فردا در افغانستان اولین روز عید قربان است؛ عید مذهبی که در سراسر کشور با قربانی کردن و مهمانی گرفتن تجلیل میشود.
در چنین روزهایی، مردان خانواده در نخستین ساعات روز، لباسنو پوشیده و با خیالآسوده و راحت به سمت مسجد میروند تا با گروهی از مردان دیگر نماز عید بخوانند، عید را به همدیگر تبریک بگویند و برای همدیگر روزهای سرشار از شادمانی آرزو کنند.
اما معمولاً روزهای عید برای زنان، خستهکنندهترین روزها است؛ روزهایی که آنها بیش از هر روز دیگر مجبور هستند در آشپزخانه باشند، آشپزی کنند، چای درست کنند، ظرف بشویند و مهمانداری کنند.
در روزهای عید قربان و با قربانی کردن و مهمانی گرفتن، کار زنان دو چندان میشود. در لحظاتی که بقیهی اعضای خانواده شاد و خوشحال به مهمانی میروند یا در انتظار آمدن مهمان در مهمانخانه نشستهاند، زنان در آشپزخانه مشغول پختن گوشت قربانی و تهیهی غذا برای مهمانان هستند.
مریم رحیمی، زنی 42 ساله است که بیش از 22 سال است روزهای عید را در آشپزخانه گذرانده است و حتا اجازهی دید و بازدید از پدر و مادرش را نداشته است.
او میگوید که 18 ساله بود که ازدواج کرد و از آن روز، همیشه در روزهای عید مشغول پخت و پز، تمیزکاری، چای دم کردن و خدمت کردن مهمانان بوده است.
خانم رحیمی که اکنون صاحب عروس شده است، میگوید: به یاد ندارد که او در اولین روز عید، توانسته باشد به دیدن پدر و مادرش برود یا لحظهای از کار و مهمانداری خلاص شده باشد که بتواند به خودش برسد.
او میگوید: از زمانی که دست راست و چپ خود را میشناخته، رسم همین بوده و به جز زنان کهنسال، زنان جوان حق بیرون شدن از خانه را نداشتهاند و باید به کارهای خانه رسیدگی میکردند.
به گفتهی خانم رحیمی، بسیاری از زنان همسن و سال او و حتا زنان جوانتر، در روزهای عید که بقیه مشغول استراحت، جشن، شادی و خوشحالی هستند، مجبور بودند و هستند که بیشتر از همیشه کار کنند و شب را با خستگی و کوفتگی به بستر خواب بروند.
او میگوید که صبح روز بعد نیز زنان مجبور هستند که زودتر از بقیه اعضای خانواده از خواب بیدار شوند و برای آنها صبحانه آماده کنند و تدابیر لازم را که برای پذیرایی از مهمانانی که در طول روز خواهند آمد، روی دست بگیرند.
در کنار این، امسال سومین عید قربان است که مردم افغانستان در زیر سلطهی گروه تروریستی طالبان سپری میکنند و زنان بیش از هر زمان دیگر، فرصت شاد بودن را از دست دادهاند و مجبور هستند که در خانه بمانند.
«من عید ندارم»
زینب قبل از اینکه کابل به دست طالبان سقوط کند، استاد دانشگاه بود و روزگارش بهخوبی سپری میشد. او میگوید که هر عید، سفرهی عیدی آنها پر از میوهی خشک، شیرینیهای رنگارنگ و میوههای تازه بود. اما از روزی که طالبان کابل را گرفتند، زینب نیز دیگر نتوانست به دانشگاه برای تدریس برود و مثل هزاران زن دیگر، خانهنشین شد.
در آستانهی عید قربان، از او پرسیدم که برای عید چه آمادگی گرفتهای؟ عید امسال را چگونه تجلیل میکنی؟ بسیار کوتاه و مختصر جواب داد: «من عید ندارم امسال. هیچ آمادگی نگرفتهام برای عید. حس و حال عید برای من دیگر تمام شده است.»
هرچند زینب مثل بسیاری از زنان دیگر در خانوادهاش مجبور نبوده است که اولین روزهای عید را در آشپزخانه بگذراند، اما او میگوید که «کاش دل آدم خوش بود، حتا اگر در آشپزخانه بود.»
وحیده نیز مثل زینب میگوید که امسال اصلاً حس و حال تجلیل و جشن گرفتن عید را مثل سالهای قبل از طالبان ندارد و حتا یک جوره لباس نو برای خود به مناسبت عید نگرفته است. او میگوید که تنها آمادگی او برای عید قربان خریدن یک جوره لباس برای دختر خردسالش است و حتا میوهی خشک نخریده است.
افزون بر اینکه دستورات زن ستیزانهی گروه تروریستی طالبان، دیگر حس و حال شادی و تجلیل از عید را از زنان گرفته است، فقر و تنگدستی نیز باعث شده است که بسیاری از خانوادهها، دیگر توان پرداخت مصارف عید را نداشته باشند.
وحیده میگوید که او پیش از تسلط گروه تروریستی طالبان در یک اداره دولتی کار میکرد و در تهیهی مصارف خانه با شوهرش همکاری میکرد، اما از زمانی که طالبان آمدهاند، او از کار برکنار شده است و به جایش یک عضو طالبان مقرر شده است.
این زن 28 ساله میگوید که اکنون آنها مصارف عادی زندگی خود را به سختی تأمین میکنند و چیزی برای شان نمیماند که مصرف خرید میوهی خشک، شیرینی و لباس عیدی کنند.
«در روز عید نیز باید لباس سیاه بپوشم»
گروه تروریستی طالبان از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، پوشیدن برقع و یا لباس سیاه بلند همراه با ماسک را برای زنان اجباری اعلام کرده است.
رحیمه ایوبی میگوید که او این روزها هر وقت به شهر میرود، لباس بلند میپوشد و ماسک میزند تا از چنگ افراد امر به معروف و نهی از منکر طالبان در امان باشد.
او میگوید که در روزهای عید نیز اگر بخواهد از خانه بیرون شود و به دیدن دوستانش در سطح شهر برود، باید لباس سیاه بلند و ماسک سیاه بپوشد.
سحر نیز مثل رحیمه، هر وقت که از خانه بیرون رفته است، لباس سیاه بلند پوشیده و ماسک سیاه زده است تا از شر افراد طالبان در امان باشد.
او میگوید که «در هوای گرم این روزهای تابستان، پوشیدن لباس سیاه، خودش نوعی شکنجه است، هم شکنجهی جسمی و هم شکنجهی روانی؛ اما اینکه مجبور باشی در روز عید هم سیاه بپوشی، بدترین نوع شکنجه است.»
این دختر جوان میگوید: «عیدی که در آن آدم مجبور باشد سیاه پوش باشد، آیا عید است؟ نیست دیگه، عزاداری است.»