نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

«تسلیم و خاموشی»؛ روایتی کوچک از دردهایِ بزرگ

  • سونیتا بارکزی
  • 23 سنبله 1402
دردهای-بزرگ

پس از حاکم شدنِ گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، زنانِ این سرزمین عملاً به حاشیه رانده شده و در برخی از عرصه‌ها به‌طور کُل از جامعه حذف شده‌اند. دختران و زنانِ افغانستان اکنون در مصاف با محدودیت‌های فراوان، شرایط دشوار و قوانین خشنِ طالبان در تمام شؤونِ  زنده‌گیِ خود قرار گرفته‌اند و در این میان، پوشش اجباری زنان از جمله مواردی‌ست که طالبان و زنان را در تلاقی قرار داده و بهانۀ خوبی به‌ این گروه متحجر برای شکنجۀ روحی و جسمیِ دختران و زنان بخشیده است. 

در این گزارش، پای روایتِ کوچکی از پرسیلا (مستعار) می‌نشینیم تا او از نحوۀ برخورد کارمندانِ امر به معروف و نهی از منکرِ هرات با خودش در این شهر، برای ما بگوید. 

پرسیلای 25 ساله در خانواده‌یی زنده‌گی می‌کنـد که پدرش بیمار است و برادر بزرگی هم ندارد. او مجبور است تمام مسؤولیت‌های خانواده‌ را به‌تنهایی برعهده بگیرد. او به‌دلیل شرایط اقتصادی خانواده‌، ناچار است بیرون از خانه کار کند و در مسیر خانه به وظیفه و بالعکس از «مانتوی حجاب» استفاده کند و البته به باور او، این نوع پوششِ زنانه هیچ مشکل شرعی نیز ندارد. اما واقعیت تلخِ زنده‎‌گی پرسیلا در سایۀ حکومت طالبان، هیچ مجالی به او برای دفاع از باورها و عقایدش نداده است. 

پرسیلا در گفت‌وگو با نیمرخ می‌گوید: همیشه از ادارۀ امر به معروفِ گروه خشونت‌طلبِ طالبان وحشت داشتم و در ضمن به خاطر این‌که شاغل هستم، هرگز نمی‌خواستم در مقابلِ آنان قرار بگیرم. این اداره در شهر هرات، هرازگاهی حدود و قواعد خشنی را زیر نامِ «دستور خدا» بر مردم تحمیل می‌کند و هرگونه سرپیچی از آن را هم مستحقِ مجازات می‌شمارد. «یک روز صبح بنا به ضرورتی که پیش آمده بود، از خانه خارج  شدم و در تکسی نشستم، اما در مسیر راه در منطقۀ نمبریک به پُست بازرسیِ گروهی از کارمندان امر به معروف و نهی از منکر برخوردم. آن‌ها تکسی را متوقف کرده و من و دریور را به قهر و خشونت از تکسی بیرون کردند. یکی از اعضای آن گروه، رو به من کرد و با چهرۀ افروخته گفت: چرا روبنـد و چادر نداری، این‌جا خو امریکا نیست!» 

پرسیلا با وحشتِ ناشی از یادآوریِ آن خاطره ادامه می‌دهد: «می‌خواستم بگویم که من یک زن و از آن مهم‌تر، یک انسان هستم و حق دارم تصمیم بگیرم که چه نوع پوششی داشته باشم. اما با خود گفتم درکِ این نوع حرف‌ها برای افرادی که عمرشان در جهل و جنگ سپری شده، چه فایده‌یی دارد جز این‌که بر سنگینیِ جرمم نزد آن‌ها بیفزاید. بنابراین خیلی زود اما با لرزشِ کلام گفتم: «درست است، دیگر این‌گونه لباس نمی‌پوشم.»

پرسیلا چنین توضیح می‌دهد: این پاسخِ از سرِ ناچاری نیز نتوانست قهر مأمورِ امر به معروف را بنشاند، به همین خاطر زبان به تهدید من باز کرد و گفت: «شما زنانِ بی‌حیا این وطن را به فساد می‌کشید و به‌خاطر وجود شما برکت از خانه‌های مردم گم شده است. متوجه باشی که چهره‌ات به یادم است، اگر بار دیگر تو را با این سر و وضع ببینم، کاری می‌کنم که مایۀ پنـد و عبرت دیگر زنان شوی!»

پرسیلا با آه و افسوس روایتش را این‌گونه پایان می‌دهد: «ما زنان در فرهنگ مردمحورِ طالبان در هر حالتی که باشیم، گناه‌کاریم. این فرهنگ به مردان روحیۀ سلطه‌جویی در مقابل زنان را می‌دهد و به زنان امر می‌کند که همیشه در مقابل اوامرِ مردان «تسلیم‌وخاموشی» اختیار کرده و هیچ اعتراضی نکنند؛ همان واکنشی که من از سرِ ضعف و ناچاری در مقابل مأمور امر به معروفِ طالبان از خود نشان دادم.»  

 دو سال از حکومت گروه تروریستی  طالبان بر افغانستان می‌گذرد و طی این مدت، نقض فاحشِ حقوق زنان و دخترانِ این سرزمین به یک رویۀ عادی برای این حکومتِ مردسالار تبدیل شده است. در این میان اما زنان و دخترانی وجود دارند که صدای اعتراضِ خود را علیه تعصب و تبعیض سیستماتیک علیه زنان بلنـد کرده‌اند. آن‌ها امیدوارند که این اعتراض‌ها با افزایش آگاهی در داخلِ افغانستان و افزایش حساسیت نهادهای بین‌المللی، راهی به رهایی به سوی زنان و دختـران افغانستان بگشاید. 

همچنان بخوانید

سنگ صبور

سنگ صبور؛ آمنه و خواهرش تحت سلطۀ طالبِ خانه‌گی

3 میزان 1402
نسرین

نسرین در جدال با سرنوشتِ نامعلوم

29 سنبله 1402
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حقوق اساسی زنانمحدودیت‌ زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
هبوط در تاریکی
هزار و یک شب

هبوط در تاریکی؛ روایت دردناکِ مینه از کودکی تا بزرگ‌سالی

30 سنبله 1402

مینه (مستعار) دختری ۲۸ساله است که خاطرات زنده‌گی‌اش از کودکی تا بزرگ‌سالی، چیزی جز پژواکِ درد و مظلومیت نیست. او از کودکی، مورد سوءاستفادۀ جنسی شوهرعمه‌اش قرار می‌گیرد و این اتفاق، سرآغازی برای سقوط ممتدِ...

بیشتر بخوانید
تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش
مقالات

تراژدی چهار‌بُعدی؛ 25 سال اسارت یک زنِ افغانستانی به‌دست برادرش

2 میزان 1402

«نیک‌بخت، یک زن افغانستانی که 25 سال پیش توسط برادرش در دخمه‌یی تاریک زندانی شده بود، بالاخره توسط مأمورانِ طالبان آزاد می‌شود و درحالی‌که در بدترین وضعیت صحی قرار دارد، برای برادرش مجازات نمی‌خواهد.» 

بیشتر بخوانید
سنگ صبور
هزار و یک شب

سنگ صبور؛ آمنه و خواهرش تحت سلطۀ طالبِ خانه‌گی

3 میزان 1402

آمنه هر روز نزدیک اذان صبح بیدار می‌شد و به گاو،گوسفندان و بزها علف می‌داد تا وقت دوشیدن، شیرشان بیشتر باشد. بعد از اذان وقتی هوا کمی روشن‌تر می‌شد، سرِ زمین می‌ر‌فت تا علفِ تازه...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN