بیش از 650 روز از آن لحظهای سیاه گذشت. لحظهای که رهبر طالبان فرمان ظالمانهی مسدود شدن دروازههای مکتبها را به روی دختران بالاتر از صنف شش صادر کرد. فرمان که با واکنشهای گسترده و محکومیتهای فراوان به همراه شد، اما تأثیر بر تصمیم طالبان هراسافگن نگذاشت.
طالبان گفته بودند که تا امر ثانی مکتبها به روی دختران بالاتر از صنف شش بسته خواهد بود، چون از نظر آنان نصاب آموزشی دورهی جمهوریت مشکل داشت و فضای مکتبها از مصؤونیت لازم برای دختران برخوردار نبود.
اکنون که بیشتر از 650 روز از این فرمان ظالمانه و شرمآور میگذرد، طالبان نه طرحی برای مصؤونیت دختران دانشآموز ارایه کردند و نه دروازههای مکتبها را باز، بلکه در ادامه؛ دروازههای دانشگاهها را نیز به روی دختران دانشجو بستند و زنان را از کار کردن در نهادهای دولتی و غیر دولتی منع ساختند.
بهانهی طالبان به خاطر مسدود کردن دروازههای مکتب و دانشگاه به روی دختران ظالمانه، زشت و ناپسند است. واقعیت این است که طالبان و فرهنگ طالبانی دشمنان آشکار زنان اند. از نظر طالبان و تفکر طالبانی زن انسان درجه دو و حضور آن در جامعه غیر اسلامی و غیر قابل پذیرش است. اقدام طالبان برای بستن دروازههای مکتبها و دانشگاهها به روی دختران و منع کار زنان در نهادهای دولتی و غیر دولتی، ریشه در همین برداشت و تفکر دارد.
فرهنگ و فکر طالبانی حضور معنادار زن را در جامعه بر نمیتابد. طالبان در دور نخست حاکمیت شان نیز اقدام به حذف سازمانیافته زنان از جامعه کردند. حضور و ادامهی حاکمیت طالبان به معنای تداوم جهلورزی و انکار حقوق زنان است. دوام حضور و حاکمیت این گروه، غیابت زنان را از جامعه در پی داشت و دارد.
وقت این گروه برای بار دوم بر کشور و سرنوشت باشندگانش حاکم شد، گمان میرفت که آنها تغییر کرده باشند و دست از رفتارهای ظالمانه و تحجری بردارند؛ اما چنین نشد. با حاکمیت دوبارهی طالبان، زنان بار دیگر به حاشیه رانده شدند. حضور و نقش آنان در جامعه انکار شد. طالبان در نزدیک به دو سال حاکمیت شان، زنان را به گونهی سیتماتیک از جامعه حذف کردند.
نا گفته پیداست که طالبان ارادهی برای بازگشایی دروازههای مکتبها و دانشگاهها به روی دختران ندارند. چون نه خواست شان این است و نه فشاری بر آنها وجود دارد تا تن به این خواسته بدهند. طالبان تا اکنون حاکمان بلامنازعهی بودهاند که بر همهی اقشار جامه به ویژه زنان با بیرحمی تمام حکم رانند و حقوق آنها را پایمال ساختهاند و به هیچ کسی هم پاسخگو نیستند.
این باور که طالبان تغییر کردهاند، خوابِ بیش نبود و نیست. طالب تغییرناپذیر است؛ چون تغییر اندیشهی طالب، مرگ طالب است. معنای واقعی طالب خشونت، افراطیت و گسترش جهل و تاریکاندیشی است. آنها ابزارهای خشونت را نیز در اختیار دارند. انتظار این که طالبان دروازههای مکتبها و دانشگاهها را بگشایند، انتظار بیجاییست.
واقعیت این است که این گروه هراسافگن نمیخواهد زنان در جامعه حضور یافته و به عنوان عناصر فعال و سازنده نقشی در تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی داشته باشند. با توجه به امکانات و فرصتهای که این گروه خشونتپیشه در اختیار دارد، آنها را جرأت و فرصت عمل بیشتر میبخشد تا برنامههای تحجری شان را اجرایی سازند.
برای همین طالبان هیچ تمکینی به خواستههای اکثریت مردم افغانستان که باز شدن دروازههای مکتبها و دانشگاهها به روی دختران بود نکردند. شماری از کشورها و سازمانهای بینالمللی نیز ضمن محکوم کردن این اقدام طالبان، مکرراً از آنان خواستند که در بارهی این تصمیم شان تجدید نظر کنند، طالبان اما آن را مداخله در امور داخلی عنوان کردند.
لذا منع دختران از آموزش و تحصیل پیام واضح برای همه دارد. دشمنی با دانش، انکار حضور و حقوق زنان، تباهی سرنوشت و زندگی میلیونها دختر، گسترش جهلورزی و افراطیت و جامعهی وامانده در تاریکی و بحران. حتا اگر طالبان مجبور به بازگشایی مکتبها و دانشگاهها به روی دختران شود، بازهم تغییری در این دیدگاه و پیام آنها نمیآید. زیرا طالبان نصاب تعلمی و تحصیلی مکتبها و دانشگاهها را چنان دست خواهند زد که جز خوراک برای آفراطگرایی، چیزی دیگری در آن نخواهد بود.
مردم در افغانستان از سوی طالبان به گروگان گرفته شدهاند. هرگونه صدای اعتراضی خفه میشود. دیدگاه انتقادی سرکوب و مخالفت با تصمیمهای ظالمانه و شرمآور طالبان ضد ارزشهای دینی و علیه منافع ملی اطلاق میگردد.
در چنین شرایطی جهانیان نباید چشم و گوش بسته با طالبان وارد تعامل شوند. بار سنگین این مسؤولیت به دوش قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی و سازمان ملل نیز است. قدرتهای بزرگ و سازمان ملل باید موضع روشن در قبال پیام واضح طالبان برای نه گفتن به دانش و دانشافروزی بگیرند و از هرگونه تعامل با طالبان که سبب تقویت آنها شود، خود داری کنند.