پس از حرف و حدیث بسیار و اما و اگرهایی در مورد نشست دوحه، سخنگوی سازمان ملل متحد یک روز قبل از این نشست اعلام کرد که هدف از این نشست بررسی چگونگی تعامل با طالبان است.
سازمان ملل متحد در قبال افغانستان، در آزمون دشوار و سختی قرار گرفته است. از یک طرف مردم افغانستان چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی و گروهی از هر طریقی که ممکن و مقدور بود، بیزاری خود از طالبان را در روزهای گذشته نشان دادند. مردم این پیام را به سازمان ملل متحد رساندند که گروه طالبان را به عنوان دولت و حکومت به رسمیت نمیشناسند. بلکه طالبان را یک گروه تروریستی میدانند که قدرت را به زور تصاحب کرده و بدون رضایت مردم و با توسل به زور و سر نیزه حکومت میکند.
قدرتهای بزرگ از جمله تمامی اعضای دایم و غیر دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهای را در محکومیت رویه طالبان با زنان صادر کردند. اعلامیهای که هرچند هیچ اقدام عملی از جمله اعمال تحریمهای بیشتر و هدفمندانه را پیشبینی نکرده و صرف رفتار طالبان را محکوم کرده است، اما نفس چنین قطعنامهای نیز سازمان ملل متحد، به ویژه دبیر کل این سازمان را در موقعیت دشوار قرار میدهد.
در سوی دیگر ماجرا، مردم به شدت نیازمند افغانستان قرار دارند. میلیونها آدمی که نه دست ستیز دارند و نه راه گریز؛ میلیونها شهروند که نیازمند کمکهای فوری بشردوستانه هستند. سازمان ملل به عنوان مهمترین و بزرگترین نهاد بینالمللی که در چنین شرایطی وظیفه دارد کمکها را به نیازمندان برساند، اما در عمل از اعمال کردن میکانیزمی که بتواند کشورهای کمککننده را راضی کند، عاجز است. مقامهای آمریکایی به عنوان بزرگترین کشور کمککننده به افغانستان، رسما میگویند که ممکن است طالبان از پولهای ارسالی آمریکا به افغانستان استفاده کنند. سایر کشورها نیز به وضوح گفتهاند که آنها کمکهای بشردوستانه را به مردم نیازمند میفرستند، اما طالبان از این کمکها به نفع خود استفاده کرده و مانع از رسیدن این کمکها به نیازمندان واقعی میشوند.
حالا سوال اصلی این است که چه باید کرد؟ آیا واقعا ممکن و عملی است که تمامی کمکهای بشردوستانه به افغانستان قطع شود؟ پاسخ منفی است. آیا کمکها تاکنون به نیازمندان واقعی رسیده است؟ پاسخ بازهم منفی است. این نکته اصلی است که سازمان ملل در یافتن راه حلی برای آن عاجز مانده است و امیدوار است که در جلسه دوحه بتواند، راه حلی برای این معضل پیدا کند.
یافتن راه حلی برای این معضل بدون همکاری طالبان ناممکن است و همکاری طالبان بدون داشتن تعامل با آنها عملی نیست. این یک روی مشکل است. روی دیگر این مشکل این است که تعامل با طالبان و ادامه کمکها مانند گذشته طالبان را جسورتر میکند و رفتار آنها به خصوص در برابر زنان و دختران نه تنها اصلاح نخواهد شد بلکه روز به روز دامنهی محدودیت بر زنان گسترش خواهد یافت. این دشوارترین جایی است که طالبان با آگاهی کامل از آن استفاده میکنند. طالبان از یک طرف به خوبی میدانند که جهان و سازمان ملل مسئولیت اخلاقی دارد تا کمکهای بشردوستانه را ادامه دهد و قطع آن افغانستان را با فاجعه جدی بشری مواجه میکند. جهان و سازمان ملل به خصوص بعد از خروج فاجعهبار که آبرویی برایش نماند، نمیتواند بیش از این در حق مردم افغانستان جفا کند.
هیچ کدام از گزینههایی که سازمان ملل پیش رو دارد، گزینه مناسب و احسن نیست بلکه یکی از دیگری چالشبرانگیزتر و حتا خطرناکتر است. اگر تعامل با طالبان مشروط نباشد و کمکم به عادیسازی روابط این سازمان با طالبان منجر شود، در آنصورت جایگاه سازمان ملل به عنوان مهمترین سازمان بینالمللی حافظ ارزشهای مندرج در منشور این سازمان، در نزد مردم افغانستان و بلکه تمامی جهان از دست خواهد رفت. چه بسا که وقوع یک فاجعه بشری مانند قحطیزدگی در نتیجه قطع کمکها بازهم جایگاه و نقش سازمان ملل متحد را به شدت زیر سوال خواهد برد.
تنها بار پرچالشی که میتواند سازمان ملل متحد را از این گردونه دشوار عبور دهد، ادامه کمکهای بشردوستانه به صورت مشروط است. شرطش هم اینکه گروه طالبان در امدادرسانی دخالت نکند.
سازمان ملل متحد باید بداند که طالبان برگ برندهای ندارند. اگر تا کنون لجوجانه بر مواضع ضد انسانی خود ایستادهاند، مماشات بیش از حد و باجدهی یک طرفه جهان به طالبان بوده است. طالبان به خوبی میداند که آنها چقدر به رسیدن کمکهای بشردوستانه نیازمند هستند. زیرا اگر این کمکها نرسد، مردم عامل قطع کمکها طالبان را میدانند. این مسأله بدون شک خیزشهای مردمی و قیامهای سراسری و در یک کلام قیام گرسنگان را در پی خواهد داشت؛ چیزی که طالبان به شدت از آن میترسند.
اکنون زمان آن رسیده است که جهان و سازمان ملل جایگاه و نقش جهانی خود و مسئولیت حفاظت از ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور این سازمان را به یاد بیاورد و یکبار هم که شده با لحن قاطع و صریح به طالبان بگویند دیگر کافی است.