نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

سوء تغذی، طالب و باشندگان محل؛ زندگی زنان و کودکان را در ارزگان تهدید می‌کنند

  • صنوبر
  • 16 جوزا 1402
سوتغذزیه

ولسوالی چوره‌ی ولایت ارزگان منطقه‌ی اغلب پشتون‌نشین که خاستگاه جنگ طالبان با نیروهای امنیتی سابق بود و در جنگ‌های چریکی میان حکومت و طالبان دست به دست می‌شد. در معامله‌ی تسلیمی افغانستان به گروه تروریستی طالبان جز اولین مناطقی بود که با پا در میانی مردم محل بدون درگیری به دست طالبان افتاد.

باشندگان این ولسوالی به دلیل جنگ‌ها و رسم‌های سنتی و مذهبی افراطی، از هر نوع پیشرفت محروم شدند. زنان و کودکان از حق آموزش، کار و دسترسی محروم بودند و هستند. اکنون بالاتر از 90 درصد زنان وکودکان این منطقه مبتلا به سو تغذی‌اند و مردم محل در همکاری با طالبان مانع امداد رسانی به زنان و کودکان آسیب دیده می‌شوند.

حیا حیدری امداد رسان ۳۲ ساله و مادر سه کودک است. می‌گوید: وقت مسؤولیت امدادرسانی در این منطقه را پذیرفتم، هرگز تصور نمی‌کردم مردم اینجا به این اندازه محروم و فقیر باشند.

حیا در رشته‌ی اداره و حساب‌داری و پلانگذاری تخصصی تحصیل کرده بود و دانشجوی سال دوم رشته‌ی حقوق وعلوم سیاسی در موسسه‌ی تحصیلات عالی ناصر خسرو در دایکندی بود که هم‌زمان در یکی از نهادهای دولتی کار می‌کرد.

او با آمدن طالبان هم وظیفه و هم حق تحصیلش را ازدست داد، اما زمانی که هنوز کار زنان در نهادهای غیر انتفاعی به گونه‌ی قطعی ممنوع نشده بود، او موفق شد در یکی از نهادهای امدادرسان به کار گماشته شود و مسؤولیت امدادرسانی در یکی از دور افتاده‌ترین روستا در شهرستان (ولسوالی) چوره‌ی ارزگان را پذیرفت.

حیا در گفتگویی به نیمرخ می‌گوید: بیش‌تر از یک سال در این ولسوالی در بخش تغذی به زنان و کودکان کارکرد، اما با فرمان ممنوعیت کار زنان در نهادهای ملی و بین‌المللی دوباره بی‌کار شده است.

حیا می‌افزاید: وضعیت زنان و کودکان در شهرستان چوره‌ی ارزگان نسبت به هر روستای دیگر تکان دهنده است. «آنجا هیچ کسی به سلامت زنان و کودکان اهمیت نمی‌دهند. زن را به عنوان انسان هیچ که حتی به عنوان جنس‌دوم هم نمی‌پذیرند. تا زنان و کودکان شان از شدت بیماری به مرگ نرسند به کلینیک نمی‌برند.»

به گفته‌ی حیا بیش‌تر از 90 درصد زنان و کودکان در این شهرستان مبتلا به سوتغذی بودند، چون زنان هیچ نقشی در پیش‌گیری از بارداری ندارند و هرسال باید طفل به دنیا بیاورند.

«نهاد ما تصمیم گرفته بود که در مورد راه‌ها و وسایل پیش‌گیری از بارداری آگاهی‌دهی کند، اما هم مردم محل و هم طالبان مخالفت کردند و ما تنها به امدادرسانی به زنان و کودکان مبتلا به سو تغذی اکتفا کردیم.»

حیا درمورد وضعیت اجتماعی زنان و دختران در ارزگان می‌گوید که زندگی زنان مثل زندانی‌ها، اما در چهارچوب خانه‌ها هستند. حق بیرون شدن از خانه و رفتن به بازار را ندارند حتا مکتب و مراکز آموزشی به چشم نمی‌خورد. دختران حتا به مدارس دینی نمی‌روند.

همچنان بخوانید

تابوت آرزوهایِ سمیرا

تابوت آرزوهایِ سمیرا

20 سنبله 1402
پولیو در افغانستان

افزایش بیماری پولیو در افغانستان

16 سنبله 1402

«خلاصه آنجا همه‌ کاره مردان است و زنان هیچ نقشی در زندگی ندارند. حتا نسبت به سرنوشت خود حق تصمیم‌گیری ندارند. دردآورترین بخش ماموریتم آنجا این بود که گاهی تلاش‌های ما برای بهبود وضعیت صحی زنان نتیجه نمی‌داد، چون هم مردم محل و هم طالبان مخالفت می‌کنند.»

رویه‌ی طالبان با زنان امدادرسان و داکتران زن در درمانگاه‌ها (کلینیک) نیز وحشتناک توصیف می‌شود. حیا می‌گوید: «کارمندان زن در درمانگاه‌ها حتا اجازه ندارند با صدای بلند حرف بزنند. تمام فعالیت‌های شان در سکوت و با محدودیت‌های وضع شده از سوی طالبان اجرا می‌شود.»

پس از تعلیق فعالیت‌های نهادهای امدادرسان و منع کار زنان، فعالیت تیم‌های سیار صحی نیز متوقف شده که به گفته‌ی حیا اکثر خدمات به زنان و کودکان توسط تیم‌های سیار صحی انجام می‌شد، زیرا مردم چوره‌ی ارزگان در کنار عدم آگاهی صحی به دلیل دشوارگذر بودن راه‌های مواصلاتی و فقر گسترده، حتا توان مراجعه کردن به درمانگاه را ندارند.

حیا پس از بیکار شدن مجدد، نگران آینده‌ی تحصیلی کودکانش است. او می‌گوید: «دخترم قرار بود امسال مکتب برود، اما در محل کار من مکتب دخترانه نیست. محرومیت او از مکتب چون داغ به دلم مانده است؛ چون من مجبور بودم کار کنم تنها نان‌آور خانه خود هستم، اما در مورد آینده‌ی کودکانم شدیداً نگران هستم.»

حیا امیدواراست که این محرومیت موقتی بوده و او با کودکانش دوباره به زندگی عادی برگردند تا حداقل کودکانش از آموزش محروم نشوند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: کودکان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان
گزارش

تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان

25 سنبله 1402

یادآوری این تجارب وحشت‌ناک، چنان دردِ آکنده از شرم را در وجود قربانیان تازه می‌سازد که اغلب در مقامِ پاسخ نفس‌شان به شماره می‌افتد و زبان‌شان از چرخش باز می‌ماند. 

بیشتر بخوانید
به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی
گوناگون

به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی

27 سنبله 1402

از دور به او نزدیک شدم. چهره‌اش آشنا به نظر می‌رسید اما باورم نمی‌شد چنین تصادفی با او روبه‌رو شوم. 

بیشتر بخوانید
شریفه 13 ساله را به چاه انداختند، گفتند «دختر» نبوده
سکوت را بشکنیم

شریفه 13 ساله را به چاه انداختند، گفتند «دختر» نبوده

10 جدی 1400

روایتی از آرزو نوری  شریفه سیزده سالش بود. وقتی او را به شوهر دادند، نمی‌خواست عروسی کند. بابت همین خیلی برای پدرم عذر و زاری کرد تا او را به شوهر ندهد. ما چون مادر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN