«فضای بیرون از خانه واقعاً سمی است، نه کار است نه مصروفیت و نه هم پولی برای زندگی کردن. سهم من از چهارچوب خانه نیز چیزی جز خشونت روانی و فیزیکی نیست. طالبان با هککردن حسابم از من انتقام گرفتند و زندگیام را نابود کردند. وقتی حالم را میپرسی، کبوتر بلند پروازی را تصورکن که در تار باریک یک دام میافتد و از قضا در هوا معلق میماند و پایان زندگیاش را لحظه شماری میکند.»
این قسمتی از سخنان یک زن است که بعد از مدتها در پاسخ به سوالی که پرسیده بودم « چه حال داری؟» نوشته بود. او زنی مستقل و چهرهای شناخته شده در میان زنان و دختران بود، مدتی در پستهای بلند مرتبهٔ دولتی وظیفه اجرا کرده بود. برای آزادی و تأمین حقوق زنان کار میکرد. وقتی تسلط طالبان عرصهٔ زندگی را بر او تنگ کرد، وابسته به فضای مجازی شد.
شبها و روزها را در فضای مجازی سپری میکرد، وقتی جنبشهای اعتراضی زنانه شکل گرفت با استفاده از فضای مجازی، حرکتهای دادخواهانهٔ زنان را پخش و نشر مینمود. اسمش را « رها» میگوید، اسم واقعیاش نیست اما میخواهد او را با همین اسم بشناسیم.
رها معترض جسوری بود که برای تأمین عدالت، آزادی و حقوق زنان از قلماش در فضای مجازی استفاده میکرد اما در برابر او گروه تروریستی طالبان بود. وقتی نتوانستند آدرس و یا سرنخی از او بهدست آورند با طراحی یک حملهٔ سایبری شبیه هکرها توانستند کنترل حساب او را بهدست بیاورند و از آدرس او به اشخاص مختلفی پیام بدهند.
رها میگوید:«در صفحهٔ فیسبوکم از یک دوست بسیار نزدیک که پسر بود پیامی دریافت کردم؛ گفته بود: فیسبوکش خراب شده و نیاز دارد که سه نفر او را تأیید کنند تا حسابش را دوباره بهدست بیاورد. او از من خواسته بود که یک کد که به شماره تلفنم از طرف شبکهٔ فیسبوک میآید با او در میان بگذارم، من همین کار را کردم و فیسبوکم را بستم.»
پس از بستن، رها به دلیل شرایط نامناسب صحیاش راهی بیمارستان میشود و به دلیل سقط جنین، مدتی در شفاخانه بستری میشود و از فعالیت در فضای مجازی نیز دور میماند. اما در این مدت که فیسبوک او در اختیار هکرها بوده، از آدرس رها به دوستان نزدیک او، معمولاً پسرها پیامهایی را رد و بدل کردهاند.
رها میگوید:«وقتی سلامتیام را بهدست آوردم، میخواستم به فضای مجازی سر بزنم اما هرقدر تلاش کردم نتوانستم وارد فیسبوکم شوم. متوجه شدم که از دسترسم خارج شدهاست و از طریق آن چندین دوست من نیز به دام این هکر افتادهاست.»
به گفتهٔ رها، پیامهای نامناسبی که از آدرس رها به دوستان او فرستاده شده بود به دست شوهر رها رسیده و به او گفته شده که رها با پسران زیادی « رابطهٔ نامشروع» دارد.
شوهر رها بلافاصله موبایل رها را میگیرد و او را درحالیکه در وضعیت صحی خوبی نبوده در خانه حبس میکند و با تصور اینکه پیامهای نامناسب و سقط جنین او همزمان اتفاق افتاده بود؛ او را مورد شکنجه قرار میدهد.
رها میگوید:« بارداریام به دلیل استرسهای زیاد خوب پیش نرفت و متأسفانه جنین ۵ ماههام سقط شد. شوهرم میگفت که من عمداً جنین را سقط کردهام چون ممکن بود جنین از کس دیگری باشد.»
تصوری که سبب میشود رها در خانهاش حبس و مورد شکنجه قرار بگیرد. او میگوید: برای تأمین عدالت و آزادیهای زنان مبارزه میکند اما خودش قربانی خشونت شده و نمیتواند در برابرش بایستد.
رها پس از مدتها شکنجه از خانهٔ شوهرش طرد شده و اکنون با خانوادهٔ پدرش زندگی میکند؛ اما میگوید: زندگی که به انتخاب و علاقهٔ خودش ساخته بود از هم پاشیدهاست و دیگر هیچ چیزی برای او معنایی ندارد.
در خانهٔ پدر نیز کسی او را درک نمیکند با همان طرز فکری که شوهرش میدید با او رفتار میکنند و به دلیل جرم نکرده مجازات میشود. او میگوید که گروه تروریستی طالبان با بهدست آوردن حساب فیسبوکش از او اینگونه انتقام گرفتهاست تا صدای اعتراض زنان را تقویت نتواند. رها اما میگوید که نمیگذارد صدای هیچ زنی خاموش بماند.
با آنکه رها برای فرار از دست شوهر و گروه طالبان مخفیانه زندگی میکند اما بر مبارزهٔ شجاعانه تا تأمین حقوق و آزادیهای زنان تأکید میکند.
عدم امنیت سایبری معضل تازهای نیست، همانطور که زنان در دو سال گذشته از تمام عرصههای جامعه حذف شدهاند در فضای مجازی نیز تحت تعقیباند و هر کلمه و عکسی را که منتشر میکنند از سوی طالبان رصد میشود.
گروه تروریستی طالبان در مدت سلطهٔشان بر افغانستان، اشخاص و افراد زیادی را به دلیل نشر مطالب انتقادی بازداشت و زندانی کردند. رسول پارسی یک استاد دانشگاه نیز به دلیل نوشتن مطالب انتقادی به « تبلیغ علیه نظام» متهم شده و در زندان طالبان بهسر میبرد.
گروه طالبان! علیرغم سرکوب و تعقیب زنان معترض در فضای مجازی نیز امنیت آنان را مختل کرده و تلاش میکنند که زنان را از مبارزه و بلند کردن صدای اعتراض در برابر سیاستهای زن ستیزانهٔ آنان باز دارند.