ندیم صداقت
در ادامۀ تأثیرگذاری اعتراضات زنان فعال کشورمان، از قلب اروپا در آلمان گرفته تا قلب آسیا در افغانستان، اینبار وزارت خارجۀ آلمان با صدور بیانیهیی اعلام کرده که در 78اُمین نشست مجمعِ عمومی سازمان ملل که قرار است بزودی در نیویارک برگزار شود، برای اعـادۀ حقوق زنان و دختران افغانستان مبارزه خواهد کرد.
بدون شک این خبر مقدم بر هر تحلیل و تبصرهیی، خبری خوش و نشانهیی بر قوت اعتراضاتِ روزها و هفتههای اخیر است. از این خبر و اخباری مانند این، زنان معترضِ افغانستان میتوانند جرأت و انگیزۀ بیشتر برای مبارزه کسب کنند. از سوی دیگر، این نوع خبرها حاملِ یک نکته و واقعیت نیز استند که جهان بزرگِ دیروز، در سایۀ تکنالوژی ارتباطات و اطلاعات، آنقدر کوچک شده که یک رویداد ظاهراً کوچک در یک گوشۀ آن میتواند زنجیرهیی از رویدادهای مهم و بزرگ را در سراسر جهان رقم بزند. بنابراین، آنچه که وزارت خارجۀ آلمان گفته و آنچه پیش از آن، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل در ارتباط به قرار گرفتن حقوق زنان افغانستان در «دستور کار»ِ مجمع عمومی سازمان ملل وعده داده بود، مایۀ اعتماد به نفسِ بیشتر زنان سرزمینمان در مسیر مبارزه برای رسیدن به آزادی و برابری است.
از خوشیهای نهفته در این نوع خبرها که بگذریم، نوبت به حلاجی این اخبار در کمانِ واقعیتهای جهانِ سیاست میرسد. متأسفانه واقعیتهای سیاست جهانی، با آرمانها و آرزوها میانۀ خوبی ندارد و تنها نقطۀ اتکایش «واقعیت» به مثابۀ «منافع» است. به عبارت دیگر، ستارۀ راهنمای سیاست خارجی دولتها در محیط بینالملل، منافع ملی آنهاست. منافع ملی بهراحتی حکم میکند که دولتها در مسایل و مصیبتهایی که بیرون از مرزهایشان رخ میدهد و منافع ملی آنها را صدمه نمیزند، خود را درگیر نسازند و هزینههای بزرگ را متقبل نشوند. این منطق که تاهنوز بر رفتار دولتها در عرصۀ بینالملل حاکم است، به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و ارزشهای نهفته در آن، به دیدۀ شک مینگرد و حتا آن را ابزاری برای بازی قدرتها توصیف میکند. برای درک بهتر این مدعا، میتوان مداخلۀ نظامی امریکا در افغانستان و برچیدن سیطرۀ طالبان در 22 سال قبل را به یاد آورد که این مداخله از نوعِ «بشردوستانه» و «جهانگرایی لیبرال» توصیف میشد و بر اساس آن، امریکا به دنبال برپایی دموکراسی و تحقق حقوق بشر در کشور ما بود؛ اما دو سال پیش امریکا کشورمان را دوباره به همین گروه تروریستی طالب واگذار کرد بیآنکه نگران سرنوشت دموکراسی و حقوق بشر در آن باشد!
اکنون آنچه از جنبشهای اعتراضی زنان افغانستان توقع میرود، ادامۀ منسجمتر و مستحکمترِ مبارزاتشان در سایۀ این واقعیتها تا تحقق کاملِ اهداف انسانیشان است. باید زنان فعال و معترض کشور، با تشکیل اتاق فکر و تدوین استراتژی مبارزه، دایرۀ اعتراضاتشان را چنان وسیع و بزرگ بسازند که از نیروهای مظلوم و منتظر حمایت نهادهای مدافع حقوق بشر به جمعیت انقلابی پویا، مبتکر و در نتیجه «واقعیت غیرقابل انکار» تبدیل شوند.
مسلماً هر واقعیتی که انکارش محال گردد، قدرت و اعتبار را نیز ضمیمۀ خود کرده است. زنان افغانستان فراموش نکنند که امریکا با طالبان به عنوان یک واقعیت ناگزیر، به معاملۀ بزرگِ دوحه دست زد و جهان نیز از سرِ ناچاری به سازش و مماشات با طالبان رو آورده و طالبان با انکار واقعیت زنان در افغانستان، از جهان باج و امتیاز میگیرد.
زنان افغانستان باید با تعقیب استراتژیکِ مطالبات انسانیشان و پیگیری واکنشها و وعدههای محافل جهانی و نیز گسترش دامنۀ اعتراضاتشان، به جهان اثبات کنند که آنها یک واقعیتِ قدرتمند هستند که انکارشان و بقای رژیم طالبان هزینههای زیادی را بر نظام بینالملل تحمیل خواهد کرد.
روز سهشنبۀ نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویارک برگزار میشود و مسایل زنان افغانستان نیز در ذیل و حاشیۀ دیگر مسایل مهمِ جهان به بحث گذاشته میشود و نتایج آن طبق معمول هیچ تغییری در سرنوشت زنان کشور در زیر سلطۀ رژیم تروریستی طالبان رونما نخواهد کرد. زیرا درحالیکه زنان معترضِ افغانستان خواهان براندازی طالبان از قدرت اند، در بهترین حالت دولتهای جهان به دنبال اصلاحِ رفتار طالبان استند. اصلاح طالبان هم به معنای اندکی کوتاه آمدنِ طالبها از باورها و ارزشهای زنستیزانۀشان است تا دولتها در مسیر تعقیب منافع ملیشان، آسودهتر با آنها تعامل و سازش داشته باشند. اما تشکیل اتاق فکر و تداوم مبارزات در روشنایی این واقعیتها، میتواند معادلۀ سازش را درهم بشکند و معادلهیی تازه به سود تحقق تمام اهداف مبارزاتی زنان افغانستان ترسیم کند.