«از زمانی که خیلی کوچک بودم یادم میآید وقتی در جمع پسرها قرار میگرفتم حس فرار به من دست میداد و فکر میکردم کسی در گوشم میگوید باید از این جمع جدا شوی. البته یک حس معمول است که شاید هر دختری نظر به شرایط محیطی خودش تجربه کند، ولی هر قدر بزرگتر شدم حس جنسیام به پسرها برعکس دخترهای همسن و سالم کمتر شد و ناخواسته به سمت همجنسانم کشیده میشد.»
یاسمین (مستعار)، دختر 26 سالهای است که در ایران متولد شده است و هشت سال پیش به کابل آمد؛ با گذراندن آزمون عمومی کانکور در دانشکدهی هنر موسیقی دانشگاه کابل کامیاب شده بود و تمام چهار سال دانشگاه را در خوابگاه دانشگاه کابل گذرانده است. او دلیل آمدنشان به افغانستان را اینگونه قصه کرد: «پدرم پیر شده بود و نمیتوانست کار کند، برادرم که کارهای برنامه نویسی کامپیوتر و طراحی وبسایت را انجام میداد کار درست و حسابی گیرش نمیآمد.برادرم به کابل آمد و توانست کار پیدا کند، بعدش همهی خانواده آمدیم کابل.»
زندگی برای یاسمین از 16 سالگی به بعد همواره با ترس و افسردگی همراه بوده است، این درست زمانی بوده که او متوجه میشود همجنسگرا است و این حسش را نباید کسی بفهمد. «من در ایران به خاطر که هزینههایم را خودم در بیاورم بیشتر کار میکردم و محیط کاریام با دختران ایرانی بود، به همین خاطر زودتر وارد بحثهای جنسی و این چیزها شدم. اول فکر میکردم مریض هستم و نگران بودم که چرا هیچ حسی نسبت به پسرها ندارم، وقتی با یک دوستم که بزرگتر از من بود گفتم، او پیشنهاد کرد تا در مورد گرایشهای جنسی مطالعه کنم.»
یاسمین بعد از جستجو در انترنت و پیدا کردن سایتهای که همجنسگراها تجربههایشان را آنجا نشر میکردند، مطمئن میشود که همجنسگرا است. «بعد از کشف هویت جنسیام چیزی که همیشه با آن درگیر بودم پنهان کردن این حس از اطرافیانم بود و به شدت افسرده شده بودم.»
چند ماه بعد یاسمین عاشق همکلاسی خودش میشود که دوست صمیمیاش هم بود، اما او همجنسگرا نبوده. «دوستم ایرانی بود، برایم بشدت جذاب بود. نمیتوانستم حسم را به او بگویم، ممکن بود از دستش بدهم برای اینکه بتوانم نزدیکم نگهش دارم حس خودم را سرکوب کردم و تا وقتی که به کابل برگشتیم با همین حس زندگی کردم که برایم واقعا سخت بود.»
عشق و ترس
یاسمین وقتی وارد دانشگاه کابل میشود و به خوابگاه راه پیدا میکند با خودش فکر میکند شاید آنجا بتواند به چیزی که دوست دارد برسد و به دنبال کسانی میافتد که با او حس مشترک داشته باشد. «محیط نا آشنا بود و به سختی میتوانستم فارسی را با لهجهی کابلی حرف بزنم که آن هم حاصل حرف زدن پدر و مادرم در خانه بود. ولی خوشحال بودم، جایی بود که آدمها همدیگر را کماکان درک میکردند. من هم باید چیزی که دوست داشتم را زندگی میکردم و تنها جایی بود که این کار را میتوانستم انجام بدهم.»
یاسمین بعد از گذراندن یک سال میتواند سونیا(مستعار) را پیدا کند که با او حس مشترک داشت و بعدها به واسطه سونیا وارد گروه دخترانی میشود که همجنسگرا بودند. «خوابگاه طوری که فکر میکردم نبود، به خاطریکه بیشتر دخترها سنتی بودند و از ولایات آمده بودند که حتا حرف زدن در مورد همجسنگرایی برایشان وحشتناک بود. به سختی توانستم سونیا را پیدا کنم، او روانشناسی میخواند.»
یاسمین اولین باری که متوجه میشود سونیا هم همجنسگرا است بسیار اتفاقی بوده است. به گفتهی خودش زمانی که او در حمام خوابگاه مصروف خشککردن موهایش بوده متوجه میشود که دختری با نگاههای معنادار او را زیر نظر دارد. «موهایم را خشک میکردم که متوجه شدم سونیا چشمانش را از من بر نمیدارد، از آن به بعد هر روزی که مرا میدید همانگونه نگاهم میکرد. یک شام که داشتیم بسکتبال بازی میکردیم با او حرف زدم، به شوخی گفتم نکند از من خوشت آمده، سونیا هم با خنده گفت بله، با گذشت چند هفته صمیمی شدیم. اما من مطمئن نبودم که چه حسی دارد، به خاطر که او روانشناسی میخواند تصمیم گرفتم از او در مورد گرایشهای جنسی بپرسم. وقتی پرسیدم همان لحظه با من تماس گرفت و قرار شد بیرون برویم و از نزدیک باهم حرف بزنیم، دنیای متفاوت از همانجا برایم شروع شد.»
در خوابگاه دانشگاه کابل دنیای رنگینکمانی یاسمین رنگ میگیرد و سه سال را با یک جمع 13 نفری میگذراند که فقط میتوانستند شبها به بهانهی درس خواندن در زیر درختان محوطه خوابگاه بنشینند و با هم درد دل کنند. «قبل از من سونیا با شش نفر دیگر آشنا شده بود، خودش چون روانشناسی میخواند بهتر از همه میتوانست ما را با خود مان آشنا کند. بیشتر شبها برنامه داشتیم که در مورد خودمان و اینکه چگونه باید زندگی کنیم حرف میزدیم. ولی فقط میتوانستیم در همان جمع حرف بزنیم.»
جمع 13 نفری آنها بیشتر به یک گروه کتابخوانی شباهت داشت که میخواستند دنیای خودشان را واضحتر ببینند. «فرصتی که به واسطه آن جمع برایم فراهم شد، گفتگو و جستجو در مورد خودم و احساساتم بود، بعد از مدتها جستجو در کتابها و مقالههای مختلف روانشناسی و روانپزشکی اطلاعات دقیقتری در بارهی همجنسگرایی پیدا کردم. فهمیدم که گرایش من یک بیماری نیست. اینکه دو تا پنج درصد هر جمعیتی در دنیا، بدون در نظر داشت فرهنگ، مذهب یا سبک زندگی همجنسگرا هستند.»
یاسمین میگوید، یکی از باورهای غلط در مورد همجنسگرایی این است که همه فکر میکنند در همجنسگرایی فقط سکس مطرح است، در صورتیکه احساسات روانی و عاطفی بیشتر از هر چیزی مهم است که احساسات جنسی یک بخش آن است. اینکه آدمها با چه کسی/ چه جنسی و در چه حالت احساس آرامش پیدا میکند خیلی مهم است که باید همه بفهمد.
سختترین بخش آن روزها برای یاسمین پنهان کردن احساساتش بوده که نمیتوانست خودش باشد و همواره مجبور بوده خلاف میلش عمل کند. «مجبور بودیم به خاطر پنهان کردن گرایش خود وانمود کنیم با پسرها در ارتباط هستیم، در خوابگاه اگر دختری دوستپسر نداشت و یا با پسری حرف نمیزد، همهی دخترها میگفتند فلانی لزبین است و همیشه توهین و تحقیر میشد. چندین مورد اینطور پیش آمده بود، حتا یکبار معلم خوابگاه خبر شد و یک دختر را مجبور کرد به روانشناس مراجعه کند.»
زندگی در سایه
برای یاسمین ممکن نیست که خانوادهاش را از گرایش جنسیاش با خبر کند، با آنکه برادرش نگاه متفاوت و بهتری به مسایل دارد، ولی به گفتهی یاسمین ممکن است برادرش تحت تأثیر فضای خانواده و اجتماع قرار بگیرد و نتواند او را درک کند. البته بارها کوشش کرده است با قصههای ساختگی در مورد روابط دخترها با همدیگر نظر مادرش را بفهمد. «از پیش خودم یک قصه میسازم و برای مادرم تعریف میکنم تا ببینم او چه میگوید، واکنش مادرم وحشتناک است، البته حق هم دارد. مادرم زن بیسواد است که بیشتر عمرش را در مهاجرت گذرانده و برای پیدا کردن یک لقمه نان بارها توهین و تحقیر شده است. شاید در تمام عمرش یکبار یک کلمه هم در مورد لزبین و طبیعی بودن آن نشنیده باشد. از سوی دیگر تمام روابط در نظر مادرم باید با دستور دین شکل بگیرد که ازدواج و سکس با اطفال در آن حلال است و تفاوت در گرایش جنسی حرام.»
وقتی دانشگاه یاسمین تمام میشود، کمکم جمع کوچک آنها از هم میپاشد. یک سال بعد از فراغتش از دانشگاه یکی از دوستانش که عضو گروه 13نفر بوده به خاطر که از ازدواج اجباری فرار کند دست به خودکشی میزند. «واقعا آدم متفاوتی بود، کمپیوتر ساینس خوانده بود و در یک وزارت کار میکرد. خانوادهاش میخواست با پسر مامایش عروسی کند و او هم نتوانست حسش را به خانوادهاش بگوید و مجبور شد خودکشی کند.»
تسلط گروه طالبان بر افغانستان تمام رویاهای که یاسمین برای خودش بافته بود را نابود میکند و حالا او فقط کوشش میکند از زیر بار ازدواج که پدر و مادرش تصمیم گرفته است فرار کند. «زندگی برایم مثل یک کابوس شده است، نمیتوانم به چیزی که نیستم تن بدهم. قبل از اینکه خانوادهام تصمیم بگیرد من ازدواج کنم حداقل خوب بود با تمام پنهان کردن احساساتم میتوانستم در دنیای که خودم دوست دارم باشم، ولی ازدواج با یک پسر دنیایم را نابود میکند و شاید من هم مجبور به خودکشی شوم.»
دیدگاهها 2
Hello dear
I am Ali Rezaei from Qom (Iran). The topic of my PhD thesis is “Dance according to Shia Jafari jurisprudence”. This thesis was presented in the seminary of Qom. In this dissertation, which turned into a book, important issues are raised: the history of dance in Islam and Arabia (Hijaz). Traditions of prohibition and permission of dance in Shia and Sunni. Prohibition and permission of dancing in Shia and Sunni jurisprudence. Examining new dances from the point of view of Shia jurisprudence; Such as artistic dances, school dances, therapeutic dances, sports dances and religious dances such as Sama dance. This research, with its scope, still needs more research and discussion with experts (artistic, historical, medical, sports).
Some topics that need more research and discussion with university and dance experts are: individual freedom and religious restrictions with a dance approach, the history of dealing with the phenomenon of dance in Abrahamic religions (Islam, Judaism, Christianity), the nature of dance and its functions. In non-Abrahamic religions (Hinduism, Buddhism, Shinto, Taoism, Confucianism, etc.), the femininity of dance: the femininity of dance from the perspective of history and culture. The nature of sports dances and its types. The nature of dance therapy and its function. The role of dance in the primary education system with the approach of sports dances. Cultural or political prohibition of dance and dance taboo in religious societies. Can dance be religious worship?
I hope that with your cooperation I can complete this research and publish it internationally. This research is not supported scientifically and financially in Iran due to the ban on dancing. With the aim of fighting religious extremism, I am waiting for your help and I hope that with your cooperation we can create an international cultural event.
My request to you:
First: supporting my research on dance from a religious perspective.
Second: Sending invitations to participate in scientific events and summer programs.
Reminder:
1. Publication and translation of books on the subject of dance is permitted under copyright.
2. This book and the plan of the international conference “Dance from the perspective of Abrahamic and non-Abrahamic religions” have been sent to universities, dance companies and the UNESCO organization, and you are not alone in supporting this plan and conference.
3. The book report and the result of this research will be presented at the international dance conference, and if needed, it will be taught in a short course at your university or institute.
4. The femininity of dance and women from the perspective of Islamic religion and Islamic history is an important issue in the discussion of dance. Now extreme Muslims (Shia and Sunni) have a problem with female dancers and punish them for dancing. Islamic traditions are also different about women’s dance. This issue is the most important challenge of Islam and Abrahamic religions in research and social issues related to dance. This issue is objected to by feminists as well. This topic is the Achilles heel of this research and taboo in religious societies (Islamic and Iran). Therefore, I request special support for this research and international dance conference.
5. International Dance Conference:
International dance conference from the perspective of Abrahamic and non-Abrahamic religions
A) This conference is in collaboration with UNESCO (representing the world community), the Vatican (representing Christianity), Azhar University in Egypt (representing Sunnis), Najaf Ashraf Seminary (representing Jafari Shiites) and the Union of Rabbis of Islamic Countries. (on behalf of the Jews) is held.
b) This conference is held every two years in one of the five continents of the world. The permanent secretariat of this conference is at the World Dance Organization in Paris.
c) The purpose of holding this conference is to resolve doubts and problems about art, music and dance from the perspective of scholars of Abrahamic and non-Abrahamic religions.
d) This conference will be held with the presence of religious scholars from all religions of the world, university professors and dance theorists.
e) This conference has four main religion and dance commissions; Women and dance; dance history; It will be society (culture) and dance.
f) The expenses of the conference are provided by charities and universities and it has no government or religious affiliation.
g) In addition to this scientific conference, television programs and documentaries with the presence of experts will be produced and broadcast about the different aspects of dance from the perspective of Abrahamic religions and in the history and today of Islamic societies (Shia and Sunni).
h) This meeting will be a model for other challenging cultural and artistic issues in Abrahamic and non-Abrahamic religions. Topics such as: Women’s identity in Abrahamic literature. Music in Abrahamic religions, clothes in Abrahamic religions, painting and sculpture in Abrahamic religions. Play and joy in Abrahamic religions.
j) It is hoped that this meeting will bring the convergence of religions and religions in challenging cultural-artistic issues and will turn your institution into a center for the discussion of civilizations and religions and a center for the discourse of religions and religions.
This international event will be your honor and I will be happy to share in this honor. I hope for the wise decision of you and your center. A decision that will have strong media coverage and will affect several billion followers of different religions and make them all interested in knowing about this conference and accompanying the events of this conference.
Ali Rezaei
Iran. Qom
Resume summary
Year of birth: 1971
Place of birth: Najaf Ashraf, Iraq
Iranian nationality
Occupation: researcher and writer: screenwriter, expert in Islamic history and Shiite jurisprudence.
Degree: Ph.D. from the seminary of Qom (with the title of dance from the point of view of the Jafari sect)
Master’s degree: Faculty of Broadcasting, Qom branch
Religious sciences: participation in the advanced courses of Ayatollah Vahid Khorasani, the late Ayatollah Javad Tabrizi, Seyed Ahmad Maddi Mousavi (jurisprudence and principles).
Address: Iran. Qom. Rouhani St
Kausar 4. Number 326.
Phone: 0098-9198516612
قیام برای نجات ایران
اکنون که حکومت کودک کش و زن ستیز ایران، اعتراض های مردمی را سرکوب کرده، جوانان وطن را اعدام می کند، و خامنه ای سگ هار، معترضین را اغتشاشگر خوانده و ما را اراذل و اوباش می نامد، ما هم به حرف او عمل می کنیم، اراذل و اوباش می شویم و با قیام همه جانبه، تا سالگرد شهادت مهسا امینی، حکومت ننگین او را به لرزه در می آوریم:
راهکارهای مبارزه
الف) کابوس شنبه های مهسایی
هر هفته شبهای شنبه جوری اغتشاش می کنیم که صبح شنبه کابوش حکومت آخوندی و سپاهیان شود. نام زیبا و غمبار مهسا امینی را هر بامداد شنبه بر تمام وسایل عمومی و سازمانها و کوچه و خیابان ها نقش می بندیم و اسم گردانهای مهسا امینی را همه جا و هر هفته می نویسیم تا بدانند انتقام گیرندگان خون مهسا و کیان و محسن شکاری، گردان های انتقام تشکیل داده اند. اسم تمامی مراکز و خیابان ها و کوچه هایی که به نام خمینی ملعون و سلیمانی کودک کش و نفله شده های جنگ است، با نام مهسا امینی، و دیگر زنان و جوانان شهید و اعدام شده عوض می کنیم. یک انتقام و یک بازی هفتگی تا سالگرد شهادت مهسا.
ب) ناموس در برابر ناموس
ما به جای موشک های هایپرسونیک سپاه، زن و دختران آخوندهای حکومتی و سپاهی را داریم. موشک های ما، شورت و کرست دختران سردار سلیمانی است. موشک های ما شورت و کرست دختران و زنان امامان جمعه و قضاتی است که حکم اعدام جوانان ما را امضا کردند. موشک و پهبادهای ما شورت و کرست ناموس سرداران کودک کش سپاه خصوصا حاجی زاده کودک کش و سرداران حشد الشعبی و حزب الله لبنان است که در سرکوب اعتراض های ایران شریک بودند. این یک هشدار است.
ما آرام نمی گیریم و نمی گذاریم به بهانه قانون حجاب اجباری به زنان و دختران مان زور بگویند. به هر زنی زور بگویند ده زن از زنان حکومتی را لخت و عور در خیابان و فضای مجازی می آوریم. به هر زن تجاوز کنند ده زن از زنان سپاهی و آخوندی را لخت و عور جلوی دیدگان همه می آوریم. اکنون وقت ترسیدن نیست. اگر امام جمعه اسید پاش اصفهان به میدان بیاید ما هم ناموسش را لخت و عور به چهارباغ می آوریم. اگر امام جمعه مفسد مشهد وراجی کند، ناموسش را لخت و عور در وکیل آباد می چرخانیم و اگر خامنه ای سگ هار واق واق بکند ناموس پسرانش را لخت و عور در تهران می چرخانیم.
اگر خمینی ملعون انقلاب منحوسش را با نوار کاست به پیروزی رساند و ایران و ایرانی را به خاک سیاه نشاند، ما هم با شورت و کرست زنان آخوندهای حکومتی و سپاهی، انقلابمان را به پیروزی می رسانیم و ایران را از عقب مانده های پشمالو پس می گیریم.
ج) تعطیلی مراکز عمومی و خدماتی
زنان و دختران حجاب به صورت گروهی با حضور در مراکز عمومی و خدماتی، سبب تعطیلی گسترده این مراکز و فشار اقتصادی و اجتماعی بر جامعه ساکت و همراه با حکومت گردیده و روند طبیعی جامعه را به اختلال می کشانند تا قانون حجاب اجباری موجب اعتراضات گسترده اقتصادی شود.
گردان مهسا امینی (کرد)
گردان جمعه خونین زاهدان و هستی نارویی (بلوچ)
گردان اسرا پناهی (آذری ها)
گردان های کیان پیر فلک و نیکا شاکرمی (لرهای آزدیخواه)
گردان محسن شکاری (تهران)
دست به دست کنید تا برسد به دست همه آخوندهای حکومتی و سپاهیان کاسه لیس تا خشتکشان را از ترس لخت و عور شدن ناموسشان، خیس کنند