از زمان تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، نان برای زنان کشور به یک امر سیاسی و مسأله جنسیتی تبدیل شده است.
این موضوع در شعار «نان، کار، آزادی» که در اولین روزهای سقوط نظام جمهوری در برابر شلاق و تفنگ طالبان در خیابانهای کابل طنین انداز شد، بازتاب عینی یافته است؛ شعاری که مطلع آن، نان است.
تبدیل شدن نان به مسأله سیاسی و جنسیتی برای زنان، در واقع ریشه در نگاه جامعه به نقش زنان در نانآوری، تأمین معیشت خانواده و مبارزه با فقر دارد.
در جامعه افغانستان، زنان کمتر به عنوان «نانآور» و بیشتر به عنوان «نانپز» تعریف شده است. فرصت نانآوری برای زنان نیز بسیار اندک فراهم بوده است و بیشترین فرصتی که در اختیار آنها قرار داده شده است «نانپزی» بوده است.
این نگاه سنتی به زنان، در بیست سال گذشته به چالش کشیده شد. برای زنان فرصت نانآوری و تأمین معیشت خانوادهها فراهم شد و در پی آن، جایگاه زنان در خانواده و جامعه، تغییر کرد و باز تعریف شد.
نانآوری زنان، در واقع نگاه بالا به پایین نسبت به آنها را به چالش کشید و زمینه را برای نگاه برابر به زن و مرد در خانوادهها و جامعه فراهم کرد.
هرچند جامعه افغانستان تا دست یافتن به برابری کامل جنسیتی، بسیار زیاد فاصله داشت و هنوز هم یکی از نابرابرترین جوامع بشری به شمار می رفت؛ اما دستکم در مسیر برابری، هرچند بسیار آهسته، در حرکت بود و تلاش برای برابری جریان داشت.
اما با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، نگاه سنتی به زنان، دوباره غالب شد و تلاش برای گرفتن نقش نانآوری زنان، آغاز گردید.
طالبان پیش از همه چیز، تلاش برای گرفتن نقش نانآوری از زنان را آغاز کردند. این گروه اسلامگرا، حتی پیش از آنکه آزادی پوشش زنان را از بین ببرند و آموزش و تحصیل آنها را در مکاتب و دانشگاهها منع کنند، در برابر نقش نانآوری زنان ایستادند.
طالبان در اولین گام، زنان را از ادارات دولتی به صورت دستهجمعی اخراج کردند و فرصت نانآوری را از آنها گرفتند. در گام بعدی، زنان را از کار با نهادهای غیردولتی داخلی و بینالمللی منع کردند. در گام سوم، زنان را از کار در دفاتر آژانسهای مربوط به سازمان ملل متحد منع کردند. و در آخرین مورد، دستور مسدود کردن آرایشگاههای زنانه را صادر کردهاند تا فرصت نانآوری را از بیش از 60 هزار زن بگیرند.
حالا سئوال این است که چرا طالبان با نانآوری زنان مشکل دارند؟ چرا نمیخواهند که زن کار کند و نانآور خانوادهاش باشد؟
پاسخ این سئوال بر میگردد به جایگاه زن در جهانبینی طالبان. در جهان ذهنی طالبان، زن نقش نانآوری ندارد، نقش زن نانپختن است و مشکل از همینجا آغاز میشود.
در جهانبینی طالبان، زن انسان برابر با مرد نیست، از کرامت و ارزش انسانی مساوی با مرد برخوردار نیست و به همین دلیل نیز نمیتواند نقش نانآوری را که در جامعه همواره به عنوان نقش مردانه تعریف شده است، به عهده داشته باشد.
در واقع در جهانبینی طالبان، نانپزی، یک شغل فرودستانه است، به همین دلیل آن را زن باید انجام دهد. نان آوری یک شغل فرادستانه و برتر است، به همین دلیل به عهده مرد است.
حالا وقتی زنان بخواهند در برابر چنین جهانبینی و ایدئولوژی ایستاد شوند، مبارزه کنند و از حق نانآوری خود دفاع کند، به صورت خودکار نان برای آنها تبدیل به مسأله سیاسی و جنیستی میشود.
به عبارت دیگر، میتوان گفت که مبارزه برای نان و نقش نانآوری برای زنان، اکنون به یک خواست برابری خواهانه تبدیل شده است. زنان به همان اندازه که برای نان مبارزه میکنند، به همان اندازه برای برابری جنسیتی مبارزه میکنند و نگاه نابرابر را به چالش میکشند.
زنان نهتنها برای نانآوری مبارزه میکنند، بلکه در برابر نگاه جنیستی به این مسأله و حق کار، نیز مبارزه میکنند و در تلاش آب بین بردن آن هستند.
روایت اصلی زنانی که نان، کار و آزادی میخواهند، در واقع برابری جنسیتی و مبارزه با نابرابری جنسیتی است. آنها نگاه جنسیت زده به کار، نان آوری و تأمین معیشت خانواده را به چالش میکشند و در برابر آن ایستاد میشوند.
آخرین قیام در برابر این نابرابری، اعتراض دیروز آرایشگران زن در کابل بود که با شلیک گلوله و خشونت سرکوب شد.
زنان آرایشگر در خیابانهای کابل، تنها برای بازماندن آرایشگاه و کسبوکار شان مبارزه نکردند، بلکه در برابر نگاه جنسیتزده به مسأله نان آوری نیز ایستادند.
مسدود شدن آرایشگاههای زنانه هرچند که نان را از سفره ۶۰ هزار خانواده گم میکند، اما در واقع نگاه تبعیضآمیز جنسیتی نسبت به کار و نانآوری را در جامعه بیشتر نهادینه میکند.
نهادینه شدن چنین نگاهی در جامعه، زنان را هر روز بیشتر در پستوهای خانهها حبس میکند و جای زن برای همیشه، کنج خانه و پشت دیگدان میشود.