مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ 4 دسامبر 2000 میلادی با صدور قطعنامهی 55/76 روز بیستم جون را «روز جهانی پناهنده» نامگذاری کرد.
از سال 2001 به اینسو همهساله این مناسبت به منظور احترام به پناهندگان سراسر جهان که به دلیل مناقشات یا آزار و اذیت مجبور به ترک خانههای خود شدهاند با پیام خاصی بزرگداشت میشود. شعار امسال برای روز جهانی پناهنده «امید به دور از خانه» است.
حدود دو سال قبل، سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن گروه تروریستی طالبان در افغانستان یکی از بحرانهای مهاجرت در جهان را رقم زد که دستکم 130 هزار نفر از طریق روند تخلیه افراد آسیبپذیر به کمک سازمانهای بینالمللی از کشور خارج شدند و بیش از یک میلیون نفر دیگر به صورت غیرقانونی به کشورهای همسایه به ویژه ایران و پاکستان پناه بردند.
امسال که سازمان ملل متحد روز جهانی پناهنده را با شعار «امید به دور از خانه» بزرگداشت میکند، شرایط افغانستان به گونهای رقم خورده که پناهجویان افغانستانی در کمال ناامیدی نسبت به سرنوشت کشور برای نجات خانهشان از چنگال یک گروه تروریستی سر به هر دری میزنند تا جامعه جهانی را وادار کنند با دخالت از مجرای حقوقی و کنوانسیونهای بینالمللی جلو کشتار و خشونت و جنایات طالبان را بگیرند.
البته که در میان مهاجران افغانستانی زنان بیشتر از دیگر اقشار جامعه دغدغهی این سرزمین و مردمش را دارند. شاید به خاطر لایههای متنوع خشونتی است که طالبان علیه زنان اعمال میکنند.
مینه رفیق، زن جوانی است که طی دو سال اخیر بیوقفه در برنامههای اعتراضی زنان علیه طالبان سهم گرفته و این روزها در ناروی تلاش دارد مردم و سیاستمداران آن کشور را نسبت به آیندهی شوم تعامل با طالبان آگاه کند.
او به نیمرخ گفت که «تاریخ ورق خورده است» و اینبار مردان افغانستان که پیش از این در شکل دادن هر تحول سیاسی در کشور پیشقدم بودند، در خانه نشسته ولی زنان در داخل و خارج از کشور برای تغییر این وضعیت مبارزه میکنند تا «کشورشان را آزاد کنند.»

آینور اوزبیک، زن معترضی که در خیابانهای کابل چشم در چشم تروریستان مسلح ایستاد تا از «حق و آزادی زنان» و«جهان بدون طالبان» سخن بزند، میگوید مبارزه برای افغانستان مسؤولیت زنان است، فرقی نمیکند در داخل کشور زندگی کنند یا پناهنده باشند.
او اکنون در یکی از کشورهای اروپایی پناه برده است، اما همچنان در برنامههای اعتراضی زنان علیه طالبان فعال است و میگوید: «زنان افغانستان در هر نقطهی جهان که هستند مسؤولیت شان است که در برابر بیعدالتیهای طالبان باید ایستادگی کنند و خاموش نباشند.»
او مبارزهی زنان مهاجر افغانستانی در بیرون از کشور را مکمل اعتراضات داخلی میخواند و بر این باور است که «مبارزهی هماهنگ زنان باعث شده است که گروه تروریستی طالبان منحیث حکومت افغانستان به رسمیت شناخته نشود، بلکه چهرهی واقعی طالبان به جهانیان نشان داده شود.»
آینور در مورد امید در دل پناهجویان گفت که کنار آمدن با مهاجرت و همزمان مبارزه برای افغانستان هردو کارهای دشواری است که زنان مهاجر افغانستانی پس از خروج سراسیمه در کشورهای مختلف تجربه میکنند.
به گفتهی او، کسی که با درد و مشکلات زنان افغانستان آشنا است و آن همه تبعیض و ستم را از نزدیک احساس کرده، از امکانات رفاهی که برای پناهجویان فراهم میشود «لذت نمیبرد» بلکه به خاطر جدا شدن از خانه و جا گذاشتن خانواده و زندگیاش و آغاز دوباره از صفر دچار «ناامیدی» میشود.
اما او بر پذیرش واقعیتهای زندگی و تلاش برای دگرگون ساختن این واقعیتها تأکید دارد. به گفتهی خانم اوزبیک در افغانستان مردم به ویژه زنان تحت تبعیض و ستم قرار دارند، نقض حقوق بشر و جنایات ضد بشری جریان دارد، در چنین حالت «کسی که به وطن دلبستگی دارد و وضعیت آن مردم را میبیند به خاطر مشکلات پناهندگی نمیتواند سکوت کند، بلکه با زنان افغانستان همصدا میشود و در کنار آنان میایستد.»
مینه رفیق نیز با اشاره به مشکلات پناهجویان افغانستانی در کشورهای منطقه و غرب، مبارزهی زنان برای افغانستان را تحسین میکند و بر دوام دادخواهیها و پیکار گستردهتر و مداوم تأکید دارد.
خانم رفیق گفت: «از افغانستان زنانی مهاجر شد که طی 20 سال گذشته برای شان زندگی ساخته بودند، برای آیندهشان کار کرده بودند و برای نسلهای آینده برنامه داشتند. اما اکنون نصف خانوادهشان داخل کشور مانده و نصف دیگر در مهاجرت با مشکلات اقتصادی و روانی دچار شدهاند. به ویژه در کشورهای منطقه که در ایران ضمن خطر اخراج اجباری در خرید نان مشکل دارند و در پاکستان از سوی دولت آن کشور تهدید میشوند. اما بازهم در چنین وضعیتی، هرروز برای زنان داخل افغانستان صدا بلند میکنند.»

پس از آمدن طالبان تنها زنان مهاجر نشدند. شاید زنان ربع مهاجران دو سال اخیر را تشکیل دهند، بقیه مردان و کودکان بودند. اقشار مختلف جامعه مهاجر شدند، اما امروز زنان بیش از دیگران نگران وضعیت مردم و سرنوشت افغانستان هستند.
از مینه رفیق پرسیدم که به نظر او چرا طیف سیاسی و مسؤولان حکومت ساقط شده جمهوری، مثل زنان مبارزه نمیکنند؟ آنها که با سازمانهای بینالمللی روابط نزدیکتری دارند.
او گفت که قشر سیاسی و مسؤولان جمهوری دغدغهی مردم و خاک افغانستان را ندارند بلکه در پی منافع شخصی خودشان بودند که در زمان قدرت از آن مستفید شدند و اکنون هم زندگی در خارج برای آنها چیز تازهای نیست و شبیه زنان، فعالان حقوق بشر و خبرنگاران دشواری مهاجرت را نمیکشند.
«اشخاصی که در سیاست بودند، ما آنها را مهاجر حساب نمیکنیم؛ چون در آن زمان هم با خارجیها و هم با طالبان نشستوبرخاست داشتند و مردم افغانستان و سرنوشت کشور را معامله میکردند. حالا هم برای شان خارج آمدن چیز جدیدی نیست. آنها به خاطر این خاموش هستند که هرچه خواستند انجام دادند. مذاکره کردند، توافق کردند و اکنون محفوظ اند و یا در بیرون از کشور نیز با امکانات خوب زندگی میکنند.»
آینور اوزبیک نیز گفت که فقط تعداد انگشتشماری از مسؤولان و سیاستمداران دورهی جمهوری باقی مانده که با زنان همصدا هستند، اما کثریت مطلق آنها یا سکوت کرده و بیخیال افغانستان شدهاند و یا در پی تعامل با طالبان و فرصت شریک شدن در قدرت استند.
«متأسفانه تمام سران که در کرسیهای بالای حکومت بودند و پول هنگفتی از آدرس افغانستان دریافت میکردند در هر نقطهای از جهان که هستند سکوت اختیار کردهاند. تعداد محدودی است که صدای شان را میکشند ولی اکثریت خاموشی اختیار کردهاند. شاید انتظار دارند که طالب برایشان چوکی بدهد و یا اینکه منتظر استند طالب میرود و دوباره بتوانند به قدرت برسند.»
اما او تأکید دارد که این مسؤولان و سیاستمدارانی که چندین دهه از تمام منابع و فرصتها و امکانات کشور استفاده کردند، ولی مردم را در روز بد تنها گذاشتند حق ندارند دیگر به قدرت برسند و باز امکانات و فرصتها را قبضه کنند.
«به نظر من دیگر اینها در افغانستان هیچ حقی ندارند. درمدت دو سال خودشان را ثابت نمودند که هیچگونه حرکت از خودشان نشان ندادند، ولی این زنان بودند که با وجود تهدیدها در داخل کشور شلاق و زندان و شکنجه را به جان خریدند و در مهاجرت نیز با وجود دشواریهای پناهجویی، همه روزه برای افغانستان مبارزه میکنند و حداقل از مشروعیت طالبان در سطح بینالملل جلوگیری کردهاند.»