زنان به عنوان یکی از نیروهای مدنی طی دو سال اخیر به مبارزه و مقاومت علیه گروه تروریستی طالبان پرداختهاند. زنان به صورت عموم و گروههای زنان معترض به طور خاص در حدود 22 ماه گذشته به صورت مداوم در داخل و خارج از کشور از طریق اعتراضات خیابانی، گردهماییهای مدنی در اماکن سربسته، نشر اعلامیه و قطعنامه و نیز در سخنرانیها و بیانیههای شان در نشستهای بینالمللی مرتبط به زنان و حقوق بشر، پیامها و مخاطبان متفاوتی داشتهاند.
قبل از خوانش پیام زنان و تجزیهی مخاطبان شان قابل یادآوری است که کل زنان افغانستان به صورت مطلق در جناح مقابل گروه تروریستی طالبان نایستادهاند؛ بلکه زنان به صورت کل در سه گروه؛ مخالف طالبان، افراد تعاملگرا و لابیگران طالبان دستهبندی میشود. هستند معدود زنانی که به خاطر اهداف و منافع شخصی خواهان تعامل مردم افغانستان و جامعه جهانی با گروه طالبان اند و نیز معدود زنانی که به خاطر تعلقات ایدیولوژیک یا تباری برای بقا و دوام گروه تروریستی طالبان در قدرت، آشکارا لابی میکنند و در پی سفیدنمایی اعمال ضدانسانی و توجیه جنایات جنگی و جنایات ضدبشری این گروه تروریستی استند. اما اکثریت مطلق زنان در برابر طالبان ایستادهاند؛ چون همگی بدون تفکیک قربانی نظام و تفکر طالبانیاند.
پیامهای زنان معترض افغانستان که به مبارزه و مقاومت علیه گروه تروریستی طالبان در داخل کشور و در مهاجرت قد علم کردهاند شش طیف مخاطب دارد که از این میان سه دسته از مخاطبان شان در داخل افغانستان استند و سه دستهی دیگر شامل مراجع بیرون از کشور میشوند. مخاطبان زنان در داخل افغانستان شامل 1. زنان، 2. مردم یا کلیت جامعه افغانستان و 3. گروه طالبان بوده و در بعد خارجی شامل 1. دولتها، 2. سازمانهای بینالمللی و 3. مردم عام جهان است.
آنچه از متن پیامها، سخنرانی و بیانیهها، اعلامیههای رسانهای و قطعنامههای زنان برمیآید این است که زنان به مراجع بیرون از کشور بیشتر از مخاطبان داخلی متمرکز هستند.
بخش اول – مخاطبان داخلی
شعارها و پیامهایی که تاهنوز در برنامههای اعتراضی و نشستها از سوی زنان معترض به هدف توجه جدی و فوری به وضعیت زنان افغانستان صادر میشود به سه گروه از مخاطبان داخلیشان شامل چند نکته برجسته است.
نخست، پیام زنان برای زنان: مهمترین پیامی که بارها در قطعنامهها و پیامهای زنان معترض تکرار شده و روی پلاکاردهای آنها نوشته شده «همبستگی» است. این شاید دقیقترین پیامی باشد که هدفمندانه یا غیرهدفمند انتخاب و ابراز میشود. واژهی همبستگی و مترادفهای آن در عنوان برخی از گروههای معترض نیز به چشم میخورد و زنان معترض بارها بر همبستگی زنان در برابر طالبان و حفاظت از حقوق و آزادی شان تأکید کردهاند. شاید وضوح همین پیام باعث شد تعداد زیادی از زنان جوان در چارچوب گروههای مختلف اعتراضی از ولایات نیز با زنان معترض در کابل هماهنگ شوند و اکنون برنامههای اعتراضی در کابل، ولایات و خارج از کشور در بسیاری از مناسبتها و رویدادها تا حدی هماهنگ است.
دودیگر، پیام زنان برای مردم/کلیت جامعه: شاید بتوان گفت هیچ شعاری از «هموطن همراه شو!» برای ترغیب مردم به ابراز حساسیت در قبال سرنوشت شان و وضعیت زنان تحت سلطهی طالبان، انگیزشی و رساتر نباشد. این واضحترین پیامی است که زنان معترض بارها در راهپیماییهای خیابانیشان روی پلاکاردها نوشتند و فریاد زدند. این شعار نیز هماهنگ و مکمل پیام همبستگی است که مشخصاً به زنان اشاره داشت.
اما کاملترین پیام همان کمپاین «از خانه تا خیابان برای سرنگونی طالبان» بود که همه اعضای جامعه را به مبارزه برای سرنگونی این گروه تروریستی دعوت میکرد که با هر ابزار و امکانی به مقاومت بپردازند. اما فقط در چند برنامه اعتراضی تعداد انگشتشمار مردان جوان در اعتراضات خیابانی کنار زنان ایستادند و بس!
سومین مخاطب زنان در داخل کشور گروه تروریستی طالبان است. «کابینه قهرمان با حضور زنان» و «هیچ حکومتی بدون حمایت زنان پایدار نیست» در واقع شعارهایی بودند که زنان پس از اعلام کابینهی سرپرست طالبان در خیابان سر دادند و خواهان «مشارکت سیاسی» بودند. اما بعدتر پیامهایی که زنان به طالبان داشتند بیشتر زیر مجموعه «خواستها» در قطعنامههای شان نگاشته میشد که از طالبان میخواستند حقوق اساسی زنان را نقض نکنند. مانند: «باز شدن مکاتب دخترانه»، «حق تحصیل دختران در دانشگاهها»، «حق کار»، «حق دسترسی آزاد به خدمات صحی» و مسأله پوشش که با شعار «حجاب بهانه است، زنستیزی برنامه است» بیان میکردند.
با وجودی که زنان معترض از کل زنان و مردان (عموم جامعه) خواست واضح مبنی بر «همراهی» در مبارزه و مقاومت علیه طالبان داشتند، اما بسیار اندک بوده و هرگز در محور برنامههای شان قرار نگرفته است. شاید به همین دلیل است که صف زنان معترض هنوز کوتاه است و از لحاظ جغرافیایی فقط در نصفی از 34 ولایت افغانستان شاهد اعتراض زنان بودهایم.
پیامهای زنان به آدرس طالبان اما هنوز یک رویکرد واحد را دنبال نمیکند؛ به این معنا که گاهی طالبان را در حد یک «گروه تروریستی» اطلاق میکند که صلاحیت حاکمیت را ندارد و گاهی منحیث «گروه حاکم» میپندارد که در قبال مسایل داخلی مسؤول است و گاهی بدون درنظرداشت مسأله «مشروعیت» تلاش دارند بنیاد ایدیولوژی و سیاست طالبان را به چالش بکشند. به همین خاطر در برخی مواقع زنان کوشیدهاند حقوق اساسی و آزادیهای مدنی شان را منحیث «حقوق شرعی و اسلامی» قلمداد کرده از طالبان خواهان رعایت حقوق شان شدهاند. به این معنا که گروه تروریستی طالبان را در خوانش از متون اسلامی به چالش بکشند و قرائت طالب از دین اسلام در مورد مسایل زنان را زیر سوال ببرند. مانند توسل به آیات و احادیث مرتبط به آموزش زنان که گاهی با پلاکارد «اقرأ» و یا «طلبالعلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» به خیابان آمدند و با گفتن «حجاب ما اسلامیست، رفتار ما انسانیست!» تلاش کردند چهرهی زنان افغانستان را اسلامی نشان دهند.
بخش دوم – مخاطبان خارجی
زنان افغانستان بخش زیادی از نیروی شان را در دادخواهی به آدرسهای بیرون از کشور صرف میکنند. مخاطبانی که در سطح بینالملل مد نظر گرفتهاند شامل 1. دولتهای دخیل در امور افغانستان به ویژه ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی، 2. سازمانهای بینالمللی مثل سازمان ملل متحد و سازمانهای حقوق بشری و سازمانهای فمینیستی و 3. مردم عام جهان به ویژه شهروندان اروپایی و امریکایی که دولتهای شان طی دو دهه گذشته در جنگ و بازسازی افغانستان دخیل بودند.
از متن قطعنامههای زنان معترض افغانستان برمیآید که نسبت به دخالت دولتها و سازمان ملل متحد در امور افغانستان طی دو دهه گذشته و مسؤولیتشان بر مبنای کنوانسیونهای بینالمللی، آنها را مکلف میدانند که نسبت به اوضاع افغانستان به ویژه در مورد زنان رویکرد واضح و سالم داشته باشند. جدیترین و اساسیترین پیام زنان این بوده که«طالبان را به رسمیت نشناسید!» و نیز خواهان «تحریم طالبان» شدهاند.
اما گاهی گروههای زنان معترض در مورد برخورد مورد انتظار شان از جامعه جهانی با طالبان یکسان عمل نمیکنند. مثلاً:در طول دو هفته اخیر که دو نشست ویژه در مورد زنان افغانستان از سوی شورای حقوق بشر و شورای امنیت سازمان ملل متحد دایر شد، در یکی از قطعنامههای زنان به تکرار آمده بود که «ما مخالف تعامل بیقید و شرط با طالبان هستیم». در اینجا زنان معترض نفس تعامل با طالبان را رد نمیکند، بلکه قیدوشرط را مسأله میدانند. اما در تازهترین پیام یکی از گروههای زنان معترض از داخل کشور به سازمان ملل متحد نامه نوشته است که «با طالبان همانگونه رفتار کنید که با داعش کردید». شاید این پیام با شعار اعتراضی «از خانه تا خیابان برای سرنگونی طالبان» و خواست اساسی زنان از سازمان ملل مبنی بر اینکه «طالبان را به رسمیت نشناسید» نزدیکتر باشد.
شاید بتوان گفت که اعتراضات گستردهی زنان در داخل و خارج از کشور برای جلوگیری از رسمیت طالبان و همکاری زنان تأثیرگذار بوده است. زنان برای جلوگیری از رسمیت طالبان چنان تقلا دارند که در تهیه دادههای خام رسانهها و نهادهای تحقیقی از جنایات طالبان نقش میگیرند تا «چهرهی واقعی طالبان» را به جهانیان نشان دهند و ثابت کنند که این گروه تروریستی شایستهی مشروعیت نیست و بقای شان در قدرت برای افغانستان، منطقه و جهان خطرناک است.
زنان معترض افغانستان هم در برنامههای اعتراضی که در داخل افغانستان برگزار میکنند و هم در اعتراضات جهانی و نیز در کارزارهای انترنتی همواره پیام «در کنار زنان افغانستان بایستید» را برجسته کرده و از سازمانهای بینالمللی خواستهاند که «زنان افغانستان را تنها نگذارید!». برای برآورده شدن این هدف به آدرس سازمانهای فمینیستی غربی نیز بارها سخن گفتند، اما تاهنوز پاسخی دریافت نکردهاند.
یکی از تلاشهای مهم زنان تفهیم وضعیت افغانستان برای مردم و نمایندگان مردم در کشورهای غربی بوده است. بارها نمایندگان زنان معترض و فعالان حقوق زن در پارلمانهای اروپایی سخنرانی کردند و توضیح دادند که گروه طالبان پس از تسلط قدرت در حال اعمال «آپارتاید جنسیتی» است. همچنین زنان بارها در خیابانهای اروپا و امریکا و حتا در برنامههای فرهنگی و هنری برای مردم عام غربی توضیح دادند که «شما سالها برای جنگ افغانستان مالیه دادید و فرزندان تان قربانی شد» اما اکنون در همان کشور «آپارتاید جنسیتی» و «نقض حقوق بشری زنان» جریان دارد. این آگاهسازی مهم است و بارها شاهد حضور شهروندان اروپایی و امریکایی در صف مهاجران معترض افغانستان بودیم که از مراکز تصمیمگیری دولت شان خواهان توجه به وضعیت زنان افغانستان شدند.
اما آنچه در نهایت از بررسی پیامها و دادخواهیهای زنان به این شش آدرس مخاطبان شان درمییابیم این است که بیشترین مواد قطعنامهها به آدرس مراجع بینالمللی است تا با استفاده از صلاحیتها و امکانات شان وارد عمل شوند. در حالی که کمترین مواد قطعنامهها به آدرسهای داخل افغانستان اختصاص داده میشود؛ شاید به این دلیل که دست مردم به ویژه زنان افغانستان را در ساحه عمل که منجر به تغییر وضعیت شود بسته میبینند و از طالبان نیز انتظار تغییر رویه ندارند. به همین خاطر، بیشترین نیروی دادخواهیشان را بر دخالت مسؤولانهی جامعه جهانی متمرکز میکنند.
اما دو پرسش هنوز باقی است اینکه با توجه به جنایات جاری مثل نسلکشی و کوچ اجباری و تبعیض و ستم طالبان روزی عموم مردم را در کنار زنان معترض خواهد کشاند تا شعار «هموطن همراه شو» تحقق یابد؟ و جامعه جهانی تا چه زمان هشدارهای زنان مبنی بر تهدیدهای محتمل از سوی طالبان و آپارتاید جنسیتی و جنایات ضدبشری این گروه را نادیده گرفته به ارسال بستههای هفتگی چهل میلیون دالر برای طالبان ادامه خواهد داد تا این گروه روی استحکام قدرتش سرمایهگذاری کند؟