ولسوالی چورهی ولایت ارزگان منطقهی اغلب پشتوننشین که خاستگاه جنگ طالبان با نیروهای امنیتی سابق بود و در جنگهای چریکی میان حکومت و طالبان دست به دست میشد. در معاملهی تسلیمی افغانستان به گروه تروریستی طالبان جز اولین مناطقی بود که با پا در میانی مردم محل بدون درگیری به دست طالبان افتاد.
باشندگان این ولسوالی به دلیل جنگها و رسمهای سنتی و مذهبی افراطی، از هر نوع پیشرفت محروم شدند. زنان و کودکان از حق آموزش، کار و دسترسی محروم بودند و هستند. اکنون بالاتر از 90 درصد زنان وکودکان این منطقه مبتلا به سو تغذیاند و مردم محل در همکاری با طالبان مانع امداد رسانی به زنان و کودکان آسیب دیده میشوند.
حیا حیدری امداد رسان ۳۲ ساله و مادر سه کودک است. میگوید: وقت مسؤولیت امدادرسانی در این منطقه را پذیرفتم، هرگز تصور نمیکردم مردم اینجا به این اندازه محروم و فقیر باشند.
حیا در رشتهی اداره و حسابداری و پلانگذاری تخصصی تحصیل کرده بود و دانشجوی سال دوم رشتهی حقوق وعلوم سیاسی در موسسهی تحصیلات عالی ناصر خسرو در دایکندی بود که همزمان در یکی از نهادهای دولتی کار میکرد.
او با آمدن طالبان هم وظیفه و هم حق تحصیلش را ازدست داد، اما زمانی که هنوز کار زنان در نهادهای غیر انتفاعی به گونهی قطعی ممنوع نشده بود، او موفق شد در یکی از نهادهای امدادرسان به کار گماشته شود و مسؤولیت امدادرسانی در یکی از دور افتادهترین روستا در شهرستان (ولسوالی) چورهی ارزگان را پذیرفت.
حیا در گفتگویی به نیمرخ میگوید: بیشتر از یک سال در این ولسوالی در بخش تغذی به زنان و کودکان کارکرد، اما با فرمان ممنوعیت کار زنان در نهادهای ملی و بینالمللی دوباره بیکار شده است.
حیا میافزاید: وضعیت زنان و کودکان در شهرستان چورهی ارزگان نسبت به هر روستای دیگر تکان دهنده است. «آنجا هیچ کسی به سلامت زنان و کودکان اهمیت نمیدهند. زن را به عنوان انسان هیچ که حتی به عنوان جنسدوم هم نمیپذیرند. تا زنان و کودکان شان از شدت بیماری به مرگ نرسند به کلینیک نمیبرند.»
به گفتهی حیا بیشتر از 90 درصد زنان و کودکان در این شهرستان مبتلا به سوتغذی بودند، چون زنان هیچ نقشی در پیشگیری از بارداری ندارند و هرسال باید طفل به دنیا بیاورند.
«نهاد ما تصمیم گرفته بود که در مورد راهها و وسایل پیشگیری از بارداری آگاهیدهی کند، اما هم مردم محل و هم طالبان مخالفت کردند و ما تنها به امدادرسانی به زنان و کودکان مبتلا به سو تغذی اکتفا کردیم.»
حیا درمورد وضعیت اجتماعی زنان و دختران در ارزگان میگوید که زندگی زنان مثل زندانیها، اما در چهارچوب خانهها هستند. حق بیرون شدن از خانه و رفتن به بازار را ندارند حتا مکتب و مراکز آموزشی به چشم نمیخورد. دختران حتا به مدارس دینی نمیروند.
«خلاصه آنجا همه کاره مردان است و زنان هیچ نقشی در زندگی ندارند. حتا نسبت به سرنوشت خود حق تصمیمگیری ندارند. دردآورترین بخش ماموریتم آنجا این بود که گاهی تلاشهای ما برای بهبود وضعیت صحی زنان نتیجه نمیداد، چون هم مردم محل و هم طالبان مخالفت میکنند.»
رویهی طالبان با زنان امدادرسان و داکتران زن در درمانگاهها (کلینیک) نیز وحشتناک توصیف میشود. حیا میگوید: «کارمندان زن در درمانگاهها حتا اجازه ندارند با صدای بلند حرف بزنند. تمام فعالیتهای شان در سکوت و با محدودیتهای وضع شده از سوی طالبان اجرا میشود.»
پس از تعلیق فعالیتهای نهادهای امدادرسان و منع کار زنان، فعالیت تیمهای سیار صحی نیز متوقف شده که به گفتهی حیا اکثر خدمات به زنان و کودکان توسط تیمهای سیار صحی انجام میشد، زیرا مردم چورهی ارزگان در کنار عدم آگاهی صحی به دلیل دشوارگذر بودن راههای مواصلاتی و فقر گسترده، حتا توان مراجعه کردن به درمانگاه را ندارند.
حیا پس از بیکار شدن مجدد، نگران آیندهی تحصیلی کودکانش است. او میگوید: «دخترم قرار بود امسال مکتب برود، اما در محل کار من مکتب دخترانه نیست. محرومیت او از مکتب چون داغ به دلم مانده است؛ چون من مجبور بودم کار کنم تنها نانآور خانه خود هستم، اما در مورد آیندهی کودکانم شدیداً نگران هستم.»
حیا امیدواراست که این محرومیت موقتی بوده و او با کودکانش دوباره به زندگی عادی برگردند تا حداقل کودکانش از آموزش محروم نشوند.