رمان چار دختر زردشت آخرین آفریدهی منیژه باختری، رمانی در مکتب ریالیزم جادویی است که در 254 صفحه به تازگی از سوی انتشارات نبشت منتشر شده است. این رمان در سه فصل نسبتا طولانی پرداخته شده و هر فصل تقدیم به یکی از شخصیتهای رمان شده است: «تقدیم به گل بیگم؛ روح سرگردان زردشت آباد»، «تقدیم به نازدانه گل خوش بوی زردشت آباد» و «تقدیم به نادر و یادداشتهای ناتمامش.»
این کتاب پر از معما و گره، از نخستین صفحات خود به خواننده تبیین میکند که رمان دشواریاب و متفاوت است و برای خوانش آن «جور دیگر باید دید». چار دختر زردشت با درهم آمیختن تاریخ، افسانهها و رویدادهای عجیب و غیر قابل باور جادویی، با خونسردی قصة زندگی آدمهای عادی را دارد؛ آدمهایی که هر روز سر چارراهی، کنار شهر و در گذر دهکدهها میبینیم و در غمها و شادیها و آرزوهای شان شریک استیم. شاید هم قصة هر یک ما را دارد، چون هر کسی در جایی از آن خود را میبیند. رویدادها در زردشت آباد و ایالتهای اطراف آن، شهری نزدیک به زردشت آباد و شهر پاشنگ اتفاق میافتند. زردشت آباد شاید در افغانستان واقع شده است، شاید هم در جایی دیگری از این دنیا، شاید هم در فرادنیا موقعیت دارد. کسی نمیداند، اما رنگ و بوی کوچهها و ساکنانش همرنگ و همسان با شهروندان افغانستان است و طعم رنج و تقلا و ملال مردم این سرزمین را دارد.
رمان قصة چند نسل و پیوند آنها را با فلاش بکهای پیهم و گاه گیج کننده بازگو میکند و با بهرهجویی از عناصر جامعه شناختی و روان شناختی نشان میدهد که چگونه باورها و افکار آدمی سیال اند و در بستر تاریخ و همپا با جریان نسلها حرکت میکنند، تأثیر میگذارند، پویا میشوند یا هم با وجود پوسیدگی و کهنهگی، عزیز و مقدس پنداشته میشوند.رجعتهای تاریخی، دلالتها و نشانههای زیادی در این رمان به کار رفتهاند که بازگشایی آنها در وهلة نخست احتمالا کمی دشوار است. محور اساسی رمان، تشریح بنیادگرایی و انتشار بیرویة آن و کاوش جنگ و تقابل میان زردشت آبادیان و روسها و امریکاییها است.
نویسندهی چار دختر زردشت تلاش دارد بگوید که جنگ در یک متن تاریخی میتواند انسانها را عاری از ارزش بسازد و در جای دیگر اما فقط با جنگ میتوان از غرور و ارزشها پاسداری کرد. بخش مهم رمان، بازتاب زندگی زنان در متن چنین جامعهای است. میتوان گفت که تمام این پرداختها در چارچوب ادبیات و با جوهر ادبی صورت گرفته است و کتاب با وجود پرداختن به این مسایل شعار زده و کلیشهای نیست و به نصیحت و موعظه کسی نمیپردازد.
رمان بیشتر قصة زندگی چار دختری است که در همسایگی هم زندگی دارند و در یک جامعة پدرسالار خرافی، کوشش دارند خود را بشناسند و خوب و بد را از هم تمیز بدهند اما این کار آسانی نیست و امکان از بین رفتن و ذوب شدن در این روند دشوار متصور است. آیا انسانها فراتر از محیط جغرافیایی و فرهنگی خود میتوانند، بیاندیشند یا مهمتر از آن سرنوشت خود را تغییر بدهند؟ این پرسش دشوار در واقع محور رمان است. با وجود تمرکز به زندگی این چار دختر، اما در واقع رمان دارای شخصیتهای بیشتر است و هر کدام در جایی میتوانند قهرمان اصلی باشند.
برای این که فراموش نکنیم، میخوانیم، مینویسیم و روایت میکنیم. احتمالا چار دختر زردشت نوشته شده است تا زخمها، دردها و خوشیهای اندک مان را ذرهذره یادداشت کنیم، تا عمیقترین لایههای زندگی سر بزنیم و نادیدنیهای زندگی و ناگفتنیهای روح مان را کشف کنیم.
این نخستین رمان از قلم منیژه باختری است. قبل از این رمان، از او داستانهای کوتاه منتشر شده بود. برای ایشان موفقیت آرزو میکنیم و خوانش، نقد و بررسی این رمان را برای مخاطبان نیمرخ پیشنهاد میکنیم. رمان را میتوانید از این نشانی به دست بیاورید:
چار دختر زردشت | مجله نبشت (nebesht.com)