اگرچه مهاجرت همواره یکی از ویژگیهای ذاتی جوامع بشری بوده و اغلب نمودی از انگیزۀ افراد برای نوآوری و توسعه است، با این حال، جنبههایی از چشمانداز معاصر جابهجایی اجباری انسانی وجود دارد که برخاسته از بحرانهای توسعه و چالشهای بشردوستانه است. امروزه روند مهاجرتهای اجباری در سطح جهان در حال افزایش است، بهطوریکه در اثر طولانی شدن ماهیت بحرانها و درگیریهای دوران معاصر تا پایان سال 2020 میلادی 82.4 میلیون نفر در نتيجۀ خشونت، درگيری و نقض حقوق بشر آواره شدهاند.
ایران در حدود چهل و اندی سال، یکی از مقاصد اصلی مهاجرت افغانستانیها بودهاست. در دهۀ پنجاه، بهدلیل رونق نفتی کشورهای خاورمیانه، کارگران افغانستانی در بازار کار ایران حضور یافتند. ولی این مهاجرت پس از شرایط سیاسی، شتاب بیشتری به خود گرفت و پس از خروج شورویها از افغانستان، افغانستان دچار مشکلات ساختاری نوینی شد که پیامد آن، مهاجرت و تأثیر آن بر زندگی مهاجران بود. پس از دوران جنگ با شوروی و پیدایش وضعیتهای جدید در افغانستان و در منطقه، از جمله: جنگ بر سر قدرت در افغانستان و کشف مقادیر عظیم نفت و گاز در کشورهای خاورمیانه، تـوجه جهانی را جلب کرد و تغییرات و تحولات جدیدی از وضعیتها را در منطقه بهوجود آورد که بر ماندگاری یا بازگشت مهاجران افغانستان تأثیرگذار بود. پس از جنگ با شوروی، جنگهای داخلی دامن افغانستان را گرفت و آتش آن با حضور طالبان بیشتر و بیشتر شد.
دلیل اصلی مهاجرت به ایران در انتهای دهۀ پنجاه، جنگ با شوروی بود و در دو سال گذشته، دلیل اصلی آن، نوع حکومت و سختگیریهای طالبان در افغانستان بهخصوص در حوزههای اجتماعی است که مردم را بهطور جدی از اصلاح وضعیت ناامید کردهاست. مهمترین نمود چنین وضعیتهایی، مسئلۀ تحصیل دختران است. یعنی کسانی که در سالهای گذشته دست به مهاجرت نزدند و با وجود شرایط بد اقتصادی، سیاسی و امنیتی در افغانستان ماندند، حالا به دلیل نگرانی از وضعیت دخترانشان خصوصاً در رابطه با تحصیل، کار و نگرانی از آیندۀ محتوم زنان و دخترانشان، تصمیم به مهاجرت گرفتهاند.
حضور مهاجران افغانستانی در ایران، این روزها بیش از همیشه مورد توجهاست. در ماههای اخیر نگاه بسیاری از رسانهها و مردم بیش از همیشه به موضوع حضور مهاجران افغانستانی در اماکن عمومی و بهطور کلی شهرهای ایران دوخته شده، حوادثی چون (مورد حمله قرار گرفتن چند طلبه در مشهد تا حوادث شاهچراغ شیراز و اخیراً ماجراهای مربوط به قتلهای مشکوک) که حساسیتها در مورد افغانستانیها را بیشتر کرده با ذکر این نکته که افغانستانی بودن هیچیک از متهمین ثابت نشدهاست. در سوی دیگر ماجرا، حملۀ ایرانیها به منزل مهاجران در قزوین، ضرب و شتم مهاجران در تهران، اصفهان و… در این اواخر مرد مهاجری به نام سنگعلی را در اطراف مشهد کشتند و از این دست ماجراها که در کتمان خبری و رسانهای بسیار اتفاق میافتد.
مسیر مهاجرت بین ایران و افغانستان طی چند دهۀ گذشته برقرار بودهاست. با این حال باید تفکیکی بین مهاجران افغانستانی صورت بگیرد، بهطور مثال: کسانی که بهقصد ماندن، به ایران مهاجرت کردهاند و کسانی که بهصورت مقصد گذرا به ایران میآیند تا بهسمت کشورهای اروپایی بروند. مهاجران افغانستانی که چندین نسل است در ایران زندگی میکنند با مشکلاتی در ایران مواجهاند و کسانی که به قصد کار به ایران میآیند مشکلات عظیمتری دارند.
این روزها افغانستانیستیزی بیشتر یک بازنمایی رسانهای است که هم هژمونی رسانهای بر آن تأثیر دارد و هم پرداخت ذهنی عوام مردم که همین امر سبب شده، نوعی هراس در دل جامعه ایجاد کند. یکی از مسائلی که موجب میشود مهاجران افغانستانی بیشتر مورد توجه قرار بگیرند، سیاست اشتباه ایران در قبال مهاجران است که ولایتهای خاصی را برای آنها در نظر گرفته و آنها را بهصورت کلونی در بعضی از شهرها بهمنظور تسلط بیشتر نگه داشتهاند. کلونیگزینی مهاجران به معنای زندگی جمعی و همپیوندی در یک حیطۀ مشترک است؛ یعنی تلاش برای زندگی کلونی که بخشی از آن به فرهنگ مهاجران باز میگردد و بخشی هم به نوع سیاست ایران و نوع برنامهریزی آنها برای ساماندهی اتباع افغانستان.
تشدید شکافها بین جامعۀ میزبان و مهاجران بهخاطر سیاستهای اشتباه ایران در قبال افغانستانیها است که همیشه نگاهی دو وجهی به اتباع داشتهاند. چنین نگاهی، نوعی ناامنی روانی برای هر دو طرف به دنبال میآورد و تقابل بین آنها را افزایش داده و زمینهساز ناهنجاری و بدرفتاری با جامعۀ مهاجر میگردد، همین امر تبعات منفی خاص خود را دارد و نوعی ضربه زدن به کرامت انسانی محسوب میشود. اساساً هر پدیدۀ اجتماعی که مهاجرت و مهاجران یکی از مهمترین آنها است، میتواند هم دارای تهدیدات و هم تبعات مثبت یا فرصت برای جامعۀ میزبان باشد که البته با نوع مدیریت ایران و تعامل آنها با این پدیده، بیشتر بهسمت از هم پاشیدگی، ادغام نشدن مهاجران و همناپذیری میگردد.
در دو سال گذشته، نوع حکومت و سختگیریهای طالبان در افغانستان بهخصوص در حوزههای اجتماعی و سیاسی برای زنان را میتوان مهمترین عامل مهاجرت دانست. برخی از تندروهای طالب از مهاجرت دیگر اقوام خشنودند، زیرا تصور میکنند با این امر، زمینۀ لازم برای حکومت یکدست قومی، زبانی و مذهبی را فراهم میکنند.
دربارۀ موج جدید مهاجرت به ایران، واقعیات با گزارههای عمومی و شایعات و گمانهزنیها درهمآمیخته است. افزایش ورود مهاجران افغانستانی به ایران را میتوان در قالب برنامهای که طالبان بهطور هدفمند انجام میدهند مورد سنجش قرار داد. بر اساس اذعان شاهدان عینی در پایانههای مسافربری افغانستان، طالبان برای دیگر اقوام افغانستان هیچگونه سختگیری مبنی بر خروج از کشور را ندارند اما در قبال پشتونها حساسیتهای زیادی بهخرج داده و موانع گوناگون برای مهاجرتشان ایجاد میکنند.
دو نکته در نسبت جریان مهاجرت دیگر اقوام با طالبان وجود دارد که باید به آنها توجه داشت. یکی اینکه تعدادی از جریانات تحت سرپرستی طالبان از اینکه برخی گروههای اجتماعی و سیاسی تا حد امکان افغانستان را ترک کنند، ناراضی نیستند بلکه ممکن است خشنود هم باشند تا بتوانند زمینۀ لازم برای حکومت یکدست قومی، زبانی و مذهبی خود را فراهم کنند. نکتۀ دیگر، نوعی برنامهریزی برای ضربه زدن به اقوام دیگر و از بین بردن منافع آنها در افغانستان است، یعنی زمینها و خانههای آبا و اجدادی کسانی را که مهاجرت کردهاند به نفع کوچیها و دیگر پشتونها مصادره کرده و جایگزین مهاجران کنند که این موضوع، یکدستی قومی را در بیشتر مناطق برای دیگر اقوام افغانستان از بین میبرد و قوم پشتونها که مختص به جغرافیای جنوب افغانستان هستند را در تمام نقاط افغانستان با قدرت دیکتاتوری خود گسترش داده و زمینها و خانههای دیگر اقوام را چپاول میکنند.
اگر بازگردیم به موضوع مهاجران در ایران، با پرهیز از هرگونه شتابزدگی و هیجانزدگی در برخورد با قوانین حکومتی ایران؛ باید پذیرفت که در حوزۀ قانونی و حقوقی از ابتدای حضور مهاجران افغانستانی، ایران هیچگاه قوانین مرتبط با مهاجرت نداشته و حقوق و قانونی را برای مهاجران به شفافیت متصور نشدهاند. بهطور مثال: این روزها در خیابانهای مشهد، پلیس ایران مهاجران افغانستانی را دستگیر کرده و به اردوگاهها انتقال میدهند، پس از استعلام مدارک و گرفتن اثر انگشت، آنهایی که فاقد مدارک هویتی از ایران هستند را به افغانستان باز میگردانند.
طبق شواهد موجود، پلیس ایران به تعداد زیاد در خیابانها، میادین شهر و گذرگاههای اصلی عبور و مرور مهاجران قرار گرفته و مهاجران را از اتوبوسها، تاکسیها و وسایل حمل و نقل عمومی پیاده کرده و به اردوگاهی در بیرون شهر منتقل میکنند. شواهد امر نشان میدهد که پلیس ایران حتی به زنان و کودکان رحم نکرده و دستگیرشان میکنند و آنهایی را که مدارک هویتی ندارند به افغانستان برمیگردانند.
مهاجرانی که تازه به ایران آمدهاند در شرایط نامناسبی بهسر میبرند. علاوه بر مشکلاتی مانند محرومیت از شهروندی، نگاه منفی جامعه، تبعیض اقتصادی و اجتماعی با سرنوشت نامعلومی روبهرو هستند. مهاجران افغانستان نه تنها با مشکلات اخراج، دستگیری و شکنجه بلکه با مشکلات مضاعف فقر، فشارهای روانی، نداشتن شغل و امکان تحصیل دست و پنجه نرم میکنند. این در حالی است که بسیاری از شهروندان افغانستان که بیش از چهار دههاست در ایران زندگی میکنند نیز با این چالشها مواجه بوده و هستند. پیش از این، سازمان ملل متحد و سازمان عفو بینالملل خواهان توقف اخراج و پایان دادن به نقض حقوق پناهجویان افغانستان از سوی کشورهای میزبان بهویژه ایران شده بود. در حال حاضر جامعۀ نخبۀ افغانستان اعم از زنان و مردان (کارمندان دولت، خبرنگاران، نیروهای امنیتی، شاروالی، اصحاب رسانه، اردوی ملی و…) در ایران بهعنوان مهاجران غیرقانونی یاد میشوند و برای امرار معاش مجبور به انجام کارهای شاقه و پست هستند. وخامت اوضاع و شرایط هر روز بر مهاجران افغانستان تنگتر میگردد و بسیارند مهاجرانی که بدون سرپرست و با جمعیت زیاد زندگی خود را به سختی میگذرانند. توجه جهانی به مهاجران در ایران یک امر اساسی محسوب میشود و عدم پرداختن به این موضوع، نتایجی تلخ در بر خواهد داشت.