در تحولات یک قرن اخیر افغانستان، رویکرد حاکمان کشور نسبت به زنان به عنوان شهروند، و حقوق و آزادیهای آنها همواره دارای دو ویژگی متضاد بوده است: حمایت و سرکوب.
این شیوۀ برخورد گاهی باعث شده است که زنان در ساختار قدرت از جایگاه نسبتاً خوبی برخوردار باشند و در تحولات اجتماعی و سیاسی نیز سهیم باشند و به نقش و حضور آنها اهمیت داده شود. اما بسیاری اوقات، رویکرد حاکمان باعث شده است که زنان از صحنهی اجتماعی کاملاً حذف شوند. دلیل این مسأله اغلب گسستهای سریع سیاسی تاریخی بوده که موضع حاکمان را نیز نسبت به زنان متعاقباً تغییر دادهاست. طوری که هر تغییر سیاسی و تاریخی به موازات خود حتماً موقعیت زن را در اجتماع تقویت یا تضعیف کردهاست.
در این یادداشت چنین رویکردی، از زمان سلطنت امانالله خان (۱۹۱۹-۱۹۲۹) تا امروز و جایگاه زنان در نظم سیاسی اجتماعی هر دوره مرور میشود.
آغاز یک دورهی مهم
امانالله خان، پس از به قدرت رسیدن در سال 1919 میلادی، اولین حاکم در تاریخ افغانستان بود که به حقوق، آزادی و نقش زنان در جامعه اهمیت داد. پادشاه ترقیخواه افغانستان که بر اساس سیاست تجددطلبی، رویکرد حمایت از زنان را در پیش گرفت، آغازگر یک دورهی مهم در تاریخ معاصر کشور برای زنان بود.
در برنامهی اصلاحات و نوگرایی شاه، حمایت از آزادی پوشش، آموزش و حضور آزاد زنان در اجتماع از برنامههای اصلی به شمار میرفت.
او اولین پادشاه افغانستان بود که در محافل سیاسی با همسرش ظاهر میشد و زمانی که در لویه جرگهی سال 1307 خورشیدی در پغمان، ملکه حجاب از سر برداشت، از او حمایت کرد و بعدتر به سایر زنان دستور داد که از ملکه پیروی کنند.
امانالله خان بر اساس رویکرد حمایتی از زنان، اولین مکتب دخترانه، اولین شفاخانه و اولین نشریهی ویژهی زنان را ایجاد و چندهمسری و کودکهمسری را ممنوع کرد.
مسئولیت تمام مراکزی که برای زنان ایجاد شده بود، نیز به دوش زنان گذاشته بود و به این ترتیب برای اولینبار زنان سهم اندکی در مدیریت مراکزی که توسط دولت ایجاد شده بودند، به دست آوردند.
شاه برای اولینبار دختران دانشآموز افغانستان را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و در تلاش بود که برابری زنان و مردان در جامعه، نهادینه شود.
اما برنامهی ترقیخواهانهی شاه جوان که به سرعت و شدت در حال اجرا بود، با مخالف شدید روحانیون و محافظهکاران در جامعهی سنتی افغانستان مواجه شد و سرانجام با شورش، جنگ و خونریزی، شاه مجبور به فرار از کشور شد.
عقبگرد
با سقوط امانالله خان، زنان افغانستان یکبار دیگر از تمام حقوق و آزادیهای خود محروم گردیدند و دوباره زیر شلاق دین و نظم مردسالار، خانهنشین شدند.
حبیبالله کلکانی، تمام دستورات امانالله خان در راستای تأمین حقوق زنان افغانستان را لغو کرد و دانشجویان دختر را از خارج قبل از اینکه دورهی تحصیل خود را به پایان برسانند، فرا خواند.
در مادهی پنجم فرمانی که او صادر کردهاست آمده:
«برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازهی ولیشان و مکتب مستورات را موقوف کردم.»
در مادهی هشتم این فرمان نیز آمده است که «فرستادن دخترها را که در خارجه نموده بود چون بدناموسی ملت بود جایز ندانستم و آنها را خواسته دیگر فرستادن را قطعاً ممنوع نمودم.»
حبیبالله کلکانی پس از نُه ماه حکومت، توسط نادر شاه از قدرت برکنار و با شماری از اطرافیانش در چمن حضوری کابل اعدام شد.
نادر خان پس از به قدرت رسیدن، به درخواست روحانیون آن زمان، فرمان جداگانهای صادر کرد و به سهم خود تمام فرمانهای دورهی امانالله خان را لغو کرد.
در پنج سال پادشاهی او، زنان همچنان از تمام حقوق و آزادیهای اساسی خود محروم بودند و حضور و فعالیت آنها در اجتماع و ساختار قدرت ممنوع بود.
زنانی که به وکالت و وزارت رسیدند
با کشتهشدن نادرخان در سال 1933 میلادی، پسر 19 سالهاش، ظاهرشاه به قدرت رسید و مدت 40 سال پادشاه افغانستان بود.
در اولین سالهای پادشاهی ظاهرشاه، هاشمخان و شاهمحمود، عموهای او که به ترتیب به عنوان نخستوزیر کار کردند، همهی صلاحیتها و اختیارات را در دست داشتند.
هاشمخان که تا سال 1946 نخستوزیر بود، نه تنها زمینهی آزادیهای زنان را فراهم نکرد، بلکه محدودیتها را علیه زنان بیشتر ساخت، اما در دورهی شاهمحمود، آهستهآهسته دوباره زمینهی رفتن دختران به مکاتب و آزادیهای نسبی آنان فراهم شد.
در دورهی نخستوزیری داوودخان، آزادیهای زنان بار دیگر مورد توجه گرفت و این بار همسر نخستوزیر کشف حجاب کرد و از فردایش تمام زنان به تبعیت از او، حجاب از سر برداشتند.
با تصویب قانون اساسی سال 1946، زمینه برای تأمین حقوق و آزادیهای زنان بیشتر شد و برای اولین بار زنان حق رأی را به دست آوردند.
یکسال پس از تصویب این قانون اساسی، سه زن برای اولینبار به پارلمان افغانستان راه یافتند و سپس کبرا نورزایی در سال 1965 به عنوان اولین وزیر زن در تاریخ افغانستان تعیین شد.
حمایت قانون از زنان باعث شد که آنها در بخشهای مختلف جامعه کار کنند و وارد فعالیتهای سیاسی و حزبی شوند و نیز شمار زنان باسواد افزایش یابد.
راهیابی زنان به پارلمان و تعیین اولین وزیر زن، نخستین حضور زنان در ساختار قدرت افغانستان بود که سبب شد زنان تواناییهای مدیریتی و علمی خود را جدی بگیرند و برای آن تلاش کنند.
در دورهی ریاست جمهوری داوودخان و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز زنان مورد حمایت بودند.
حاکمیت خلق و پرچم، حضور زنان در ساختار قدرت افغانستان بیشتر ساخت. آناهیتا راتبزاد، اولین زنی بود که در تاریخ افغانستان به عنوان معاون رئیس جمهور، ظهور کرد.
مجاهدین و طالبان
با سقوط حکومت داکتر نجیبالله و ورود مجاهدین به شهر کابل در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، حقوق و آزادیهای زنان یکبار دیگر از بین رفت.
مجاهدین افغانستان که یکی از شعارهای شان در دورهی جنگ «حفظ ناموس» و «عفت زنان» بود پس از روی کارآمدن، آزادیهای زنان را از آنها گرفتند و در یکی از فرامین خود به زنان دستور دادند که «لباسهای مجذوبکننده، رنگی و بدننما نپوشند، عطر استفاده نکنند، با غرور راه نروند و بلند نخندند!»
با سقوط حکومت مجاهدین و تسلط گروه طالبان بر افغانستان در سال 1996 میلادی، وضعیت برای زنان بیش از هر زمان دیگر بدتر شد.
طالبان، حضور زنان را در اجتماع ممنوع اعلام کردند، آزادی پوشش، گشتوگذار، سفر، حق کار، حق آموزش و تمام حقوق اساسی زنان را از آنها گرفتند.
این گروه، خشونت علیه زنان را با ایجاد محاکم صحرایی افزایش دادند و برای اولینبار یک زن را در استادیوم ورزشی کابل تیرباران کردند.
پس از یازدهم سپتامبر 2001
با سقوط گروه تروریستی طالبان در سال 2001 میلادی و روی کار آمدن حکومت مؤقت و انتقالی، یکی از بهترین دورهها در تاریخ برای زنان نیز آغاز شد.
با ایجاد حکومت مؤقت، پس از سالها جنگ و خونریزی و پنج سال زنستیزی طالبان، سیما سمر همزمان به عنوان معاون رئیس دولت و وزیر امور زنان تعیین شد.
پس از این آغاز نمادین، در قانون اساسی سال 1382 خورشیدی، برای اولینبار مشارکت برابر زنان در متن قانون گنجانده شد و به زنان حق رأی مساوی با مردان در نظر گرفته شد.
در ساختار قدرت افغانستان نیز آهستهآهسته حضور زنان افزایش یافت و در کابینههای دولت همزمان چندین وزیر زن حضور داشتند.
علاوه بر این، زنان در ردههای مختلف اداری دولت حضور داشتند و به عنوان والی، رئیس، دادستان، قاضی، فرمانده پولیس و شهردار ایفای وظیفه میکردند.
یکی از مهمترین ویژگیهای این دوره، میزان گستردگی دسترسی زنان به حقوق اساسی چون حق آموزش و کار در سراسر افغانستان بود. زنان و دختران در دورترین نقاط افغانستان میتوانستند به مکتب بروند و در ادارات محلی کار کنند.
هرچند که در این دوره، حکومت به دلیل محافظهکاری سیاسی، پوشش اختیاری را به رسمیت نشناخت، اما محدودیتی نیز بر پوشش زنان وضع نکرد.
طی بیست سال (2001-2021 میلادی) که نظام «جمهوری اسلامی» در افغانستان روی کار بود، حضور زنان در ساختار قدرت و ادارات دولتی به بیش از 20 درصد رسیده بود و حکومت متعهد شده بود که آن را تا سال 2025 میلادی به 30 درصد برساند.
تکرار فصل سیاه تاریخ
با سقوط نظام جمهوری در 15 آگست سال 2021 میلادی و تسلط دوباره گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، فصل سیاه تاریخ برای زنان کشور یکبار دیگر تکرار شد.
این گروه از اولین روزهای تسلط بر افغانستان، سیاستهای زنستیزانهی دور اول خود را از سرگرفتند و دستورات محدودکننده علیه زنان را یکی پس از دیگری، صادر کردند.
اکنون که دو سال از سلطهی این گروه تروریستی بر افغانستان میگذرد، زنان از حق آموزش، کار و سفر محروم شدهاند و حتا رفتن آنها به تفریحگاهها و حمام عمومی ممنوع شدهاست.
سیاست سرکوب گروه طالبان باعث شده که تمام زمینههای حضور اجتماعی و سیاسی زنان از بین برود و آنها با حذف از جامعه، در کنج خانهها زندانی شوند.
بازگشت طالبان به قدرت، بزرگترین عقبگرد در تاریخ افغانستان، در راستای حقوق زنان و برابری انسانی در این کشور بود.