نویسنده: ندیم صداقت
در ماههای اخیر، جامعۀ افغانستان شاهد روند صعودیِ بازداشتهای خودسرانۀ زنان معترض، فعالان مدنی و اصحاب رسانه از سوی رژیم تروریستی طالبان بوده است؛ بازداشتهایی که نظر به تجاربِ گذشته و اظهارات فعالانِ آزاد شده از زندان، همراه با «شکنجه» و در برخی موارد «تجاوز جنسی» است.
در تازهترین موردِ رسانهییشده از این نوع بازداشتها، مأموران استخباراتِ طالبان اقدام به دستگیری «منیژه صدیقی» عضو جنبش خودجوشِ زنان معترض کردهاند. اما واقعاً خانم صدیقی «چه» کرده که مستحقِ اسارت در زندانهای وحشتناک طالبان شده است؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که او همان کارها و فعالیتهایی را مرتکب شده که پیشتر «ژولیا پارسی» مرتکب شده بود. باز اگر پرسیده شود که ژولیا پارسی «چه» کرده بوده است؟ باید گفت او همان کارهایی را مرتکب شده که پیشتر «ندا پروانی» مرتکب شده بوده است. و باز اگر سلسلۀ این پرسشها را در مورد «تمام زنان معترضِ زندانیشده» ادامه دهیم، در نهایت به این «واقعیت تلخ» میرسیم که جرم بانوانی نظیر منیژه صدیقی در نظام طالبانی «اعتراض به استبداد و دفاع از حقوق بشری زنان» بوده است؛ فعالیتی که در متن و فضایی دموکراتیک میتواند «تقدیر و پاداش» به دنبال داشته باشد ولی در چترِ حاکمیت طالبان با «سرکوب و شکنجه» بدرقه میشود.
اما مسلماً هدفِ این نوشتار این نیست که چرا طالبان از بانوانِ معترض تقدیر و تشکر نمیکنند؛ چه اینکه ناگفته معلوم است حاکمیتی که سرشتش «ستیز با خرد و آزادی» باشد، نمیتواند برخوردی غیر از این با «خردمندانِ مدافع آزادی» داشته باشد. با این حساب، نکتهیی که سوژۀ این یادداشتِ کوتاه شده، نقش معکوسِ استبداد و سرکوب در مواجهه با جریانهای آزادیخواه و عدالتطلب است!
کاملاً قابل درک است که هر مبارز راهِ آزادی که به اسارت دژخیمان میافتد، چقدر متحملِ درد و شکنجه میشود و چه قربانیهایی که او و خانوادهاش در این راه نمیپردازند. این دردها و قربانیها شاید در قالب واژگان ساده به نظر برسند، اما فقط مبارزانی که آن را تجربه میکنند، قادر به تخمینِ حجم و وسعت و پیچیدگیِ دردهای راه آزادی و آزادگی اند. اما در مورد بازداشتهای بیوقفۀ زنان معترض و مدافعانِ حقوق بشر افغانستان، بیآنکه بخواهیم قربانیهای آنان و خانوادههایشان را در سایۀ متوحشترین رژیم در جهان معاصر تقلیل ببخشیم، یک نکتۀ رهاییبخش در زنجیرۀ بازداشت و اسارتِ آنان وجود دارد و آن اینکه: خبر بازداشت هر زن فعال و معترض، نشانۀ روشنِ تداوم راهِ مبارزه برای آزادیست و شدت گرفتنِ بازداشتها نیز متضمنِ توسیع و تصاعدِ آزادیخواهی در میان زنان و در نهایت کلیت جامعۀ افغانستان خواهد بود!
در ورای فاجعه و جنایتی که علیه بشریت در افغانستانِ تحت اشغالِ طالبان جریان دارد، با امید و اطمینانِ راسخ باید گفت که افزایش شمار بازداشتهای خودسرانۀ زنان معترض و اسارت و شکنجۀ آنان، هرگز خبر از قوت و استحکام رژیم طالبان نمیدهد؛ بل این بازداشتها مقدمۀ منطقیِ افزایش آستانۀ حساسیتِ مردم نسبت به سیاست سرکوبگرانۀ طالبان و وسعت تدریجیِ شعاع بیداری جامعۀ افغانستان نسبت به مطالبات زنانِ معترض و ارزشهای حقوق بشری است.
روند صعودی دستگیریها و زندانی و شکنجه کردنِ زنان معترض توسط رژیم طالبان، ضمن آنکه اندکترین زمینههای سازش میان اذهان سنتیِ ناموسپرست افغانستان با رژیم طالبان را از بین میبرد، انگیزه برای پرسشگری و مطالبه و در نتیجه اعتراضِ بیشتر و مستحکمتر را در میان زنانِ این سرزمین شعلهورتر میسازد و از مجموعِ این دردها و آگاهیها در سایۀ حاکمیت طالبان، لالههای داغدارِ آزادی میرویند که در نهایت بساط استبداد را برخواهند چید.