صحبت کردن با قربانیان تعرض و تجاوز جنسی، کار آسانی نیست. قربانیان در پاسخ به هر سوال یا گریه میکنند یا چشمهایشان را به سمتی دیگر خیره میسازند تا با پرسشگر چشمدرچشم نشوند. یادآوری این تجارب وحشتناک، چنان دردِ آکنده از شرم را در وجود قربانیان تازه میسازد که اغلب در مقامِ پاسخ نفسشان به شماره میافتد و زبانشان از چرخش باز میماند.
با اینهمه، چهار زن درگفتوگو با نیمرخ، بهرغم وضعیت روانی نامناسب، حاضر شدهاند تجارب تلخ و دردانگیزشان از تعرض و تجاوز طالبان بر زنان زندانی را روایت کننـد. این زنان به بهانههای مختلف چون سازماندهی اعتراضات، تبلیغ علیه نظام و فساد اخلاقی دستگیر و زندانی شده بودند.
سوما (مستعار) 24 ساله دو بار از خیابانهای کابل توسط طالبان دستگیر و با پرداخت پول و ضمانتِ پنج نفر رها شده است. او پس از رهایی از زندان طالبان، اقدام به خودکشی میکند اما به کمک همسایهگانش از مرگ نجات مییابد.
وقتی از سوما پرسیدم «چرا خودکشی؟» در پاسخ گفت: «راستش خواهر با آنکه مادر هستم و چند فرزند دارم، وقتی به اتفاقاتی که در تشنابهای زندان پیش چشمانم رخ داده فکر میکنم، دیگر نمیخواهم زنده باشم!»
سوما در هر بار دستگیری به دست طالبان، دو تا سه شبانهروز در زندان مانده وآنچه که در آنجا بر زنان میگذرد را «وحشتناک و غیرانسانی» توصیف میکند که فقط گروهی همانند طالبان قادر به انجامش است. او میگوید وقتی زنان برای رفع حاجت زندانبان را صدا میزدند، با افسردهگی و گاهی عصبانیت به سلول برمیگشتند.
سوما نمیدانسته که بر زنان در تشنابهای زندان چه میگذرد تا اینکه خودش به تشناب زندان میرود و میفهمد چرا تمام آنها با حالت دگرگون از تشناب برمیگردند. «شام اولین روزم در زندان بود، زندانبان را صدا کردم که برای وضو به تشناب میروم. مرا به انتهای یک سالون برد که تشنابهایی با چاههای پر و کثیف داشت. بینی خود را با روسریام بستم و داخل تشناب شدم. زندانبان در تشناب را بست و هنگامیکه میخواستم از آنجا بیرون شوم، دروازه را تکتک کردم. طالب دروازه را باز کرد اما در عوضِ اینکه من از آنجا بیرون شوم، او داخل تشناب شد و دروازه را از داخل بست. ترس تمام وجودم را گرفته بود، میخواستم فریاد بزنم اما صدایم بیرون نمیشد. سلاحش را از شانه درآورد و در اولین فرصت به من دستدرازی کرد.»
میان سوما و زندانبان درگیری صورت میگیرد و چند نفر دروازه را میکوبند و زندانبان را با اسم «قاری زبیر» صدا میزنند. او با شنیدن سروصدا دروازه را باز کرده و با عصبانیت با آنها نیز درگیر میشود و در نتیجه، سوما به سلول برمیگردد.
در سه شبانهروز حداقل سهبار سوما با این رفتار روبهرو بوده و تلاش میکرده در هر شبانهروز فقط یکبار تشناب برود. او بار دوم وقتی به تشناب زندان رفت، زنی میانسال را دید که بر او نیز دستدرازی میشد. «در راهروِ سالون تا تشناب بر او دستدرازی کرده و او را لمس میکردند اما آن زن اعتراضی نکرد. مشخص بود که اولینبار نبود بر او تعرض میکنند.»

سوما اکنون این کابوسها را مانند جنازهیی روی شانههایِ خود گذاشته و به دنیـای مهاجرت برده است.
فاطمه (مستعار) 28 ساله، یکی دیگر از زنانیست که نزد طالبان زندانی بوده. او که در زندان استخبارات طالبان بیشتر از سه هفته بهسر برده است، میگوید که طالبان بر زنان زندانی تعرض و تجاوز میکنند و او در دوران اسارتش بهخاطر هزاره بودن، بیشترین شکنجه و آزار جنسی را متحمل شده است.
فاطمه در زندان استخبارات طالبان کمتر از بقیه غذا میخورده، دسترسی به هیچ نوع خدمات صحی نداشته و غذا و لباسی که از سوی خانوادهاش تسلیم نگهبان زندان استخبارات میشده نیز هیچوقت به او نرسیده است. اما با دختری که قبل از او در زندان بوده و اسمش به «زی» ختم میشده، طالبان مانند یک مهمان رفتار میکردهاند، هیچوقت شکنجه نشده و حتا از غذای زندان هم استفاده نمیکرده است.
او میگوید: «وقتهایی که نوبت تحقیق بود، ما را زیاد با شلاق میزدند و کسی که مسوول ضربوشتم ما بود، به قصد لذت جنسی بدنِ ما را لمس میکرد که نفرتانگیزترین حسِ دنیا بود. اما زنانی هم بودند که با آرایش غلیظ و لباسهای منظم آنجا میآمدند و با یک طالب داخل سلول میشدند.»
فاطمه میگوید که مورد تجاوز قرار نگرفته اما نگهبان زندان و مأموران بازجویی تا که توانستهاند او را مورد آزار جنسی قرار دادهاند. او زنانی را نیز دیده که با ظاهر مدرن و لباسهای گرانبها برای همخوابی با طالبان به زندان استخبارات آورده میشدند و با یک فرد طالب در سلولهای خالی و یا مهمانخانهها بهسر میبردند. «دخترانی جوان و زیبا با آرایشهای بسیار غلیظ میآمدند و داخل مهمانخانه میشدند. گاهی به سلولهای خالی اطراف میآمدند و با یک نفر برای چند ساعتی آنجا بهسر میبردند.»
هرچند تعرض بر زنان در زندانهای طالبان در کابل «وحشتناک و غیرانسانی» توصیف میشود، اما در ولایاتِ دوردست زنان زندانی بیشتر با خطر تجاوز و تعرض مواجه بودهاند.
دو زنِ دیگر در دو ولایت مختلف که به بهانۀ تحریک دختران در اعتراضات خیابانی دستگیر شده بودند نیز در گفتوگو با نیمرخ تأیید کردند که در زندان طالبان اندامهای جنسیشان برهنه شده و مورد تعرض قرار گرفتهاند.

سمیه 32 ساله که یک شبانهروز در بند طالبان بوده، تا سرحدِ مرگ شکنجه شده و پس از شکنجه وقتی که به یک اتاق منتقل میشود، در حالت نیمههوشیاری مورد تعرض قرار میگیرد. او میگوید: «تمام بدنم کرخت شده بود، نمیتوانستم حرکت کنم. وقتی یکی از افراد طالبان مرا کشانکشان به طرف یک اتاق برد، درحالیکه میدانست نیمههوشیار هستم، تمام بدنم را لمس کرد.»
سمیه و یک تنِ دیگر از اعضای خانوادهاش، یک روز در بند بودند و با سپردن ضمانت و تعهد، رها شدند.
مهنا (مستعار) 25 ساله، یک معلم زنِ دیگر است که عضویت یکی از جنبشهای زنانه را داشته. افراد طالبان پس از شناسایی، او را دستگیر کردند اما وقتی هیچ سندی مبنی بر همکاری او با زنان معترض نیافتند، او را پس از شکنجه و تعرض رها ساختند.
مهنا در یکی از ولایتهای کشور هنوز هم مشغول تدریس است اما از وضعیت روانی مناسبی برخوردار نیست. او میگوید: «محلی که من نگهداری میشدم، شبیه یک حویلی بود و حدود 25 زن و کودک آنجا بودیم. وقتی به اتاق محل تحقیق میرفتیم، آنجا بسیار مورد آزار و اذیت قرار میگرفتیم. وقتی یکی از آنها بر ما دستدرازی میکرد، بقیه میخندیدند.»
از نظر سوما، فاطمه، سمیه و مهنا، تعرض و تجاوز بر زنان در زندانهای طالبان، یک امر عادی است؛ اما زنانی که به اتهام اغتشاش و یا فساد اخلاقی دستگیر میشوند، بیشتر مورد آزار جنسی، تعرض و تجاوز قرار میگیرند.
زنان زیادی به بهانههای سازماندهی اعتراضات، فرار از منزل، سرقت، فساد اخلاقی و در مواردی به اتهام قتل در زندانهای طالبان بهسر میبرند. در نبود نهادهای نظارتی و عدم فعالیت نهادهای حقوق بشری، وضعیت زندانیان بهخصوص زنان در زندانهای طالبان نظارت نمیشود و آماری از زنان زندانی نیز موجود نیست. اکثر زنانی که تجربۀ دستگیری و زندان طالبان را دارند، از شکنجههای وحشتناک، تعرض و تجاوز شاکی اند.