسدود شدن مکاتب دخترانه و «باج‌دهی جامعه جهانی»، به طالبان فرصت و انگیزه داد تا صدور فرمان علیه زنان را به عنوان یک کارت برنده در «بازی‌های کثیف سیاسی»شان انتخاب کنند.

همچنان بخوانید

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

15 میزان 1402
روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

14 میزان 1402

او باورمند است که «اگرچه طالبان از لحاظ اعتقاد مذهبی با یکسری از حقوق و آزادی‌های زنان مشکل دارند، اما اکنون حق و آزادی زن ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی-نظامی این گروه شده است.»

او افزود که محرومیت دختران از مقاطع متوسطه و لیسه سرآغاز یک سلسله محدودیت‌های شدید بر زندگی زنان بود که سپس بر همه بخش‌ها تکثیر شد؛ «پای این فرمان‌ها به دانشگاه، کورس، اماکن عمومی مثل ورزشگاه و تفریحگاه و حتا در درون خانه‌ها و بدن زنان هم رسید تا چه بپوشند چه نپوشند، باردار شوند یا نشوند.»

کریمه رستگار نیز با او همنظر است و می‌گوید: «چون مردم و جامعه جهانی پس از صدور نخستین فرمان‌های زن‌ستیزانه‌ی طالبان اقدام نکردند، اکنون جامعه جهانی هم کاری نمی‌تواند.»

معصومه جعفری، 30 ساله، در یکی از مکاتب خصوصی شهر کابل آموزگار است. او به نیمرخ می‌گوید: «دروازه‌های مکاتب باز شد، اما دردناک است که می‌بینم دانش‌آموزانم به جای صنف‌های درسی، پشت چرخ خیاطی و دار قالی نشسته‌اند و یا مصروف سوزن و خامک‌دوزی شده و به جای برنامه‌های بلندپروازانه برای آینده‌شان، زیر بار کارهای شستن و پختن در خانه رفته‌اند.»

خانم جعفری افزود که «این ظلم بزرگ در حق دختران است. طالبان باید دست از بازی با سرنوشت دختران ما بردارند. فقط بحث دانش‌آموزان دختر نیست، با این رویه، فردای یک جامعه نابود می‌شود.»

خانم جعفری می‌گوید «وقتی به مکتب می‌روم و می‌بینم ساختمان ویژه‌ی دختران خالی و ساکت است، غمگین و دلگرفته می‌شوم، انگار شور و هیجان خاصی که در مکتب وجود داشت در غیاب دختران از بین رفته است.»

به باور این آموزگاران وقتی دختران می‌بینند که براداران شان برای آموزش و کار در هر عرصه‌ای آزاد است اما دختران باید در عصر گذشته زندگی کنند، این تبعیض جنسیتی آشکار بر آنها گران تمام می‌شود. چون همان‌گونه که در سطح کلان مردم علیه این ستم طالبان به پا نخاستند، در سطح کوچک نیز خانواده‌ها از دختران شان حمایت نمی‌کنند.

معصومه جعفری گفت: «سه دختر کاکایم که دانش‌آموز صنف‌های هفتم، نهم و یازدهم بودند اکنون پشت دار قالی نشسته و مسئول تأمین خرج و خوراک خانواده شده‌اند.»

اما تنها سوق دادن دختران به کارهای شاقه نیست، بلکه ازدواج اجباری و زودهنگام نیز آینده‌ی دختران را تهدید می‌کند.

کریمه رستگار می‌گوید: «یکی از دانش‌آموزانم که فقط 15 ساله بود، روزی پیشم آمد که پدرش قصد دارد او را به زور به شوهر بدهد. ارچند پیش پدرش اصرار کردم، اما قبول نکرد و چند روز قبل او را به صورت قاچاقی از مسیر نیمروز به ایران بردند تا به شوهر آینده‌اش برسانند.»

این آموزگاران می‌گویند هرازگاهی دانش‌آموزان شان به مکتب مراجعه می‌کنند و از زندگی ذلت‌بار خانه‌نشینی شکایت دارند، اما «کاری از دست هیچ کدام پوره نیست و فقط دو طرف اشک می‌ریزیم.»

همین سردرگمی و ناامیدی باعث شده که آموزگاران انگیزه‌شان را نیز از دست دهند. خانم کریمی گفت: «وقتی می‌بینم از چهار تایم مکتب ما دو تایم دختران خالی است، دیگر هیچ انگیزه‌ای نمانده که ادامه دهیم.»

این آموزگاران می‌گویند تنها راه تأمین حق آموزش زنان، مبارزه علیه سیاست زن‌ستیزی است.

به نظر آنان محدودیت‌های طالبان و بی‌تفاوتی جامعه هردو زن‌ستیزی سیاسی و فرهنگی را افاده می‌کند. راه غلبه بر این وضعیت همدستی جهان و مردم افغانستان با دانش‌آموزان و دانشجویانی است که امروز زنگ مکتب نواخته شده ولی آنها حق ندارند به مکتب بروند.

این آموزگاران تأکید دارند که جهان به جای سرمایه‌گذاری روی طرح‌ها و پروژه‌هایی که زنان را به مهارت‌های خیاطی و زنبورداری سوق می‌دهد، برای باز شدن مکاتب و دانشگاه‌ها به روی دختران تلاش کند. مردم نیز به جای ابراز تأسف و مجبور کردن دختران شان به ازدواج و کارهای شاقه، در کنار آنها بایستند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حق آموزش زنانمکاتب دخترانه
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است
هزار و یک شب

قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است

9 قوس 1402

پدرم دختران زیادی داشت و تمام دختران خود را در سن کم شوهر می‌داد. پدرم قریه‌دار بود و ما همیشه مهمان داشتیم، کار زنان در خانواده پذیرایی از مهمانان بود، پدرم دو زن داشت و...

بیشتر بخوانید
شبی که خواهرم سکوتش را شکست
سکوت را بشکنیم

شبی که خواهرم سکوتش را شکست

8 جدی 1400

روایت یکی از مخاطبان نیمرخ به مناسبت کارزار «سکوت را بشکنیم» صنف سوم مکتب بودم و با خواهران بزرگترم در یکی از اتاق‌های خانه کرایه‌ای‌مان قالین می‌بافتیم. خانه متعلق به شوهر عمه‌ام بود. گاهی شوهر...

بیشتر بخوانید
پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان
گزارش تحقیقی

پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان

22 ثور 1401

این مطلب براساس مصاحبه با محمد حسین فیاض، پژوهشگر علوم دینی و بررسی مقاله عصمت شاهمرادی در مورد تبعیض مثبت به نفع زنان با تاکید بر حقوق شهروندی، نوشته شده است.  مساله پریود و زایمان...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN