دقیقا 22 ماه و 24 روز از حضور شوم گروه تروریستی طالبان در کابل میگذرد. طالبان در این مدت بیش از 50 فرمان در 12 حوزه مختلف برای محدود کردن زندگی زنان صادر کرده است. هریک از فرمانهای زنستیزانهی طالبان که همگانی شد، نهادهای حقوق بشری آن را محکوم کردند، سازمان ملل ابراز نگرانی کرد و جناحهای سیاسی ضد طالبان اعلامیه دادند که منشأ این فرمان طالبان با حکم اصلی شریعت تطابق ندارد. اما زنان معترض تنها افرادی بودند که خطر کردند، شلاق و شکنجه و زندان و زولانه را به جان خریده به خیابان ریختند تا مانع اعمال محدودیتهای طالبان شوند. اما پاسخ این واکنش مدنی زنان سرکوب خشونتبار بود؛ حتا قتل و تجاوز. مردم عام جامعه در این میان هنوز در سکوت مطلق است؛ بیطرفی مرگباری که اگر همراهی و همرأیی با طالب تفسیر نشود، بیتفاوتی در قبال سرنوشت جمعی تلقی خواهد شد.
در جریان این 22 ماه و 24 روز پرماجرا که آفتاب افغانستان با گرفتاری و تیرباران نظامیان پیشین از بدخشان، نورستان، کنر و ننگرهار طلوع میکرد، با رگبار گلوله به روی فریادهای «نان، کار، آزادی» زنان در خیابانهای کابل و بلخ به ظهر میرسید و با شلاق زدن زنان در ملأ عام در غور و اعدام مردان با جرثقیل در میدانهای شهر هرات و تیرباران متهمان در استدیوم ورزشی فراه، غروب میکرد.
طالبان با صدور فرمان پی فرمان زنان را از بخشهای مختلف جامعه حذف کردند. با منع آموزش دختران از دورههای متوسطه و لیسه مکاتب شروع کردند، سپس زنان را از ادارههای دولتی کشیدند و با اعمال پوشش اجباری با عنوان «حجاب اسلامی» بر خصوصیترین بخشهای زندگی زنان دخالت کردند. حلقهها را تنگ و تنگتر نمودند و زنان را از رفتن به ورزش و حتا حمام عمومی هم منع کردند. اکنون کار به جایی رسیده که هیچ بخش مهمی در جامعه باقی نمانده تا زنان را از آن حوزه بیرون بکشند؛ سرانجام ابروی زنان را نشانه رفتهاند. هفته گذشته وزارت امر به معروف گروه تروریستی طالبان فرمان داد که آرایشگاههای زنانه مسدود شوند زیرا در آنجا زنان ابروی شان را اصلاح میکنند و «برداشتن ابرو خلاف شریعت است.»
اگر با توجه به وضعیت فقر و بیکاری در جامعه و بحران گرسنگی مردم، اهمیت کار و درآمد مالی زنان را مد نظر بگیریم، آمار تقریبی اتاق تجارت و صنایع نشان میدهد که با تازهترین فرمان طالبان حدود 12 هزار آرایشگاه در 34 ولایت افغانستان مسدود میشود. طبق این آمار، حد اوسط هر آرایشگاه پنج کارمند داشتند و نزدیک به 60 هزار زن در سراسر کشور بیکار خواهند شد. یعنی 60 هزار خانواده منبع درآمد شان را از دست خواهند داد و حدود نیم میلیون نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم از این اقدام زنستیزانه و ضد انسانی طالبان متأثر خواهند شد. این یک نمونه از تأثیرات سیاستهای زنستیزانهی طالبان است که با اعمال آن مرتکب جنایت در حق زنان و کل مردم میشوند. بجاست که سازمان عفو بینالملل و کمیسیون بینالمللی قضات این سیاستهای طالبان علیه زنان و دختران افغانستان را «جنایت علیه بشریت»خواندهاند. اما مسأله فقط بحث درآمد مالی زنان از این کار نیست، طالبان با این اقدام یک حق اساسی بشری و آزادی طبیعی حدود نصف نفوس جامعه یعنی زنان را سلب میکنند.
مسأله اساسی این است که طالبان دستکم سه مرجع مهم برای صدور فرمان و وضع محدودیتهای مبتنی بر جنسیت علیه زنان دارند و هرکدام صلاحیت عام و تام صدور فرمان و اعمال تبعیض علیه زنان را دارد: 1. ملا هبتالله، رهبر این گروه تروریستی از قندهار؛ 2. دادگاه عالی طالبان در کابل و 3. وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان که بیشترین فرمانها علیه زنان را صادر میکند. اکثریت مطلق فرمانهای طالبان که به هدف حذف زنان از یک حوزه خاص جامعه صادر شده، به «شریعت» متکی است. البته که به صورت مشخص اشاره نمیشود بر مبنای کدام آیت قرآن، حدیث و یا روایت؟ بلکه با «خلاف شریعت» خواندن یک نوع فعالیت زنان به راحتی حکم میکنند و با خشونت اسلحه در همان حوزه را به روی زنان و دختران میبندند. تا زنان علیه آن اعتراض میکنند، فرمان جدید از راه میرسد و در یک حوزهی دیگر را نیز به روی زنان میبندد. همین سناریو ادامه دارد.
بسیاریها بر این باور اند که با ممنوعیت کار زنان در آرایشگاههای زنانه، آخرین میخ بر تابوت زنان کوبیده شد و دیگر هیچ حوزهی عمومی باقی نمانده است که زنان بتوانند در آن فعالیت کنند. اگر مردم افغانستان علیه این گروه تروریستی برنخیزند هر هفته یک بخش تازهای از زندگی زنان را نشانه خواهند رفت تا فرمان صادر کنند، چند هفتهای افکار عمومی را مصروف نگه دارند، انگیزه و امید را در دل مردم بکشند، زنان را خانهنشین و منزوی بسازند و فضا را برای سلطهی ستم و تطبیق تفکر متحجر و سیاستهای کلان قومی و مأموریتهای استخباراتی خود خالی کنند. برای رسیدن به این امیال شوم، همواره از شلاق شریعت کار خواهند گرفت تا زنان را حذف، منتقدان را تکفیر، معترضان گرفتار و شکنجه کنند و مخالفان را از بین ببرند. در واقع «شریعت» شلاقی است به دست این گروه تروریستی که بر فرق منتقد، معترض و مخالف خود میکوبد تا بستر سلطهی استبدادیاش را فراهم سازد و جنایاتش را توجیه کند.