به چند آرایشگاه در شهر کابل سرک کشیدم. سکوت سنگین شهر را صدای نرم و ملایم موسیقی بعضی از آرایشگاهها شکسته بود. در هر آرایشگاه چندین تن منتظر نوبت بودند تا نوبت شان برسد و دستی بر موهای شان بکشند. «آرایشگاه شگوفه بهار» آخرین موردی بود که به آنجا رفتم.
چند روز قبل تبلیغات این آرایشگاه را در شبکههای مجازی دیده بودم. وقت وارد آن شدم، خانمهای زیادی نسبت به دیگر آرایشگاهها نشسته و منتظر نوبت بودند. زمانی زیادی از تأسیس و آغاز به کار آن نگذشته است. عزیزه قاسمی مسؤول و موسس این آرایشگاه میگوید با راهاندازی این آرایشگاه، کارش رونق گرفته و حتا فرصت برای خرید اجناس مورد نیاز آرایشگاه پیدا نکرده است تا اجناس ضروری را خریداری کند.
عزیزه 35 ساله مادر سه کودک (یک دختر و دو پسر است). نزدیکه به دو دهه در بیرون از خانه مشغول به کار بوده و با آمدن طالبان یکباره خانهنشین شده است. برای عزیزه که مدتی در نهادهای مختلف ملی و بینالمللی کار کرده است، بیکاری، بیبرنامگی و در خانه نشستن، سنگین تمام میشود. برای همین اقدام به تأسیس آرایشگاه شگوفه بهار میکند. اینگونه از زیر بار بیکاری، خانهنشینی و پیامدهای ناگواری آن یعنی افسردگی و رنج روحی نجات یافته است.
خانواده عزیزه در زمان حاکمیت دور نخست طالبان به ایران مهاجر میشود. عزیزه کودکیهایش را در آنجا در مهاجرت سپری میکند و تا دوم رهنمایی برابر با صنف هشت در مکتبهای افغانستان، در آنجا میخواند. عزیزه به همراه خانوادهاش پس از سقوط رژیم طالبان دوباره به کابل بر میگردند.
درسال 1383 خورشیدی، ولایت دایکندی تازه تأسیس شده بود. طالبان رفته بودند و به گفتهی عزیزه «بوی شگوفایی بود و هرکس برای آغاز زندگی نو هیجان داشت.» عزیزه نیز درسش را در «لیسه شبانه سنگموم» در شهر نیلی ادامه میدهد. به خاطر نبود زنان باسواد در جامعه، او به عنوان تنها عضو با سواد خانواده در نهادهای ملی و بینالمللی برای حمایت از تعلیم وتحصیل کودکان بخصوص دختران کار میکند و برای اشتراک زنان در پروسههای انتخابات آگاهیدهی مینمود. همچنان در همکاری با سایر زنان شورای همبستکی ملی را در ولایت دایکندی به راه میاندازد.
عزیزه قاسمی تحصیلاتش را دریکی از موسسههای تحصیلات نیمه عالی در رشتهی کمپیوتر ساینس فرا گرفته و پس از فراغت تا قبل از سقوط جمهوریت به عنوان فعال آموزش، کارمند اداری و مسؤول مالی و همچنان به عنوان فعال حقوق بشر درنهادهای مختلف کار کرده است. آخرین بار در یک مرکز حمایوی زنان به عنوان مربی ارتقای ظرفیت مشغول کار بود. او همزمان دانشجوی سمستر هشتم حقوق وعلوم سیاسی بوده است.
در روزهای که خبر ناگوار سقوط پیهم ولایات به دست طالبان همه جا را میگیرد، شوهر عزیزه دچار سکتهی مغزی میشود. او در شفاخانههای کابل مشغول تداوی همسرش بود تا اینکه تمام شهرها و ولایتهای کشور به دست طالبان افتاد. با آمدن طالبان عزیزه قاسمی شغلش را از دست داد و درکنار دغدغهی بیکاری، نگران هزینهی درمان همسرش نیز بود.
او برای گریز از افسردگی و بیکاری دریکی از آرایشگاههای شهرکابل، یک دورهی آموزشی ششماهه آرایشگری را سپری کرده و با گرو گذاشتن خانهاش، اکنون با هزینهی یک صدهزار افغانی آرایشگاه شگوفه بهار را در کابل به راه انداخته و برای چند تن دیگر نیز زمینهی کار فراهم کرده است.
عزیزه قاسمی میگوید: «از ادامهی تحصیل منع شدم وحق ندارم دانشگاه بروم، دوسال تلاش برای مهاجرت از کشور هم نتیجه نداد و از بیکاری و افسردگی به تنگ آمدم. از طرفی هم شوهرم هنوز سلامتیاش را به دست نیاورده و من باید کار کنم، باید از یک جای شروع میکردم تا چرخ زندگی توقف نکند. درسته که فرصتهای زندگی ازما گرفته شده است، اما توقف نمیکنیم. همیشه راهی برای ادامه دادن است»
تنها دختر دوازده سالهی عزیزه نیز از رفتن به مکتب محروم شده است. با نگرانی میگوید: «دخترم امسال صنف هفتم مکتب بود، اما نمیتواند به مکتب برود. درحالیکه سراسر اول نمرهی مکتب بود. دوست نداشتم درخانه تنها و افسرده باشد حداقل اینجا مشغول یادگیری حرفه میشود.»
گرچند عزیزه نگران آیندهی تحصیلی دخترش است، اما میگوید: «برای دخترم میخواهم بورسیه بگیرم، اما نمیدانم موفق میشوم یا خیر؟»
او با وجود سرگذشت تلخ از مهاجرت همچنان میخواست مهاجر شود تا حداقل کودکانش بتوانند درس بخوانند، اما به امید روزهای روشن ترجیح داد به فکر یک راهی برای ماندن باشد و کارآفرینی و سرمایهگذاری را به عنوان یک فرصت نو در افغانستان انتخاب کرده است.
عزیزه قاسمی یکی از زنانیست که با وجود سهمگین بودن فضا برای زنان در افغانستان، پا به عرصهی فعالیت گذاشته و در آرزوی روزهای روشن است. درحالیکه زیر سلطهی طالبان فعالان آموزش و حقوق بشر به حاشیه رانده شده و کوچکترین فعالیت مدنی و یا حقوق بشری در افغانستان، سرکوب، شکنجه و به زندان طالبان را در پی دارد.
با وجود محدودیتها بر زنان در افغانستان، فعالیت آرایشگران زن تا اکنون ادامه دارد. علاقمندی زنان به یادگیری و مراجعه به آرایشگاهها نیز بیشتر شده است. گروه طالبان فعالیتهای آرایشگاهها را به شرط «افراط نکردن در آرایش زنان و نمازخواندن مشتریان هنگام آذان» اجازه داده است. از سویی هم طالبان از این آرایشگاههای مالیاتی خوبی به دست میآورند.
آرایشگران میگویند که زنان به خاطر آراستگی و در مواردی هم به خاطر نجات بیکاری و خستگی ناشی از نشستن در خانه به آرایشگاهها میآیند. هزینهی آرایشگاهها در نقاط مختلف کابل متفاوت است. نسبت به خیلی از مناطق دیگر کابل، هزینهی آریشگری در غرب کابل اقتصادیتر به نظر میرسد.
عزیزه قاسمی میگوید: وقت این کار را شروع کردم، بعضیها مخالف بودند که در چنین شرایط نباید سرمایهگذاری کنم. اما اکنون آرایشگاه کوچ من به محل برای آموزش و کار تبدیل شده است. خیلی از زنان و دختران جهت یادگیری به اینجا میآیند و وضعیت کاری مان نیز بهتر است.
دیدگاهها 2
شما چقدر درد دارید……
اگر روزی دختری بدنیا آوردم بهش میگم از زنان افقانستان و ایران زمینم یاد بگیر صبوری ایستادگی و شجاعت رو