نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دلواپسی فراسوی مرزها؛ چهارسال تلاش ناکام برای پرداخت بدهی گزاف عروسی

  • صنوبر
  • 20 جوزا 1402
ازدواج

درحالی‌که پنبه‌ها‌ی نمناک را در گوشه‌ی حویلی در آفتاب داغ پهن می‌کرد، افکارش فراتر از چهاردیواری حویلی رفته بود. با صدایی غرش طیاره به خود آمد و با دستانش جلو تابش آفتاب بر چشم‌هایش را گرفت و رفتن هواپیما را تا افق تماشا کرد، سپس آهی کشید و به کارش ادامه داد.

زلیخا وقتی دانش‌آموز صنف دوازدهم مکتب بود با پسر مورد علاقه‌اش نامزد شد و حدود دو سال پس از نامزدی با هم ازدواج کردند. شوهرش که لیسانس ادبیات پارسی دری داشت، موفق به پیدا کردن کار مناسب نشد و برای ازدواج با زلیخا بیش‌تر از یک میلیون افغانی هزینه کرده بود.

او از دوست و بیگانه بدهکار شد، اما برای ماندن در کنار زلیخا مشغول کارهای شاقه، چون: سمنت کاری، نظافت و گچکاری در ساختمان‌های درحال کار بود، اما آمدن طالبان باعث شد او کارش را از دست بدهد و چند روز بعد از سقوط کشور به دست گروه تروریستی طالبان به ایران و از آنجا به گونه‌ی غیرقانونی وارد عربستان سعودی شد. اکنون دور از زلیخا و دختر سه ساله‌اش در عربستان در یک نانوایی کار می‌کند تا پول بدهی‌های عروسی‌اش را پرداخت کند، اما زلیخا و دخترش در یک زیر زمینی غبارآلود در شهرکابل به تنهایی زندگی شان را سپری می‌کنند.

زلیخا ۲۸ ساله، از بهسود میدان وردک و شوهرش از غزنی است. زلیخا دانشجوی رشته‌ی ادبیات فارسی دری در دانشگاه تعلیم وتربیه‌ی استاد ربانی در شهرکابل بود که اکنون از ادامه‌ی تحصیل محروم شده است.

در اوایل زندگی مشترکش روزهای دشواری را می‌گذراند که محکوم به تنهاییست. زندگی مشترکی که به درخواست خانواده‌ی زلیخا در بهترین سالن عروسی شهر کابل جشن گرفته شد. به بهترین آرایشگاه شهر کابل رفت، سرتاپای عروس طلا پوش شد و سپس با بهترین جهیزیه‌ی روانه‌ی خانه‌ی شوهر شد.

همه‌ی این تشریفات به خواست خانواده‌ی عروس بود. خانواده‌ی که به گفته‌‌ی زلیخا حالا «از ترس پول قرض حتا سلام ما را علیک نمی‌کنند.»

زلیخا تحصیلش نیمه مانده است، اما درکنار نگهداری از دختربچه‌ی سه ساله مشغول تدریس بدون رخصتی در یکی از مکاتب خصوصی دخترانه در شهرکابل است.

زلیخا با درآمد چهار هزار افغانی زندگی‌اش را می‌چرخاند و در یک زیرزمینی نمناک و غبارآلود به خاطر اجاره‌ی کم زندگی می‌کند. دشواری زندگی او به تنهایی و دلواپسی‌اش خلاصه نمی‌شود. زنگ موبایل و زنگ دروازه بزرگ‌تر از کابوس تنهایی او است.

طلبکاران که به شوهرش پول‌داده بودند، دست به دامان طالبان شده و در همراهی با نیروهای طالبان برای گرفتن پول به زیر زمین ذلیخا می‌آیند و یا با تماس‌های وقت و ناوقت شان آرامش را از او می‌گیرند. «وضعیت من طوری است که از زنگ تلفن و صدای تک تک شدن دروازه‌ فکر می‌کنم به زمین فرو می‌روم.»

او اما خانواده اش را در این وضعیت مقصر می‌داند. به گفته‌ی ذلیخا «با توقعات بالای، سر ما عروسی مجلل گرفتند و تأکید داشتند که دخترما به بسیار عزت واحترام باید عروسی شود. حالا که تا کمر غرق بدهی شدیم دیگر برای شان اهمیت ندارم. نه تنها در پرداخت بدهی کمک ما نکرد که رفت وآمد شان را هم به حداقل رساندند.»

همچنان بخوانید

وضعیت طالبانی

وضعیت طالبانی چگونه بر زندگی زنان اثر گذاشته است؟

2 دلو 1401
ازدواج یا تخلیه خانه؛ چالش جدید زنان مستقل و مادران مجرد

ازدواج یا تخلیه خانه؛ چالش جدید زنان مستقل و مادران مجرد

1 دلو 1401

زلیخا می‌گوید: «چهارسال است که شوهرم تلاش می‌کند، دو سال در اینجا و حالا دو سال در عربستان جان می‌کند، اما بدهی هزینه‌ی عروسی گزاف مان پوره نمی‌شود.»

دختربچه‌ی زلیخا دو سال می‌شود، پدرش را ندیده است. شوهر زلیخا نیز از دیدن لحظه‌های شاد قدکشیدن دخترش محروم است. در حالی‌که دلواپس خانواده‌اش است، در نانوایی‌های عربستان نان می‌پزد.

اینجا اما زلیخا با ورق زدن عکس‌های خود و شوهرش منتظر پایان این روزهای دشوار است. روزهای که معلوم نیست چقدر دوام می‌کند و مرز نفس‌گیر میان این دو، برداشته شود. زلیخا متأثیر از وضعیت جاری، از خاطرات خوب زندگی‌اش می‌گوید و با دخترش نیز درد دل می‌کند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: اجتماعازدواج
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 1

  1. ناشناس says:
    6 ماه پیش

    اگر ممکن باشد به این زوج کمک جمع آوری شود.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
زنی به‌خاطر پسرش، شوهر بی‌احساس و بی‌مسئولیتش را تحمل می‌کند
هزار و یک شب

زنی به‌خاطر پسرش، شوهر بی‌احساس و بی‌مسئولیتش را تحمل می‌کند

3 قوس 1402

هفت سال قبل، پدر لیلا می‌خواست رئيس شورای علما در منطقۀ خود شود، برای این‌کار رأی بیشتری نیاز داشت و فقط به ریاست فکر می‌کرد. عزم خود را جزم کرده بود که از هر طریقی...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
شبی که خواهرم سکوتش را شکست
سکوت را بشکنیم

شبی که خواهرم سکوتش را شکست

8 جدی 1400

روایت یکی از مخاطبان نیمرخ به مناسبت کارزار «سکوت را بشکنیم» صنف سوم مکتب بودم و با خواهران بزرگترم در یکی از اتاق‌های خانه کرایه‌ای‌مان قالین می‌بافتیم. خانه متعلق به شوهر عمه‌ام بود. گاهی شوهر...

بیشتر بخوانید
پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان
گزارش تحقیقی

پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان

22 ثور 1401

این مطلب براساس مصاحبه با محمد حسین فیاض، پژوهشگر علوم دینی و بررسی مقاله عصمت شاهمرادی در مورد تبعیض مثبت به نفع زنان با تاکید بر حقوق شهروندی، نوشته شده است.  مساله پریود و زایمان...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN