این روزها وقتی در کوچهها و پس کوچههای کابل قدم میگذاریم، به تابلوهای زیادی بر میخوریم که روی آن کلمات «دارالعلوم»، «دارالحفاظ»، «دارالقرآن» و «مدرسه» نوشته شده است و کودکان زیادی را نیز میبینیم که یا کلاه سفید بر سر دارند و یا هم سراپا سیاه پوش هستند و دسته دسته وارد این مراکز میشوند.
در کنار این، هر روز خبرهای را از ایجاد «مدرسههای بزرگ جهادی» با ظرفیت یک هزار نفر در ولایتهای مختلف کشور میخوانیم که تازهترین آن ایجاد یک مدرسه بزرگ جهادی در پنجشیر و احتمال تبدیل کردن ساختمان ریاست تعلیم و تربیه بامیان به یک مدرسه جهادی است.
چنین وضعیتی نشان میدهد که ایجاد «مدرسه جهادی»، «دارالعلوم»، «دارالحفاظ» و «دارالقرآن» از برنامههای اصلی گروه طالبان است و این گروه سرمایهی هنگفتی را برای این برنامه اختصاص دادهاند.
اما چرا باید با گسترش آموزش توسط طالبان مخالف بود؟ چرا باید نگران ایجاد هزاران مدرسهی جهادی طالبان و ایجاد هزاران دارالعلوم، دارلحفاظ و دارالقرآن توسط این گروه بود؟ پیامدهای این سیاست برای آیندهی افغانستان چه میتواند باشد؟
نهادینهسازی ایدیولوژی طالبانی از طریق آموزش
آیا هنوز فکر کردهاید که گروه طالبان که با چنگ و دندان در مقابل مکتب و دانشگاه رفتن دختران ایستادهاند، چرا هر روز مدرسههای بزرگ جهادی میسازند، مردم را به ایجاد دارالعلوم، دارالحفاظ و دارالقرآن تشویق میکنند؟
چه چیزی باعث میشود، طالبانی که با درس خواندن دختران در مکتب و دانشگاه پدر کشتگی دارند، به دختران اجازه بدهند که در دارالعلومها درس بخوانند و در ولایتی همانند: بامیان، مدرسه دینی ویژهی دختران بسازند؟
بدون تردید، درستترین پاسخ به این پرسشها این است که ایجاد چنین مراکزی همخوان با سیاست و اهداف گروه طالبان است.
حالا این اهداف چیست و چه میتواند باشد؟ بدون تردید، عمدهترین آن گسترش ایدیولوژی طالبان و نهادینهسازی آن از طریق آموزش در جامعه افغانستان است.
ایدیولوژی طالبان که ریشه عمیق در افراطگرایی دینی دارد و منشأ آن «دارالعلوم حقانیه» در پاکستان است، قدرت تفکر آزاد، خلاق و کنش نقادانه را از فرد میگیرد و او را به «برده سرسپرده»، «مطیع» و «فرمان بردار» تبدیل میکند که حتا حاضر میشود برای «رضای خدا» و«امیرالمؤمنین» بمب به کمر خود ببندد و انتحار کند.
افزون بر این، ایدیولوژی طالبانی فرد را در برابر قدرت استدلال و منطق مقاوم میسازد و او را طوری تربیت میکند که بجز آنچهکه«امیرالمؤمنین»، «مولوی»، «شیخ الحدیث»، «قاری»، «ملا» و یا «آخند» میگوید، حرف و استدلال هیچ کسی دیگری را نپذیرد و اینگونه تصور کند که سایر انسانها «گمراه» هستند و هرچه میگویند نادرست است و هرچه که انجام میدهند، گناه است.
حالا اگر بخواهیم چنین ایدیولوژی را در ذهن افراد یک جامعه برای همیشه یا دستکم یک مدت طولانی، تزریق کنیم، سادهترین راه آن چیست؟ بدون تردید آموزش.
طالبان خوب میدانند که تنها از طریق آموزش میتوانند ایدیولوژی خود را در جامعهی افغانستان نهادینه سازند و چندین نسل این کشور را با چنین ایدیولوژی تربیت کنند و در نتیجه دوام قدرت و سلطهی خود را تضمین کنند.
به همین دلیل، آنها روی آوردهاند به ساختن مدرسههای جهادی در گوشه و کنار افغانستان و در تلاش هستند که این مدرسهها را در دورترین نقاط کشور نیز فعال کنند.
حالا، برای اینکه گرفتار چنین ایدیولوژی ویرانگر نشویم، باید در مقابل آموزش طالبانی بایستیم و با هرنوع آموزش توسط این گروه، چه در مکتب و چه در مدرسه، مخالفت خود را اعلام کنیم.
تربیت سربازان انتحاری
بر اساس گزارشی که از نشست ملا هبتالله، رهبر گروه تروریستی با رییسان منابع بشری این گروه در قندهار منتشر شد، یکی از برنامههای این گروه گسترش جنگ در ورای مرزهای افغانستان است.
این گزارش نشان میدهد که ملا هبتالله به اعضای گروه طالبان دستور داده که برای پیشبرد جنگ در خارج از این کشور، آمادگی بگیرند.
اطلاعات ما از جنگ بیست سال گذشته نشان میدهد که طالبان جنگ، کشتار و انتحاری را به معنای «جهاد» میدانند و جنگ در بیرون مرزهای افغانستان نیز برای اعضای این گروه، «انجام فریضه جهاد» است.
این موضوع را میشود حتا از نامگذاری مدارسی که گروه طالبان میسازند نیز درک کرد؛ همهی این مدارس تحت عنوان «مدرسهی جهادی»ساخته میشود و ملا هبتالله نیز فرمانی را با عنوان تشکیل و مصارف مدارس جهادی صادر کرده است.
با توجه به این مسایل، یکی از اهداف عمدهی ساختن دهها مدرسهی جهادی در افغانستان توسط طالبان، تربیت سربازانی است که بتوانند بر اساس دستور این گروه هم در داخل و هم در خارج از این کشور، انتحار کنند و توسط آنها هم مخالفان و منتقدان داخلی خود را سرکوب کنند و هم با فرستادن آنها در جنگهای نیابتی برون مرزی، تجارت کنند.
حالا اگر بخواهیم از تبدیل شدن افغانستان به بهشت همیشگی انتحاریها و تبدیل شدن نسل آیندهی کشور خود به سربازان انتحاری جلوگیری کنیم، باید در مقابل برنامههای آموزشی طالبان بایستیم و آن را نپذیریم.
آینده چگونه خواهد بود؟
تا اینجا روشن شد که اهداف گروه طالبان از مدرسهسازی و آموزش آنچه که «دروس دینی» خوانده میشود، چیست و برای آنها چه کاربردی میتواند داشته باشد.
حالا، بیایید محاسبه کنیم که اگر مدارس طالبان برای ده سال آینده در افغانستان فعال بماند و هر مدرسه در هر سال یک هزار نفر جذب کند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
اول: سالانه 34 هزار نیروی آماده انتحار در افغانستان تربیت خواهد شد که در ده سال به 340 هزار نفر میرسد. اگر فارغان مدارس جهادی و دینی در روستاها را که بر اساس برنامهی طالبان از سه تا ده مدرسه است، بر این ارقام اضافه کنیم، بدون ترتیب رقمی بالاتر از شش صدهزار انتحاری تربیت خواهد شد.
دوم: افراطگرایی و تفکر تروریستی در جامعهی افغانستان چنان ریشهی عمیق خواهد دواند که دستکم تا یک قرن دیگر مبارزه با آن ناممکن خواهد بود.
سوم: قربانی اصلی چنین وضعیتی انتحار پرور، زنان خواهد بود و بیش از هر زمان دیگر در معرض خشونتهای مبتنی بر جنیست و خشونت جنسی قرار خواهند گرفت.
حالا با درک پیامدهای وحشتناک و ویرانگر سیاست آموزشی طالبان، بهترین راه حل این است که نگاه خود را به آموزش در زیر سلطهی گروه طالبان تغییر بدهیم و تمرکز اصلی خود را بجای بازگشایی مکتب و دانشگاه توسط این گروه، روی سرنگونی آنها قرار دهیم.
اگر بخواهیم فرزندان مان انسانهای آزاده بار بیایند و دختران و پسران ما در آینده از حقوق انسانی برابر برخوردار شوند، نباید هیچگاه آنها را به یک مرکز آموزشی بفرستیم که مسؤول و یا آموزگار آن یک طالب یا شخصی با تفکر طالبانی است.
پدران و مادرانی که بر سر پسران خود کلاه سفید میگذارند و یا لباس تمام سیاه بر تن دختران خود میکنند و آنها را به دارالعلومها و مدرسههای دینی تأسیس شده توسط طالبان میفرستند، بزرگترین خیانت را در حق فرزندان خود انجام میدهند و باعث میشوند که یک انتحاری در درون خانهی آنها هر روز بیشتر و بیشتر قد بکشد و بزرگ شود و آیندهی تمام خانواده را برباد دهد.