نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان از خیاطی زنان در خانه هم مالیه می‌گیرند

  • صنوبر
  • 7 حمل 1402
خیاطی زنان در خانه

در حالی که آخرین قطره‌های روغن را روی چرخ کهنه خیاطی‌ می‌انداخت می‌گفت «سنگ به پای لنگ است، آخر ماشین هم در همین وقت پرکاری باید خراب می‌شد؟»

اسمش را کبرا می‌گوید، زن 30 ساله‌ای که در یکی از محله‌های فقیرنشین شهر کابل زندگی می‌کند. او در کودکی ازدواج کرده و اکنون نان‌آور هشت کودک(۵ دختر و ۳ پسر) است. می‌گوید شوهرش که برای کارگری به ایران می‌رفت مدتها ناپدید بود و بعد از مدتی با جسم بیمار و معتاد به مواد مخدر به خانه برگشته و توان کارکردن را از دست داده است.

کبرا همواره برای تأمین نان و هزینه‌ی مکتب کودکانش خیاطی کرده، اما پس از محدودیت‌های بی‌شمار گروه تروریستی طالبان بر زنان، کارگاه خیاطی‌اش را از بازار جمع کرده و به خانه آورده است. اما طالبان از درآمد خیاطی او در خانه‌اش نیز مالیه می‌خواهند.

کبرا در حالت خشمگین می‌گوید: «کار کردن ما این روزها مانند کشیدن نان از حلقوم طالبان شده، دو روپه را کار می‌کنم نصفش را طالبان مالیه گفته می‌برد.»

کبرا به نیمرخ می‌گوید در یک کارگاه خیاطی زنانه با یک پایه چرخ کهنه‌اش کار می‌کرد تا هزینه‌ی مکتب کودکانش را تأمین کند. وقتی بر کار زنان محدودیت وضع شد کارگاه خیاطی مشترک او و چند زن دیگر ورشکست شد و اکنون به تنهایی کار می‌کند و از عهده‌ی مخارج زندگی‌اش بر نمی‌آید. گرچند در آستانه‌ی سال نو و عید کار او رونق می‌گیرد اما درآمدش کافی نیست.

کبرا بر سر دروازه‌ی چوبی و دیوار گلی فرسوده‌ی خانه‌اش در یک لوحه‌ی فلزی نام کارگاه خیاطی زنانه‌اش را نوشته بود.طالبان به خاطر نصب این لوحه از او به عنوان مالیه پول می‌‌گیرند. پولی که طالبان می‌گیرند حداقل نصف درآمد ماهانه‌ی کبرا است که از دوختن لباس‌های زنانه به دست می‌آورد.

او می‌‌گوید: «رسیدگی به اولادها و در عین زمان رسیدگی به دوخت و دوز لباس‌های مردم با یک چرخ کهنه، بسیار خسته کننده است، اما دردآور اینجاست که نصف درآمدت ناحق به جیب طالبان برود.»

گرچند کبرا لوحه‌ی خیاطی را از سر دروازه‌اش برداشته است، اما طالبان همچنان برای گرفتن مالیه به خانه‌اش می‌روند.ایستادگی کبرا و تلاش برای ندادن پول به عنوان مالیه کارساز نبوده و طالبان حتا او را تهدید کردند. کبرا گفت: «یک بار برای شان گفتم که پول نمی‌دهم چون دکان ندارم که کرایه بدهم یا برق مصرف کنم، از یک چرخ خیاطی دستی کهنه که فقط نان اولادم را درمی‌آورم چطور می‌توانید از من مالیه بخواهید، آنها مرا به سرپیچی از پرداخت مالیات متهم کردند و با جریمه تهدیدم کردند.»

وقتی طالبان برای جمع‌آوری عواید مالیه به کارگاه‌های خیاطی زنانه می‌رفتند او را دیده بودند و تقریبا زنان خیاط در سطح شهر را می‌شناسند. از این رو، جنگجویان مسلح طالبان برای گرفتن پول گاه ناگاه به خانه‌ی کبرا می‌روند.

او معتقد است که این کار طالبان به آزار و دزدی می‌ماند که با آمدن شان سبب ایجاد مزاحمت می‌شوند و پولی که می‌گیرند دزدی از زنانی به شمار می‌رود که برای نفقه‌ی کودکان شان از صبح تا شب پشت چرخ خیاطی نشسته‌اند.

همچنان بخوانید

ممنوعیت کار زنان؛ استاد دانشگاهی که با افسردگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند

ممنوعیت کار زنان؛ استاد دانشگاهی که با افسردگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند

8 جوزا 1402
«توقف نمی‌کنیم، همیشه راهی برای ادامه دادن است»

«توقف نمی‌کنیم، همیشه راهی برای ادامه دادن است»

1 جوزا 1402

کودکان کبرا پس از کم شدن درآمد مادرشان، از رفتن به مراکز آموزشی محروم شدند و زمستان امسال نتوانستند کورس‌های زمستانی آموزش زبان و هنر را ادامه دهند.

کبرا با ناامیدی از محروم شدن دو دخترش از مکتب، سعی می‌کند به آنها نیز حرفه‌ی خیاطی و صنایع دستی آموزش‌ بدهد.

او می‌گوید در اوقات فراغت و بیکاری دخترانش برای دور نگهداشتن اذهان شان از تحصیل، سعی می‌کند آنها را مصروف نگهدارد و می‌خواهد به آنها نیز اهمیت استقلالیت مالی را نشان دهد. اما تلاش‌های او برای این کار بی‌فایده است، زیرا دخترانش هنوز حسرت رفتن به مکتب را می‌خورند و علاقه‌ای به یادگیری حرفه و صنایع دستی ندارند.

اما کبرا در کنار حرفه‌اش سعی می‌کند دخترانش را امیدوار نگهدارد، گرچند خودش امیدی به بهبود وضعیت زندگی تحت سلطه‌ی طالبان ندارد.

نبود پدر در میان خانواده‌ی کبرا یکی دیگر از خالیگاه‌های زندگی کودکان او است که گاه ناگاه وقتی دلتنگ پدر می‌شوند خلق کبرا را تنگ می‌کنند. کبرا در عین زمان نقش دو نفر(پدر و مادر) را برای کودکانش بازی می‌کند. شوهر کبرا پس از پاکسازی منطقه پل سوخته‌ی کابل ناپدید است و جست‌وجوی کبرا برای یافتن او نیز نتیجه‌ای نداشته است.

درآمد اندک، نبود زمینه‌ی کاری برای زنان و مبهم بودن آینده‌ی زنان شاغل روی زندگی میلیون‌ها زن در افغانستان تأثیر بد گذاشته است و اقتصاد زنان را درهم شکسته است.

با تمامی محدودیت‌های وضع شده بر زنان اکنون هر زنی که با زحمت و آبله‌ی دستش نان پیدا می‌کند به مثابه‌ی نان درآوردن از حلقوم طالبان است. گروه طالبان نه تنها برای رفع محدودیت‌ها بر کار و تحصیل زنان برنامه‌ای ندارند بلکه محدودیت بر کار زنان و عواید مالیاتی بر کسبه‌کاران و حتا زنان کارگر را نیز افزایش داده‌اند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حق کار زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش

پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت

13 جوزا 1402

گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش می‌دید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگی‌اش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...

بیشتر بخوانید
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»
زنان و مهاجرت

«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»

6 جوزا 1402

دوهفته از آمدن مان به ایران می‌گذرد. افغانستان که بودم تصورم از زندگی در ایران چیز دیگری بود. اتاق‌های قشنگ و خوش منظر؛ صالون کلان با آشپزخانه‌ی مجهز و زیبا؛ حویلی کوچک اما با صفا و تمیز. بار...

بیشتر بخوانید
کشف هویت جنسی
هزار و یک شب

یاسمین: کشف هویت جنسی‌‌ام سخت، اما دل‌پذیر بود

14 جوزا 1402

«از زمانی که خیلی کوچک بودم یادم می‌آید وقتی در جمع پسرها قرار می‌گرفتم حس فرار به من دست می‌داد و فکر می‌کردم کسی در گوشم می‌گوید باید از این جمع جدا شوی. البته یک حس...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00