نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

روز جهانی پناهنده؛ زنانی که زندگی را دوباره از صفر شروع کردند

  • ارزگانی
  • 30 جوزا 1402
روز جهانی پناهنده

امروز روز جهانی پناهنده است؛ روز انسان‌های که به دلایل جنسیتی، قومی، مذهبی، زبانی و شغلی مجبور شده‌اند خانه و وطن خود را ترک کنند و به کشور دیگری پناه ببرند.

بخش بزرگی از پناهندگان را در سراسر جهان زنان تشکیل می‌دهند؛ زنانی‌که بیش‌تر به‌دلیل زن بودن مجبور به ترک خانه و وطن خود شده‌اند.

در افغانستان نیز بیش از چهار دهه جنگ و خشونت، بیش‌تر از هرکسی به زنان آسیب زده است و زنانی زیادی را نیز آواره کرده است.

من در این گزارش به مناسبت روز جهانی پناهنده، به سراغ چهار زن از افغانستان رفته‌ام و از آنها خواسته‌ام که قصه‌ها و تجربه‌های خود از زندگی در افغانستان و عالم غربت را با ما در میان بگذارند.

همه‌ی این زنان، به جز جنیست و وطن مشترک، یک ویژگی مشترک دیگر نیز دارند؛ زندگی را از صفر آغاز کرده‌اند و هنوز حسرت دوری از وطن در دل شان زنده است.

روز جهانی پناهنده؛ زنانی که زندگی را دوباره از صفر شروع کردند

ناجیه افشاری

ناجیه افشاری در سال 1368 خورشیدی و در زمان حکومت داکتر نجیب‌الله مجبور شده است که افغانستان را ترک کند. او می‌گوید: «در این سال تبعید شدم و ترک وطن، خواسته‌ام نبود.»

خانم افشاری می‌گوید که او و خانواده‌اش به‌دلیل مخالفت سیاسی با حکومت داکتر نجیب‌الله، دیگر «امکان ماندن و زیستن» در افغانستان را نداشتند.

ناجیه در شهر کابل متولد شده است، در دانشگاه کابل حقوق و علوم سیاسی خوانده است، اما پیش از این‌که بتواند از دانش حقوقی‌اش برای پیشرفت کشور و تأمین حقوق مردمش استفاده کند، مجبور شد که وطنش را ترک کند.

او اکنون در آلمان زندگی می‌کند، کشوری که به گفته‌ی خودش برایش «همه‌ی حقوق انسانی» را داده است و فرصت پیشرفت را نیز فراهم کرده است.

همچنان بخوانید

فعالان حقوق زن در تبعید؛ از بی‌سرنوشتی تا خطر زندان و اخراج اجباری

فعالان حقوق زن در تبعید؛ از بی‌سرنوشتی تا خطر زندان و اخراج اجباری

23 سنبله 1402
کوتل مشکل

چشم‌دیدهای فاطمه از «کوتل مشکل»ِ پاکستان

19 سنبله 1402

خانم افشاری پس از رسیدن به آلمان، تغییر رشته داده است و اکنون به عنوان «اسیستانت انیستیزی» در یک شفاخانه کار می‌کند.

او تغییر رشته به دلیل عدم قبول مدارک تحصیلی، یادگیری زبان، دوری از وطن و سال‌ها بی‌سرنوشتی بودن را از چالش‌های می‌داند که در عالم غربت با آن مواجه شده است.

روز جهانی پناهنده؛ زنانی که زندگی را دوباره از صفر شروع کردند

قاضی مرضیه بابکرخیل

مرضیه بابکرخیل، یک قاضی، فعال مدنی و فعال حقوق زن است که سال‌هاست درد دوری از وطن را بر دوش می‌کشد، اما هنوز روزهایش را به یاد وطن شب می‌کند و هر صبح کارش را با گامی برای جوانان وطن آغاز می‌کند.

او در شهر پلخمری ولایت بغلان متولد شده است، در دانشکده‌ی شرعیات دانشگاه کابل درس خوانده، آموزش قضا را در بخش‌های آموزشی دادگاه عالی افغانستان دیده است و سال‌ها در دیوان مدنی و دیوان فامیلی محکمه‌ی مرافعه‌ی بغلان، به‌عنوان قاضی کار کرده است.

او دوبار مجبور شده است که وطن‌اش را ترک کند؛ هردوبار هم به دلیل تهدید گروه تروریستی طالبان.

بار اول، زمانی‌که گروه طالبان برای اولین بار بر افغانستان مسلط شدند، به خانه مرضیه در شهر پلخمری حمله کردند، به دنبال او گشتند، اموال و تمام هست و بود زندگی پدرش را مصادره کردند.

او مجبور شد که برای حفظ جانش، شب‌هنگام با پوشیدن چادری، افغانستان را ترک کند و به پاکستان برود. مرضیه در پاکستان آرام ننشت، در شهر حیات‌آباد پیشاور پاکستان با همکاری فامیل و دوستانش، مکتب‌های «منوچهری» و «گوهر خاتون» را برای کودکان دختر و پسر مهاجر افغانستان ایجاد کرد.

پس از سقوط طالبان در سال 2001 میلادی، خانم بابکرخیل به افغانستان بازگشت و فعالیت‌های مدنی خود را در کشور ادامه داد، اما تهدیدها همچنان علیه او وجود داشت.

او در سال 2007 زمانی‌که از عیادت مادرش در یکی از شفاخانه‌های پاکستان بر می‌گشت، هدف سوء قصد قرار گرفت؛ موتری به سرعت عجیب و غریب خود را به موتر او کوبید.

خانم بابکرخیل در این حادثه به شدت آسیب دید و برای مدت زیادی در پلاستر زندگی کرد؛ اما زمانی‌که بهبود یافت، خانواده‌اش تصمیم گرفت که او باید افغانستان و پاکستان را ترک کند.

او متقاعد نشد و به کارش ادامه داد، اما زمانی‌که در سال 2008 میلادی برای دومین‌بار خانه‌اش هدف حمله‌ی مسلحانه افراد وابسته به طالبان قرار گرفت، چاره‌ای ندید جز این‌که برای حفظ جان خود و خانواده‌اش، افغانستان و پاکستان را برای همیشه ترک کند و به انگلستان پناهنده شود.

مرضیه می‌گوید که او در انگلستان همه چیز را از صفر شروع کرد، در 43 سالگی به کالج رفت، زبان انگلیسی خواند و پس از سال‌ها انتظار، در سال 2016 تابعیت و پاسپورت انگلستان را به دست آورد.

او اکنون به عنوان «کیس ورکر» با یک نماینده پارلمان بریتانیا در بخش مهاجرت کار می‌کند و هم‌زمان به فعالیت مدنی خود برای زنان و شهرندان افغانستان نیز ادامه می‌دهد.

او لحظه‌ای را که برای اولین‌بار مجبور شد افغانستان را ترک کند «سخت‌ترین و تلخ‌ترین» لحظه‌ای زندگی‌اش توصیف می‌کند و می‌گوید که «درد دوری از وطن درد ساده‌ای نبود و نیست.»

خانم بابکرخیل با اشاره به حملاتی که علیه او شده است، می‌گوید که «هنوز گناه خود را نمی‌دانم، به جز این‌که زنی بودم صدای خود را برای ترقی افغانستان بلند کردم.»

او می‌گوید که «وطن مثل مادر است»، هیچ وقت از قلب او و هزاران شهروند دیگر که مجبور به ترک آن شده‌اند، بیرون نخواهد شد. او می‌گوید که برای خود، وطن و مردم کشور آروزی آینده روشن دارد.

روز جهانی پناهنده؛ زنانی که زندگی را دوباره از صفر شروع کردند

مژگان ساغر

مژگان ساغر تازه مکتب را تمام کرده بود که طالبان برای اولین‌بار بر افغانستان مسلط شدند و او مجبور شد سه سال تمام در خانه بماند. خودش این سال‌ها را «بدترین سال‌های عمرش بعد از تجربه جنگ‌های داخلی» توصیف می‌کند.

او به‌دلیل تهدیدات گروه طالبان علیه خانواده‌اش، در سال 2000 میلادی مجبور شد که افغانستان را ترک کند و به آلمان پناه ببرد.

خانم ساغر آن روزها را به وضعیت امروز افغانستان در زیر سلطه‌ی دوباره طالبان تشبیه می‌کند و می‌گوید که «وحشتناک بود، مثل امروز.»

او می‌گوید که «ما ]زنان[ حذف شده بودیم، هیچ وجود خارجی نداشتیم، حالت روانی مان بد بود، زندگی، زیبایی، جوانی و هیچ چیز خوش‌آیند نبود، همه‌چیز بد و وحشتناک بود؛ از اجتماع بدم می‌آمد، نگاه‌های آدم‌ها نسبت به زنان بسیار ابزاری و جنسیتی بود.»

مژگان در سال 1977 میلادی در کابل متولد شده است؛ در محله‌ای بین کوته‌ی سنگی و دهبوری. در کلوله پشته نیز زندگی کرده و مکتب را آنجام تمام کرده است.

او می‌گوید: هرچند در زمان ترک کابل، در ناخودآگاهش خوشحال بود، اما در روزهای که قرار شد کابل را ترک کنیم «گریه کردم چون محلی را که بیش‌تر از جانم دوست داشتم و خاک مادرم آنجا بود باید ترک می‌کردم.»

خانم ساغر می‌گوید که هنوز همه چیز کابل را به خاطر دارد، از کودکستانش در پل سوخته گرفته تا سینما رفتن با مادرش و آخرین فلمی که در سینما بریکوت دیده و سیلی که از طالبان به دلیل قدبلند و کوتاهی چادری‌اش در چهار راهی حاجی یعقوب خورده است.

او می‌گوید که «زندگی من دو قسمت دارد؛ کودکی‌های خوش‌بخت و مملو از اعتماد در خانواده با مادر مدرن و کابلی و جوانی پر از جنگ و مشقت، توهین و تحقیر که زنانگی را در ما زنان کشت.»

این شاعر و نویسنده می‌گوید که با یک بیک دستی به آلمان رفته بود، در آن‌جا همه چیز را از صفر شروع کرد و بسیار زمان گرفت تا توانستند که روی پای خود بایستند؛ از یادگیری زبان گرفته تا پذیرفته شدن درخواست پناهندگی، همه چیز دشوار بود.

از او پرسیدم که بزرگ‌ترین چالشی که در این سال‌ها با آن مواجه شده‌ای چه بوده، گفت: «چه چالشی بزرگ‌تر از پناهنده بودن!»

روز جهانی پناهنده؛ زنانی که زندگی را دوباره از صفر شروع کردند

شهربانو حیدری

شهربانو حیدری را می‌توان از نسل سوم زنانی دانست که مجبور به ترک وطن و پناه بردن به یک کشور دیگر شده‌ است. او پس از آگست سیاه سال 2021 و سقوط نظام جمهوریت، مجبور به ترک افغانستان و پناهنده شدن در ایتالیا شد.

شهربانو می‌گوید: هرچند انتظار نمی‌رود که به زودی دوباره بتوانم به افغانستان باز گردم، اما هنوز نتوانسته‌ام دوری از وطن را هضم کنم و به نبودن و زندگی نکردن در افغانستان فکر کنم.

او می‌گوید: «هنوز در رویاهایم تمام برنامه‌ها و آینده‌ام را در افغانستان تصور می‌کنم، نه در ایتالیا و شهر رم.»

خانم حیدری از کشور هند در رشته‌ی کامیپوتر ساینس ماستری دارد، سال‌ها در ریاست تربیه‌ی معلم بامیان تدریس کرده است و در یک سال آخر نیز در کابل و دانشگاه خصوصی ابن سینا، در رشته کامپیوتر ساینس تدریس کرده است و هم‌زمان مصروف فعالیت مدنی و اجتماعی بوده است.

او می‌گوید: پس از آنکه به ایتالیا رفت، ابتدا در یک شهر کوچک در جنوب آن کشور زندگی می‌کرد که با وضعیت دشواری مواجه بود، اما در سال 2022 توانست بورسیه تحصیلی دانشگاه آمریکایی رم را در رشته‌ی «مطالعات صلح» به دست آورد و به این شهر نقل مکان کند که تا حدودی وضعیت زندگی‌اش بهتر شد.

خانم حیدری در شهر رم با شماری از زنان دیگر افغانستانی «انجمن همبستگی زنان برای زنان» را تأسیس کرده است تا بتوانند به‌ هم‌دیگر کمک کنند، درد دل هم‌دیگر را بشنوند و به‌هم مشوره بدهند.

او می‌گوید که «ما درک کردیم که هیچ‌کس بهتر از خود ما درد ما را و مشکلات ما را درک کرده نمی‌تواند و هیچ‌کس هم نیازمندی‌های ما را بهتر از خود ما نمی‌داند، به‌همین دلیل تصمیم گرفتیم که هرکس در بخشی که تخصص و توانایی دارد به دیگران کمک کند.»

خانم حیدری وضعیت زنان و دخترانی که پس از تسلط دوباره گروه تروریستی طالبان مجبور به ترک وطن شده‌اند را به عنوان «پناهندگی به دلیل جنسیت» تعریف می‌کند و می‌گوید که «ما به خاطر جنسیت خود، به خاطر زن بودن و دختر بودن مجبور به ترک وطن و سرزمین خود شدیم تا به عنوان یک انسان از یک زندگی عادی برخوردار شویم و این نهایت ظلم است.»

قصه‌ی ناجیه، مرضیه، مژگان و شهربانو، قصه‌ی هزاران زن دیگر از افغانستان است که مجبور به ترک وطن شان شده‌اند و زندگی در غربت را برگزیده‌اند.

اما این قصه‌ها در زمانی روایت می‌شود که چرخه‌ی خشونت و تبعیض سیستماتیک گروه تروریستی طالبان علیه زنان افغانستان بیش از هر زمانی، با قدرت به پیش می‌رود و اگر به زودی متوقف نشود، هزاران زن دیگر را نیز مجبور به ترک وطن و زندگی در غرب و آوارگی خواهد کرد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: زنان و مهاجرتمهاجرت
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان
گزارش

تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان

25 سنبله 1402

یادآوری این تجارب وحشت‌ناک، چنان دردِ آکنده از شرم را در وجود قربانیان تازه می‌سازد که اغلب در مقامِ پاسخ نفس‌شان به شماره می‌افتد و زبان‌شان از چرخش باز می‌ماند. 

بیشتر بخوانید
به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی
گوناگون

به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی

27 سنبله 1402

از دور به او نزدیک شدم. چهره‌اش آشنا به نظر می‌رسید اما باورم نمی‌شد چنین تصادفی با او روبه‌رو شوم. 

بیشتر بخوانید
طوق تلخِ نازایی بر گردنِ شیرین
گزارش

طوق تلخِ نازایی بر گردنِ شیرین

28 سنبله 1402

شیرین نام دارد اما در تمام دوران‌ زنده‌گی‌اش طعم شیرینی را نچشیده و همیشه با اتفاقات تلخِ زنده‌گی همدم بوده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN