با تسلط طالبان بر افغانستان، فقر و بدبختی نیز گریبانگیر مردم شد. افزایش فقر و بیکاری در کنار روحیهای زنستیزانهی حاکم بر جامعهی سنتی افغانستان، سبب شد تا زنان بیشتر از پیش مورد خشونت و اذیت و آزار قرار گیرند. این بار اما زنان به گونهی سازمانیافته مورد خشونت قرار گرفتند.
اگر از خشونتهای خانوادگی و انگیزههای اجتماعی آن بگذریم، حاکمان و نظام کنونی افغانستان، خود از بزرگترین ناقضان حقوق زنان اند. در حال حاضر زنان در افغانستان از اساسیترین حقوق شان محروم اند و گروه طالبان محدودیتهای روزافزون را بر زندگی آنان وضع کرده است که اعمال این محدودیتها به خودی خود باعث گسترش خشونت خانوادگی در برابر زنان میشود. از سوی دیگر مردانی که با تسلط گروه طالبان و دیگرگونیهای سیاسی و اجتماعی کارهایشان را از دست دادهاند و خانه نشین شدند، اغلب به خشونت کلامی و فزیکی در برابر زنان خانواده رو آوردهاند.
مریم غیاثی؛ زنی 37 ساله و مادر سه فرزند است که بعد از تسلط گروه طالبان بیشتر از هر زمانی مورد خشونت قرار گرفته است. او در این باره به نیمرخ گفت: «شوهرم کسی نبود که پرخاش کند و یا دست به خشونت بزند، با آمدن گروه طالبان کارش را از دست داد و خانهنشین شد؛ از آن به بعد هر روز بیشتر نشانههای خشونت را در رفتارش حس میکردم تا اینکه یک روز باهم بحث کردیم و با سیلی به رویم زد. بدبختی اینجاست که در شرایط کنونی ما زنان مجبور هستیم وسیلهی خالی کردن خشم و خیلی از موارد دیگر برای مردها باشیم، هیچکسی هم نیست که برای ما کاری انجام بدهد. گروه که خودشان را حکومت میگویند عامل اصلی و خشونت هستند.»
افغانستان در حال حاضر یگانه کشور در دنیا است که در آن زنان حق تحصیل ندارند و فضای کار برای شان در نهادهای دولتی و خصوصی از بین رفته است. همچنان انواع محدودیتها بر زندگی زنان افغانستان از سوی گروه طالبان وضع شده است که نشاندهندهی ماهیت این گروه در رابطه به حقوق زنان است.
شُهره روفی، دانش آموز کلاس دهم بود که گروه طالبان رفتن دختران را به مکتب منع کرد و دستور پوشش اجباری را نیز برای زنان و دختران صادر کرده و گفته بودند؛ اگر دختری پوشش مورد نظر آنها را رعایت نکند پدر آن دختر مجازات میشود. به گفتهی شُهره از آن به بعد نه تنها گروه طالبان باعث ترس و وحشت او شده است، بلکه پدر و برادرانش نیز او را به خاطر رعایت نکردن دستورهای زنسیزانهی گروه طالبان بارها مورد خشونت کلامی و فیزیکی قرار داده است. او در ادامهی حرفهایش به نیمرخ گفت: «گروه طالبان که قانون شان بر اساس زنستیزی و پیروی از قوانین خشن اسلامی بنا شده، میخواهند با استفاده از اعتقادات دینی و واژهی مشمیز کنندهی «غیرت» مردها را برای سرکوب زنان خانوادهی شان مجاب کنند که متأسفانه تا اینجای کار خیلی موفق عمل کردهاند.»
شُهره خشونت را که از جانب پدر و برادرانش دیده است چنین تعریف میکند: «بعد از بسته شدن مکتبها، به خاطریکه بتوانم از فضای ناامید کننده و طالبانی دور شوم و برای خودم هدف خلق کنم در کورس زبان ثبت نام کردم، لباسهایم چیزی بود که همیشه میپوشیدم و خانوادهام با آن مشکل نداشت. ولی یک روز پدرم به من گفت لباسهای را که قبلاً میپوشیدی را نپوش. وقتی گفتم نمیتوانم چادری بپوشم، گیلاس چای که در دستش بود به سویم انداخت و به برادرم که فقط دو سال از من بزرگتر است گفت چند سیلی محکم به دهنش بزن که بفهمد چه میگویم، برادرم هم بدون هیچ تأخیر گفتههای پدرم را عملی کرد.»
زنان افغانستانی در دورههای مختلف همواره مورد خشونتهای گوناگون فیزیکی، روانی و کلامی قرار گرفتهاند. تحولات 20 سال پسین در نظام جمهوری مورد حمایت جامعهی جهانی، تا اندازهی خشونت در برابر زنان را کاهش یافته بود. چون در آن زمان نهادهای مدافع حقوق زنان و حقوق بشر فعالیت داشتند و زنان نیز از فرصت پیشآمده استفادهی نسبی برای تثبیت جایگاه شان کرده بودند. اما این تلاشها به خاطر دست یافتن به حقوقی که شبیه گذشتن از هفتخوان رستم بود، بیشتر زنان شهرنشین را میتوانست پوشش دهد. وقتی در کلانشهرها زنان مورد خشونت قرار میگرفتند، نهادهای دولتی و غیر دولتی وارد عمل میشدند و برای آنها دادخواهی میکردند، با این همه بازهم زنان زیادی در دو دههی گذشته به شکل وحشیانه قربانی شدند؛ اما تسلط گروه تروریستی طالبان بعد از بیست سال دو باره باعث شده است تا زنان یکبار دیگر به گونهی عمومی و هدفمند مورد خشونتها قرار گیرند. این مرتبه هم از سوی حاکمان، اجتماع و همچنان مردهای خانواده.
هُما نام (مستعار)، زنی 30 سالهای است که در حکومت قبلی به خاطر خشونتهای خانوادگی از شوهرش طلاق گرفته و توانسته بود به گونهی قانونی حضانت «فواد» پسر 6سالهاش را نیز بگیرد، ولی آمدن گروه طالبان باعث شد تا شوهر سابقش بدون در نظر داشت حکم محکمه و با استفاده از زور، فواد را از او بگیرد. او در این مورد به نیمرخ گفت: «وقتی پسرم را به زور از پیشم برد، به مراجع عدلی و قضایی گروه طالبان مراجعه کردم، ولی هیچ کدام از آنها صدایم را نشنید. وقتی حکم محکمه را نشان دادم یکی از آنها به من گفت؛ اول اینکه حکم محکمهی که تحت استعمار کفار اجرا شده، قابل قبول نیست. دوم اینکه تو زن هستی هستی و نمیتوانی از کسی مواظبت کنی، به خاطر همین حق نگهداری اولاد با پدر است.»
با توجه به طرز دید گروه تروریستی طالبان نسبت به زنان و بنیانهای فکری آنان، به نظر نمیرسد طالبان به این زودی محدودیتهای وضع شده بر زنان را بردارند یا برای فراهم ساختن زمینه برابری حقوق زن و مرد گام نهند. افزایش قتلهای خانگی، خودکشی، آزار و اذیت زنان، شکنجه و بازداشت فعالان زن توسط گروه طالبان و فروش دختران خردسال از جملهی موارد برجسته خشونت در برابر زنان است که در نزدیک به دوسال تسلط گروه طالبان رقم آن چند برابر شده است.