نویسنده: نوریه مالستانی
تصاویری که از وضعیت مهاجران اخراج شده از پاکستان در مناطق مرزی افغانستان در رسانه های اجتماعی دست به دست می شود به وضوح نشان می دهد که یک فاجعه تمام عیار انسانی درحال رقم خوردن است. در حالیکه زمستان از راه می رسد و هزاران خانواده که در زمان مهاجرت نیز اکثرشان چیزی بیشتر از آنچه یک زندگی بخور و نمیر روزانه را ادامه دهد نداشتند، حالا حتی آن را نیز از دست داده اند و درکمال نداری آواره بیابان شده اند.
آنچه نگرانی این فاجعه را بیشتر و بیشتر می کند، عدم توانایی طالبان در مدیریت چنین بحران هایی است که نه به لحاظ نیروی انسانی ـ چون تمام ظرفیت دولتی به دست ملاهایی افتاده که چیزی از خدمات رسانی نمی دانندـ نه به لحاظ امکانات و دولتی توانی برای تغییر وضعیت را ندارند و حتی در نگاه طالبانی خدمات رسانی به مردم حتی وظیفه دولت دانسته نمی شود و به قول ریس الوزرای طالبان روزی از جانب خداوند است و طالبان به کسی وعده کار و درآمد و بهبود زندگی نداده است.
دراین میان وضعیت زنان و دخترانی که از پاکستان اخراج می شوند به مراتب نگران کننده تر است زیرا بسیاری از زنانی که در دوسال اخیر به پاکستان مهاجر شده اند و نتوانسته اند خود را به کشورسوم برسانند، جان شان از سوی طالبان در خطر است زیرا آنها زنانی هستند که در دوران مهاجرت نیز تا آنجایی که برایشان مقدور بوده علیه نظام طالبان اعتراض کرده اند. افزون براین شماری از آنها کسانی هستند که دردولت پیشین در بخشهایی از جمله در نیروهای امنیتی فعال بوده اند و طالبان آنها را دشمن خود و به یا هم بقول خود شان کسانی می دانند که با نیروهای اشغالگرهمکاری کرده اند وباید مجازات شوند.
شماری دیگر از زنانی که به پاکستان مهاجرت کرده اند زنانی هستند که سرپرستی خانواده ای را به عهده دارند آنها مرد یا مردان خانواده خود را در جنگ و یاهم در انفجارهایی ناشی از حملات بیرحمانه طالبان در شهرها درزمان جمهوریت از دست داده اند و پس از به قدرت رسیدن طالبان و بسته شدن تمامی درها به روی زنان با این امید به پاکستان مهاجرت کرده بودند که شاید بتوانند آنجا کاری بیابند و نفقه ای برای خانواده های خود فراهم کنند. حالا دولت پاکستان باردیگر این زنان را به کشوری بازمی گردانند که هیچ روزنه ای برای ادامه حیات برای آنها وجود ندارد.
نکته دیگری که شاید از نظرهمه پنهان مانده باشد و یا اکنون به دلیل فوریت فراهم کردن سرپناه و مواد خوراکی برای هزاران نفر در اولویت نباشد این است که بسیاری از خانواده های مهاجرت اقامت در پاکستان را با همه مشکلات آن به دلیل تحمل کرده بودند که شاید فرزندان شان بخصوص دختران شان بتوانند به مکتب بروند و تحصیل کنند، اکنون با بازگشت این خانواده ها دختران جوان شان که دانش آموز بودند و در صنف های بالاتر از صنف ششم درس می خواندند همه خانه نشین می شوند و آینده شان مثل صدها هزار دختری که اکنون در افغانستان درگروگان طالبان مانده اند، نابود می شود.
اینها عوامل و دلایلی است که نشان می دهد زنان چگونه در جوامع مرد سالاری که همه تصامیم جدی و عمومی را مردان می گیرند، آسیب می بینند آنهم آسیب هایی که یک عمر برسرنوشت و زندگی شان اثرمی گذارد. اخراج این دسته از مهاجران بخصوص خانواده هایی که دختران جوان دانش آموز داشتند نه تنها بصورت فوری و آنی آنها را دچار مشکلات جدی می کند بلکه حتی دسترسی و امکان نهادهای کمک رسان بین المللی را که بخواهند در زمینه آموزش به دختران کمک کنند، به دلیل قوانین سخت گیرانه طالبان، ناممکن می سازد.
از طالبان که امیدی برای کمک به زنان و دختران نیست زیرا آنها خود عامل و دلیل اصلی این بحران هستند، اما نهادهای مدد رسان بین المللی و نهادهای داخلی باید این تفاوت ها را مد نظر داشته باشند و کمک رسانی به زنان سرپرست خانواده و زنان در معرض خطر را در اولویت قرار دهند.
زنان فعال در زمینه حمایت از حقوق زنان در افغانستان که شمارشان هم اندک نیست، باید با توجه به وضعیت پیش آمده از راه های مختلف نهادهای حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان در پاکستان را با خود همراه کنند و از طریق آنها بردولت پاکستان فشار وارد کنند تا دراخراج زنان و دختران در معرض خطر دستگیری و شکنجه طالبان ونیز زنانی خود سرپرست خانواده اند، تجدید نظرکنند.
در شرایط کنونی بازکردن هردریچه ای ولو کوچک که به تواند به کاهش فشار پاکستان براخراج زنان ودختران کمک کند مهم ترین مسولیت انسانی برای همه بخصوص زنان و مردانی است که در حوزه حقوق زنان فعالیت می کنند.