نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

صنم کبیری؛ زن بارداری که علیه طالبان به خیابان آمد

  • صنوبر
  • 14 جوزا 1402
صنم-کبیری

صنم کبیری 34 ساله، مادر پنج کودک (سه پسر و دو دختر) متولد ولایت کندز در شمال افغانستان است. او دانش‌آموز صنف دهم مکتب بوده که ازدواج می­کند و به جمع یک خانواده 25 نفری می­‌پیوندد. رسیدگی به امور خانه و نگهداری از کودک نتوانست مانع درس و تحصیلش شود. صنم در رویارویی با تمام چالش‌ها موفق به تحصیل و کار در بیرون از خانه شده بود. تحصیلات نیمه عالی در رشته­ی ادبیات فارسی داشت و در شبکه ملی زنان افغان و یک نهاد بین‌المللی دیگر مشغول به کار بود.

اما گروه تروریستی طالبان که روی کار آمد، همه­‌ی این دستاوردها را از صنم گرفت. او در چهاردیواری خانه محصور شده بود، اما تسلیم نشد. همزمان با شکل‌گیری جنبش‌های اعتراضی زنان علیه طالبان در کابل، او از کندز سربلند کرد و با چند زن دیگر به خیابان ریختند.

صنم به نیمرخ می­گوید «در آخرین جنگ‌های طالبان با جبهه مقاومت در پنجشیر، تخار و اندراب و چند روستا در سمت شمال نسل‌کشی شروع شد. از نظامیان سابق گرفته تا مردم عادی توسط طالبان به قتل می‌رسیدند. زنان و دختران ناپدید می‌شدند اما هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن صورت نمی­گرفت. ما نتوانستیم این وضعیت را تماشا کنیم.»

در نهم سپتامبر ۲۰۲۱ حدود ۴۵ زن و شماری از مردان معترض به خیابان‌های کندز ریختند و شعار «نان، کار، آزادی»سر دادند، اما از سوی طالبان سرکوب شدند. لحظه­ای پس از آغاز اعتراضات جنگجویان طالبان سر رسیدند و با خلق وحشت میان معترضان تجمع را برهم زده آنان را لت‌وکوب و شماری از معترضان و خبرنگاران را بازداشت کردند و صنم را نیز مورد ضرب‌وشتم قرار دادند.

«یکی از افراد طالبان می­خواست بنر اعتراض را از دستم بگیرد. وقتی در برابرش مقاومت کردم با اسلحه به پهلویم زد و چندین ضربه‌ی دیگر به کمرم زد. مجبور شدم بنر را رها کنم. مهره‌های کمرم آسیب دیده بود. پس از آن تا 25 روز از شدت درد کمرم در بستر بودم. در مسیر راه طالبان ما را تعقیب کرده بودند تا آدرس خانه‌های مان را بگیرند. به ما می‌گفتند بار دیگر صدا بلند کنید به خدا شما را در سر چهارراهی آتش می‌زنیم.»

مدتی پس از اعتراضات در کندز، یکی از دختران معترض به دلیل اشتراک در اعتراضات به گونه­ی فجیع کشته شد. به گفته­ی صنم این دختر که از نظامیان سابق بود سونیلا نام داشت و به طرز بی‌رحمانه­ای سلاخی شده بود.

صنم می­گوید: «وقتی جسد شکنجه شده‌اش را داخل یک گونی یافتند پنجه‌های دست و پاهایش شکسته بود و آثار خفه شدگی نیز در گلویش بود. مردم وقتی پس از پیدا شدن جسد به طالبان خبر داده بودند طالبان گفته بود هرکس در برابر ما اعترا ض کند سزایش همین است.»

صنم می­گوید هفت سال اخیرکه جنگ در کندز شدت یافته بود مردم آن نیز در آتش جنگ سوخت و قربانی‌های بی‌شماری داد و او نیز وقتی به خیابان می‌رفت خانواده‌اش مانع می­شدند. چون آنها نمی‌خواستند مانند هفت سال اخیر بازهم جوانان شان را از دست بدهند. اما صنم و چند زن دیگر در برابر خانواده‌های شان نیز ایستادند و به خیابان رفتند.

با افزایش تهدیدهای امنیتی اعتراضات زنان کندز از خیابان به فضاهای سربسته رفت و شماری از جنبش‌های زنانه از جمله جنبش اتحاد و همبستگی زنان افغانستان در ولایت کندز نیز به اعتراضات علیه طالبان در فضای سربسته ادامه داد.صنم برای سازماندهی اعتراضات به کابل و کندز در رفت‌وآمد بود تا اینکه از سوی طالبان شناسایی و تهدید به مرگ شد.

«در جون ۲۰۲۲ یک تماسی دریافت کردم که اسم و مشخصاتم را می‌دانست و گفت ما تو را شناسایی کردیم که به نام صنم کبیری علیه ما اعتراض می‌کنی، بیا خود را تسلیم کن وگرنه ما امر دستگیری تو و خانواده‌ات را داریم.»

همچنان بخوانید

زنان معترض در ایران

زنان معترض افغانستان در ایران: تعامل و سکوت سازمان‌های بین‌المللی در برابر طالبان دیگر بس است!

1 میزان 1402
صابره اکبری

مبارزه به قیمت جان؛ از اعتراض خیابانی در کابل تا اعتصاب غذایی در پاکستان

29 سنبله 1402

صنم درحالیکه در ماه‌های اول بارداری‌اش قرار داشت پس از دریافت تماس‌های ناشناس و تهدیدآمیز برای یک هفته به یک روستای دوردست بدون آب صحی و برق و بدون مخابره رفت و به شوهر و خانواده‌اش نیز در این مورد چیزی گفته نتوانست، اما پس از بیماری کودکانش به خانه برگشت. حلقه­ی تهدیدهای امنیتی تنگ‌تر شده بود و یکی از پسران معترض که از سوی طالبان گرفتار شده بود از طریق تلفنش معترضان زیادی را به دام ‌انداخته بودند که ممکن بود صنم نیز گرفتار شود.

از سوی دیگر موج دستگیری زنان معترض در کابل فضای رعب و وحشت دیگری خلق کرده بود و صنم با کودک خردسالش برای فرار از ناامنی کندز راهی کابل می­شود. اما در مسیر بین پلخمری و دوشی با اتفاقی که رخ می­دهد ترس و دلهره در صنم چندین برابر می­شود.

«طالبان در یک ایست بازرسی موتر ما را متوقف کردند و همه­ی سرنشینان را پیاده کرده و در آفتاب سوزان قطار کردند.بعد از نیم ساعت ایستادن در آفتاب سوزان ما را در داخل یک اتاق زندانی کردند. کودکانم ترسیده بودند و بسیار گریه می­کردند و من نیز فریاد می­زدم اما یکی از آنها آمد و چند سیلی محکم به صورتم زد. در همان موقع از میان سرنشینان یک نظامی سابق را شناسایی کردند. چشمانش را با پارچه‌ی سیاه بستند و دستانش را نیز ولچک زده باخود بردند.»

صنم همزمان با کسالت‌های دوران بارداری‌اش در کابل سرگردان بود و همچنان در اعتراضات زنان علیه طالبان شرکت می­کرد. شوهر و دو کودک دیگرش در کندز بودند تا اینکه طالبان خانه­ی صنم را در کندز محاصره می­کنند.

«پسرم از کندز زنگ زد که شش نفر پشت دروازه آمده و تو را می‌پرسند. دخترم در اعتراضات تصویربردار بود. وقتی طالبان مرا در خانه نیافتند به دخترم حمله کردند که او را با خود ببرند اما دخترم در شوک رفته و بیهوش شده بود و تا سه ماه نمی­توانست درست صحبت کند.»

طالبان وقتی صنم کبیری را نتوانستند گرفتار کنند خواهر صنم و کودکش را از کابل گرفتند و پس از تحقیقات در مورد صنم رها کردند؛ امری که باعث شد روابط فامیلی صنم با همه قطع شود. او در ماه چهارم بارداری‌اش بوده که طالبان دوباره خانه‌اش را در کندز محاصره می­کنند و تمام تلفن‌ها­ی اعضای خانواده و برادر شوهرش را با خود می­برند و تا سه روز تلفن‌ها را نزد خود نگهداری می­کنند و سپس با گرفتن تعهد از برادر شوهرش که خبر برگشت صنم به کندز را برای شان بدهند رها می­کنند. پس از دوبار تهاجم طالبان بر خانه­ی این زن معترض، مادرشوهرش سکته قلبی کرده و در نتیجه فوت می­شود. تمام روابط فامیلی شان از هم می­پاشد زیرا هیچ کسی با صنم موافق نبود که در برابر گروه طالبان اعتراض کند.

صنم پس از افزایش تهدیدات امنیتی درحالیکه هشت ماهه باردار بود با سه طفلش راهی پاکستان می­شود اما پسر و شوهرش در افغانستان می­مانند و در زندگی مخفیانه و گاهی در رفت‌وآمد به کندز و کابل زندگی شان را سپری می­کنند.

صنم می­گوید: «من مجبور بودم برای زنده ماندن و برای آینده‌ی کودکانم مهاجر شوم. طی چندین سال جنگ در کندز چندین تن از اعضای خانواده‌ام در انتحار و انفجار کشته شدند و زنان و کودکان شان در میدان بی‌کسی رها شدند. من نمی‌خواستم کودکان من هم یتیم شوند.»

فرار از افغانستان به پاکستان یک فصل جدید و پر مشقت دیگر را برای صنم رقم زد. او می­گوید: «وقتی به اسلام‌آباد رسیدم یک روز مکمل زیر آفتاب ماندیم. من زبان کسی را نمی‌فهمیدم و توان رفتن به جایی را هم نداشتم تا اینکه یکی از دوستانم به کمکم آمد و در یک اتاق جابجا شدیم.»

آغاز مبارزات مدنی صنم با اوایل بارداری‌اش همراه شده بود. او وقتی که به پاکستان رسید بیمار شد و حدود دو هفته بین مرگ و زندگی دست و پنجه نرم کرد؛ چون توان پرداخت هزینه‌های مراجعه به داکتر و درمان را نداشت.

به گفته­ی خانم کبیری، او به دلیل عدم مراقبت در دوارن بارداری و نرسیدن غذای کافی جنین بطنش آسیب دیده بود و از نظر داکتران باید به گونه­ی فوری عملیات می­شد. اما مشکلات اقتصادی سبب تأخیر این عملیات شد و پلاسنتای جنین در رحم مادرش پاره شد.

«ناامیدانه دست کمک به سوی دوستانم دراز کردم و در یک شفاخانه قبل از رسیدن زمان ولادت عملیات شدم. کودکم حدود یک هفته داخل ماشین بود.»

در مدت بیماری و سزارین صنم در بیمارستان، کودکان دیگرش در اتاق تنهایی، سرگردانی و گرسنگی کشیدند تا اینکه صنم دوباره سلامتی‌اش را به دست آورد. اما مشکلات اقتصادی هنوز هم او را سخت زیر فشار روانی قرار داده است.

«بخاطر سپری کردن عملیاتم، در افغانستان و پاکستان قرضدار شدم. در زمستان از سردی اتاق در یک زیر زمین رنج می­بردم. حالا در گرمای پاکستان بدون امکانات می­گذرانیم. کرایه خانه را از یک جای پوره می­کنم بل برق، بل گاز می­ماند و مواد خوراکی را نیمه و نصفه پیدا می­کنیم که باز موقع پرداخت کرایه خانه می­رسد. حتا برایم توان خرید شیر خشک به طفلم نمانده.»

مراجعه­ی صنم به نهادهای امدادرسان از جمله UNHCR در پاکستان بیهوده بوده زیرا به گفته­ی صنم آنها فقط ابراز تأسف می­کنند اما با یک تعداد مهاجران بر اساس ارتباطات شخصی ارائه­ی خدمات می­کنند.

با این وجود صنم کبیری دست از اعتراض برنداشته و گردهمایی‌های اعتراضی شان علیه طالبان را از پاکستان نیز ادامه می­دهد.

پسر و شوهر صنم پس از 9 ماه دوری به تاز­گی به آنها پیوسته‌اند و کودک شش ماهه‌اش را برای اولین بار ملاقات کرده است. او از سازمان‌های مدافع حقوق زنان می­خواهد که به وضعیت او در پاکستان رسیدگی کنند وگرنه آنها در وضعیت بدون کار و درآمد در گرمای پاکستان تلف خواهند شد. صنم می­گوید: «کودکانم دانش‌آموز مکتب بودند. تمام شان از درس محروم شدند. در پاکستان هم توان حمایت آنها را ندارم که به مکتب برود. در اینجا حتا حق خریدن یک سیم کارت را نداریم.»

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: اعتراض زنان علیه طالبان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 3

  1. Sana Raheem says:
    4 ماه پیش

    زنده باد زنان مبارز💪💪💪💪💪💪💪

    پاسخ
    • یونس says:
      4 ماه پیش

      دختران کندز حالا در خانه های شان حسرت یک روز بیرون رفتن را میخورند خدایا چه زود گرفتی از دخترانم نعمت آزادی ات را‌

      پاسخ
  2. زارا says:
    4 ماه پیش

    زنان آگاه و نسل بعدی باید بدانند که زنان مبارز در برابر این خوانخواران جانی چگونه قربانی دادند.
    یاهو به امید پیروزی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
هبوط در تاریکی
هزار و یک شب

هبوط در تاریکی؛ روایت دردناکِ مینه از کودکی تا بزرگ‌سالی

30 سنبله 1402

مینه (مستعار) دختری ۲۸ساله است که خاطرات زنده‌گی‌اش از کودکی تا بزرگ‌سالی، چیزی جز پژواکِ درد و مظلومیت نیست. او از کودکی، مورد سوءاستفادۀ جنسی شوهرعمه‌اش قرار می‌گیرد و این اتفاق، سرآغازی برای سقوط ممتدِ...

بیشتر بخوانید
تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش
مقالات

تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش

2 میزان 1402

«نیک‌بخت، یک زن افغانستانی که 25 سال پیش توسط برادرش در دخمه‌یی تاریک زندانی شده بود، بالاخره توسط مأمورانِ طالبان آزاد می‌شود و درحالی‌که در بدترین وضعیت صحی قرار دارد، برای برادرش مجازات نمی‌خواهد.» 

بیشتر بخوانید
طوق تلخِ نازایی بر گردنِ شیرین
گزارش

طوق تلخِ نازایی بر گردنِ شیرین

28 سنبله 1402

شیرین نام دارد اما در تمام دوران‌ زنده‌گی‌اش طعم شیرینی را نچشیده و همیشه با اتفاقات تلخِ زنده‌گی همدم بوده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN