با سقوط نظام جمهوریت در افغانستان، تمام ساختارهای سیاسی و حقوقی مبتنی بر اراده مردم و اصول دموکراسی، نیز از بین رفت و فروپاشید. اکنون، افغانستان تنها کشوری در جهان است که بدون هیچ قانونی و تنها بر اساس فرمان و دستورات یک شخص موهوم اداره میشود. در چنین وضعیتی، بیش از هر زمانی، نیاز است که گروهها و طیفهای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دیدگاه خود را نسبت به آینده کشور و سرنوشت جمعی، به صورت روشن، واضح و صریح بیان کنند.
در نزدیک به دو سال گذشته، گروهها و جبهات مختلف سیاسی، دیدگاه خود را نسبت به وضعیت پسا طالبانی، به صورت کلی توضیح دادهاند؛ هرچند که بسیاری از آنها، تعامل و گفتوگو با طالبان را نیز رد نکردهاند و تمایلی هرچند اندک، به تشکیل یک حکومت مشارکتی با طالبان، نشان دادهاند. در این میان، زنان معترض افغانستان، بارها در اعتراضات خود، هرگونه تعامل با طالبان را رد کرده و خواستار سرنگونی این گروه تروریستی شدهاند.
اما از سوی دیگر، دیدگاه واحدی میان جنبشهای اعتراضی زنان، فعالان حقوق زن و زنان سیاستمدار در مورد آینده و سرنوشت جمعی وجود ندارد. جنبشهای اعتراضی زنان، با جرأت و جسارت در برابر طالبان ایستادهاند و فریاد «نان، کار، آزادی» سر دادهاند، اما هنوز هیچ متن مکتوب به عنوان منشور یا مانیفست این جنبشها، بیرون داده نشده است تا ما نگاه آنها را به آینده افغانستان بدانیم.
ما، به عنوان مردم افغانستان، هنوز نمیدانیم که زنان معترض، فعالان حقوق زن و سیاستمداران زن، در فردای سرنگونی طالبان، خواستار ایجاد چه نوع نظامی در افغانستان هستند و در این نظام، جایگاه زنان و سایر طیفهای مختلف اجتماعی چگونه تعریف میشود.
به همین دلیل، به نظر میرسد که اکنون و با گذشت نزدیک به دو سال از مبارزه خیابانی زنان و اعتراضات آنها علیه طالبان، نیاز است که زنان افغانستان در مجموع و زنان معترض به صورت خاص، منشور و مانیفست سیاسی خود را تدوین و منتشر کنند.
مردم افغانستان، نگاه زنان نسبت به آینده را از طریق شعارهایی که علیه طالبان داده میشود، نمیتوانند بفهمند و درک کنند. چنین شعارهایی از سوی طیفهای مختلف این روزها سر داده میشود و بارها برای همگان روشن شده است که بسیاری از افراد و گروهها از چنین شعارهایی فقط برای مقاصد سیاسی زودگذر خود استفاده کردهاند و در واقع این شعارها، نگاه اصلی آنها به آینده، حکومتداری و سرنوشت جمعی را منعکس نمیکند.
در روزهای اخیر، در اعتراضات زنان معترض افغانستان، اشارههایی به نوع نظام سیاسی آینده افغانستان شده است؛ اما این اشارهها بسیار کوتاه و سطحی است. نیاز است که همه چیز روشن، منطقی و مستدل، تدوین و رسما منتشر شود.
تازهترین اشاره به نوع نظام آینده افغانستان در اعتراضی که اوایل همین هفته از سوی شماری از اعضای جنبش «شنبههای ارغوانی» برگزار شد، دیده شد.
اعضای این جنبش در بخشی از اعتراض خود به مسدود ماندن مکاتب دخترانه در افغانستان، شعار «حکومت دموکراتیک و غیر متمرکز، بدیل طالبان و راه نجات افغانستان است» را نیز سر میدهند.
در این شعار، برای حکومت آینده افغانستان، صفتهای «دموکراتیک» و «غیرمتمرکز» آورده شده است، اما ما هنوز نمیدانیم که حکومت دموکراتیک غیرمتمرکز از نگاه اعضای جنبش شنبههای ارغوانی افغانستان، چه ویژگیهای دارد و چگونه حکومتی است.
با توجه به تجربههای تاریخی افغانستان و ستم تاریخی که علیه زنان به دلیل جنسیتشان جریان داشته است، زنان معترض افغانستان باید روی چند ویژگی مشخص در مورد حکومت آینده به توافق برسند:
- نظام سکولار؛ در طول تاریخ افغانستان، بیشترین ستم و ظلم علیه زنان افغانستان از سوی حاکمان اسلامگرا و زیر نام «شریعت اسلامی» روا داشته شده است. تجربههای تاریخی ثابت کرده که در نظامهای اسلامگرا و با پسوند اسلامی، زنان هرگز به حقوق انسانی خود نمیرسند و همچنان به عنوان «جنس دوم» باقی خواهند ماند. بنابراین، تنها یک نظام سکولار میتواند تسلسل رنج تاریخی زنان را قطع کند و آنها را از زیر ظلم و ستم اسلامگراها نجات دهد.
- نظامی مبتنی بر اصل برابری جنسیتی؛ زنان افغانستان باید برای تشکیل نظامی در افغانستان پساطالبان تلاش و برنامهریزی کنند که برابری جنیستی را به رسمیت بشناسد و به زنان حقوق برابر با مردان قائل باشد. این امر باید یکی از اصول اساسی تمام مانیفستهای زنان در مورد نوع نظام و حکومتداری در آینده باشد.
نظامهایی که در آن به برابری جنسیتی باورمندی وجود ندارد، هرچند که بر اساس شفافترین مکانیزمهای دموکراتیک به وجود آمده باشند، بازهم نمیتوانند حقوق کامل انسانی زنان را تأمین کنند.
در بیست سال گذشته در افغانستان نظام نسبتا دموکراتیک حاکم بود، اما برابری جنسیتی هرگز وجود نداشت و تبعیض جنسیتی چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی آن بیداد میکرد. نظامی که در آن تبعیض، از هر نوع آن، وجود داشته باشد، نمیتواند یک نظام ایدهآل برای شهروندان افغانستان، به ویژه زنان باشد.
- مردمسالاری؛ مردمسالاری یکی از اصول اساسی حکومتداری در جهان امروزی است و مانع رفتن حاکمان به سمت خودکامگی میشود.
زنان معترض افغانستان به عنوان یک طیف اجتماعی که در برابر رژیم توتالیتر و خودکامه طالبان مبارزه میکنند، ضرورت است که به صورت واضح، مردمسالاری را به عنوان یکی از اصول اساسی نظام آینده افغانستان تعریف کنند و روشهای تأمین آن را با جزئیات و مستدل توضیح بدهند.
- نظام غیرمتمرکز؛ غیر متمرکز بودن نظام سیاسی آینده افغانستان نیز میتواند یکی از اصول اساسی باشد که زنان معترض باید در مانیفست سیاسی و رویکرد خود از آن دفاع کنند. زیرا تجربههای تاریخی و عینی شهروندان کشور ما ثابت کرده است که تمرکزگرایی، باعث ایجاد تبعیض شده است و تبعیض در هر فرم و شکل آن مردود است.
انتظار میرود اکنون که در آستانهی دو سالگی سقوط نظام جمهوریت، تسلط دوباره طالبان و آغاز اعتراضات زنان قرار داریم، جنبشهای اعتراضی زنان، در کنار برنامههای اعتراضی روزمره، با تعمق بیشتر، رویکرد واضحتر و تلاش منسجمتر به سمت آینده حرکت کنند و مانیفست سیاسی خود را منتشر و در اختیار مردم افغانستان قرار دهند. این امر میتواند هم مسیر آینده را برای زنان افغانستان روشن کند و هم تصمیمگیری را برای مردم افغانستان ساده و روشن سازد.