مهاجرت بخشی از طبیعت زندگی انسانهاست. بسیاری از دولتها پس از مهاجرت گروهی جوامع مختلف، شکل گرفته است. مهاجرت در جهان مدرن نیز یک پدیدهی عجیب و غریب نیست. غربت این پدیده برای افغانستانیها، مهاجرت سراسیمهی یک نسل خاص از افغانستان است. نسلی که در مدت ۲۰ سال گذشته درس خواند و به یک سطحی از آگاهی و دانش رسیده بود که داشت امور جامعه را کنترل میکرد؛ پزشک، مهندس، معلم، خبرنگار، فعال مدنی و فعال حقوق بشر، پژوهشگر، استاد دانشگاه، تاجر، سرباز و سیاستمدار شده بودند. این نسل زمانی مهاجر شد که جامعه شدیداً به آنها نیاز دارد. راضیه احسانی، یکی از آنهاست.
پیوند آوارگیهای راضیه با قدرت طالبان
راضیه احسانی، در بامیان متولد شد. زمانی که گروه تروریستی طالبان برای نخستین بار بر افغانستان مسلط شد راضیه و خانوادهاش به ایران مهاجر شدند و تا سال 1383 در ایران زندگی کردند. با آنکه راضیه توانسته بود در ایران تحت شرایط محدودی به مکتب برود، اما «توهین و تحقیر» ایرانیان در مراکز دولتی و کوچه و خیابان، حتا از سوی استادان در مکتب، زندگی را برای آنها دشوار کرده بود. به همین دلیل تشکیل دولت موقت پس از طالبان را فرصت غنیمت شمرده به کابل برگشتند.
راضیه که پس از 17 سال مجبور شد بازهم به خاطر روی کار آمدن گروه تروریستی طالبان کشور را ترک کند، میگوید برای او «حتا کلمه مهاجرت سنگین و ناخوشایند است.» او پس از برگشت به افغانستان، وارد کارهای رسانهای شد و بین سالهای 2012 تا 2016 تا سطح لیسانس در رشتهی اقتصاد و مدیریت تحصیل کرد. او دستکم با دو شبکه تلویزیونی داخلی به عنوان گرداننده، برنامهساز و هماهنگکننده کار کرده است. به خاطر پیشبرد برنامههای اجتماعی در تلویزیون سروکارش بیشتر با خانوادهها بود و در این مدت به مشکلات زنان پی برد، مشکلاتی که خودش نیز با آنها مواجه بود.
گذر از سدهای سنتی خانواده
راضیه قبل از ورود به کار رسانهای و تحصیل، ازدواج کرده بود. به همین خاطر، میان خانواده و خویشاوندان با سنتهای دستوپاگیر بیشتری مواجه بود و فعالیتهایش را پنهان نگه میداشت: «ابتدا زمانی که وارد کار رسانهای شدم تا دو سه سال همسایهها و خویشاوندان از فعالیتم در رسانه آگاه نبودند.»

به گفتهی او، نگاه قشر سنتی جامعه نسبت به زنانی که در بیرون از خانه کار میکردند، برداشت نادرستی بود و فکر میکردند زنان خوبی نیستند. «یکی از اقوام ما از بامیان آمده بود، وقتی شنید که راضیه در تلویزیون کار میکند اصرار کرده بود که من باید ببینم او چه کار میکند. آنزمان من ساعت هفت صبح برنامه صبحگاهی تلویزیون را پیش میبردم، حین تماشای برنامه گفته بود: او که کار بدی نمیکند، لباس خوبی پوشیده، رقص و بازی هم نمیکند!»
این مشکل از جایی نشأت میگیرد که جامعه هویت انفرادی زن را به رسمیت نمیشناسد و زنان را بر بنیاد روابط و نسب شان قضاوت میکنند که دختر فلانی چنین است و عروس فلانی چنان.
«زمانی که تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم، چون؛ عروسی کرده بودم با مخالفت خانواده روبهرو شدم. همسرم میگفت لازم نیست دیگر درس بخوانی، زن که تا صنف ۱۲ خواند کافی است.»
اما ورود شوهر راضیه به دانشگاه باعث شد از جامعهی سنتی اندکی فاصله بگیرد و مفکورهاش تغییر کند تا آنجا که در برابر حرف و قضاوت خانواده از او حمایت میکرد.
«شوهرم پس از ورود به دانشگاه با تحصیلم مخالفت نکرد و زمانی که از استرسم نسبت به قضاوت و دخالت خانواده گفتم، کنارم ایستاد و گفت: تو باید به کارت تمرکز کنی و هرآنچه برای ارتقای ظرفیتت لازم است را انجام بدهی.»
مردسالاری در محیط کار
نگاه جنسیتزده و بیباوری به توانمندی زنان تنها در خانه نبود، بلکه محیط کار نیز پر از انرژی منفی علیه زنان بود. راضیه میگوید: «یکی از همکارانم گفت: راضیه تو یک زن اولاددار استی، چطور میتوانی از هفت صبح تا پنج عصر در دفتر باشی، بعد تا ساعت 9 شب میروی دانشگاه، تو چطور برای شوهر و فرزندانت میرسی؟ چرا خودت را سختی میدهی، چرا نمیمانی به خانه که به فرزندانت برسی؟»

از نظر خانم احسانی، این نگاه جامعه نسبت به زنان «واقعاً دردناک» است. اما او باورمند بود که فقط با مقاومت و حضور زنان در عرصههای مختلف جامعه میشود این سنت مردسالاری را از میان برد تا دیگر کسی جرأت نکند به یک همکارش بگوید تو به خاطر جنسیتت شایسته و قادر به انجام این کار نیستی! با همین اندیشهی مقاومت برای تغییر، تا آخرین روز حاکمیت نظام جمهوری در رسانهها باقی ماند.
سقوط و سراسیمگی
با آمدن طالبان آژیری نواخته شد که تمام معادلات دو دهه گذشته را معکوس کرد. راضیه در خانه نشسته بود که از طریق تلویزیون ممنوعیت کار زنان در تلویزیونها را شنید. این پایان یک رویا بود. رویای شیرینی که به هزاران دختر به ویژه دختران خویش و قوم راضیه جرأت و انگیزه بخشیده بود تا روزی مثل او از طریق پردهی تلویزیون با مردم حرف بزنند.
پس از سقوط در کل سطوح جامعه سراسیمگی موج میزد. هیچجا امن نبود. طالبان تلاشی خانهها را آغاز کردند تا ضمن جمعآوری اسلحه از نزد مردم، اهداف ترورشان را نیز کمین کنند. تلاشی در غرب کابل شروع شده بود، راضیه تمام اسناد و مدارک کار و تحصیل و دیگر فعالیتهایش را جمع کرد تا به جای امنی انتقال دهد. در بین راه یک جنگجوی طالبان او را متوقف کرد، میخواست بازرسی کند. راضیه ترسیده بود و داشت به سرنوشت خودش و خانوادهاش فکر میکرد. ناگهان یک موتری آمد که سرنشینان آن زنان و مردان جوان بودند، جنگجوی طالب موتر را متوقف کرد و مصروف آنها شد، راضیه با استفاده از این فرصت، آهستهآهسته از محل دور شد.
اما این تنها مواجههی راضیه با طالبان نبود. او به عنوان یک زن معترض به خیابان میرفت و برای حقوق زنان و سرنگونی طالبان مبارزه میکرد.
مبارزه با تروریسم
یک ماه پس از آمدن طالبان مکاتب به روی پسران باز شد. دختر راضیه که در یک مکتب خصوصی میرفت نیز برای یک هفته به صنف برگشت. روزی دختر 15 سالهاش از مکتب با چشمان اشکآلود برگشت و داد کشید: «چرا مرا دختر به دنیا آوردی؟ چرا من حق ندارم درس بخوانم؟»
راضیه پس از این پرسشهای دخترش احساس کرد ناتوانترین انسان است که حتا از ابتداییترین حق دخترش محافظت نمیتواند. گلویش را بغض گرفت و وادارش کرد این بغض را به خشم مبدل سازد؛ خشمی که او را متعهد کرد تا پای جان علیه طالب و تفکر طالبانی مبارزه کند.
او به زنان معترض پیوست تا با قربانی شدن یک نسل «حداقل نسل بعدی در چنین وضعیتی قرار نگیرد و ناامید نشود.»

راضیه طی 9 ماهی که پس از آمدن طالبان در افغانستان بود، بارها با جمعی از زنان معترض دیگر به خیابان رفت و با شعارهایی در مورد حقوق و آزادیهای زنان چشم در چشم تروریستان طالب ایستاد و مردم را به مبارزه علیه طالبان فراخواند. اگرچند مردم نسبت به نتیجه اعتراض مدنی علیه طالبان خوشبین نبودند. «در اوایل فعالیتهای دادخواهانه به ما میگفتند که طالب با تظاهرات نیامده است که با تظاهرات از میدان پس شود. به ما میگفتند که از بیرون دستور میگیرید.»
به گفتهی او، واقعیت چیز دیگری را ثابت کرد. اینکه زنان به خاطر حقوق و آزادیهای ازدسترفته و کشورشان که به دست تروریستان افتاده بود به میدان آمدند. اعتراض زنان در این مدت از رسمیت بینالمللی به طالبان جلوگیری کرد و چهرهی واقعی طالبان را به جهانیان نشان دادند.
این مبارزه کار راحتی نبود. نه تنها مواجهه با طالبان که لتوکوب، گرفتاری، زندان و شکنجه را در پی داشت، بلکه امکان دخالت خانواده باعث شده بود بسیاری از زنان معترض بدون هماهنگی به خیابان بروند.
«اعتراض از دو جهت دشوار بود: اولاً هیچ اطمینانی وجود نداشت که پس از اعتراض حتما و سالم به خانه برمیگردیم و بعد اینکه اگر اتفاقی بیفتد خانواده ما را میپذیرد یا نه.»
به گفتهی راضیه «در افغانستان اگر یک مرد به خاطر فعالیتهای سیاسی به زندان بیفتد تبدیل به قهرمان میشود، اگر زنی به دست طالب بیفتد لکهی ننگ خانواده تلقی میشود.»
روزی شوهرم داشت خبر گرفتاری یکی از زنان معترض را میخواند که عکس مرا در کنار او دید، شوکه شده بود، میخواست خشونت کند، اما واقعاً نمیفهمید چه بگوید؟ بعد از چند دقیقه سکوت پرسید «چرا این کارها را میکنی؟ یکبار فکر نمیکنی چه بر سر خودت وخانوادهات خواهد آمد؟» در آن لحظه، راضیه چیزی برایش نگفت اما با خودش میگفت:رضایت خانوادهها مهم نیست، من۲۰ سال درس خواندم و کار کردم، حالا نمیخواهم یک زن گوشهنشین باشم که تمام مسؤولیتش به پختوپز غذا و پرورش طفل خلاصه شود.
هر بار که شوهرش تأکید میکرد «دست بردار از این کارها» همان صحنهی برگشتن دخترش با چشمان اشکبار در ذهن راضیه تکرار میشد و مصممتر میگفت: «این مسیری است که ما انتخاب کردیم، برگشتی در کار نیست.»
مسؤولیت مهاجران در قبال افغانستان
پس از افزایش تهدیدات امنیتی و گرفتاری و شکنجهی مسلسل زنان معترض، راضیه مجبور شد کشور را ترک کند. او اکنون در ایتالیا زندگی میکند. مصروف آموزش زبان ایتالیایی و دیگر برنامهها برای مدغم شدن در آن جامعه است. اما خودش تأکید دارد که هرگز نمیتواند از یاد افغانستان و زنان تحت ستم طالبان فارغ شود. چند روز قبل ایتالیا برای قدردانی از همین فعالیتهایش برای حقوق زنان، تندیس رناتا فونته-2023 را به او تقدیم کرد.

خانم احسانی میگوید: «ما که با استفاده از فرصت روند تخلیه از کشور خارج شدیم مسؤولیت بیشتری داریم، از یاد نبریم که مردم افغانستان به ویژه زنان هر لحظه تحت ظلم و شکنجهی گروه طالبان زجر میکشند.»
او این مهاجرت را که از سر ناگزیری بوده، فرصت دسترسی به منابع تاثیرگذار سیاسی جامعه جهانی میداند. خانم احسانی میگوید: نظامهای افغانستان همیشه با دخالت سازمانهای بینالمللی و کشورهای منطقه و جهان روی کار آمده و سرنگون شدهاند، اکنون نیز برای براندازی طالبان و تشکیل یک نظام دموکراتیک نیاز به دخالت جامعه جهانی است.
راضیه بر این باور است که تداوم جنگ در نیم قرن گذشته مردم را نسبت به آینده و تغییر نظام نا امید کرده، به همین دلیل هیچ حرکت انقلابی و سرتاسری جز اعتراضات مدنی زنان را شاهد نیستیم. اما او تأکید دارد که مهاجران افغانستان در سرتاسر جهان به ویژه کسانی که در دو سال اخیر از طریق روند تخلیه به خارج آمدهاند مسؤولیت دارند تا با استفاده از فرصتهایی، مثل: امنیت و دسترسی به منابع، برای شناساندن چهرهی اصلی طالبان به جهانیان و لابی برای حمایت جامعه جهانی از مبارزهی زنان و مقاومت مردم علیه طالبان تلاش کنند.