پس از حاکم شدنِ گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، زنانِ این سرزمین عملاً به حاشیه رانده شده و در برخی از عرصهها بهطور کُل از جامعه حذف شدهاند. دختران و زنانِ افغانستان اکنون در مصاف با محدودیتهای فراوان، شرایط دشوار و قوانین خشنِ طالبان در تمام شؤونِ زندهگیِ خود قرار گرفتهاند و در این میان، پوشش اجباری زنان از جمله مواردیست که طالبان و زنان را در تلاقی قرار داده و بهانۀ خوبی به این گروه متحجر برای شکنجۀ روحی و جسمیِ دختران و زنان بخشیده است.
در این گزارش، پای روایتِ کوچکی از پرسیلا (مستعار) مینشینیم تا او از نحوۀ برخورد کارمندانِ امر به معروف و نهی از منکرِ هرات با خودش در این شهر، برای ما بگوید.
پرسیلای 25 ساله در خانوادهیی زندهگی میکنـد که پدرش بیمار است و برادر بزرگی هم ندارد. او مجبور است تمام مسؤولیتهای خانواده را بهتنهایی برعهده بگیرد. او بهدلیل شرایط اقتصادی خانواده، ناچار است بیرون از خانه کار کند و در مسیر خانه به وظیفه و بالعکس از «مانتوی حجاب» استفاده کند و البته به باور او، این نوع پوششِ زنانه هیچ مشکل شرعی نیز ندارد. اما واقعیت تلخِ زندهگی پرسیلا در سایۀ حکومت طالبان، هیچ مجالی به او برای دفاع از باورها و عقایدش نداده است.
پرسیلا در گفتوگو با نیمرخ میگوید: همیشه از ادارۀ امر به معروفِ گروه خشونتطلبِ طالبان وحشت داشتم و در ضمن به خاطر اینکه شاغل هستم، هرگز نمیخواستم در مقابلِ آنان قرار بگیرم. این اداره در شهر هرات، هرازگاهی حدود و قواعد خشنی را زیر نامِ «دستور خدا» بر مردم تحمیل میکند و هرگونه سرپیچی از آن را هم مستحقِ مجازات میشمارد. «یک روز صبح بنا به ضرورتی که پیش آمده بود، از خانه خارج شدم و در تکسی نشستم، اما در مسیر راه در منطقۀ نمبریک به پُست بازرسیِ گروهی از کارمندان امر به معروف و نهی از منکر برخوردم. آنها تکسی را متوقف کرده و من و دریور را به قهر و خشونت از تکسی بیرون کردند. یکی از اعضای آن گروه، رو به من کرد و با چهرۀ افروخته گفت: چرا روبنـد و چادر نداری، اینجا خو امریکا نیست!»
پرسیلا با وحشتِ ناشی از یادآوریِ آن خاطره ادامه میدهد: «میخواستم بگویم که من یک زن و از آن مهمتر، یک انسان هستم و حق دارم تصمیم بگیرم که چه نوع پوششی داشته باشم. اما با خود گفتم درکِ این نوع حرفها برای افرادی که عمرشان در جهل و جنگ سپری شده، چه فایدهیی دارد جز اینکه بر سنگینیِ جرمم نزد آنها بیفزاید. بنابراین خیلی زود اما با لرزشِ کلام گفتم: «درست است، دیگر اینگونه لباس نمیپوشم.»
پرسیلا چنین توضیح میدهد: این پاسخِ از سرِ ناچاری نیز نتوانست قهر مأمورِ امر به معروف را بنشاند، به همین خاطر زبان به تهدید من باز کرد و گفت: «شما زنانِ بیحیا این وطن را به فساد میکشید و بهخاطر وجود شما برکت از خانههای مردم گم شده است. متوجه باشی که چهرهات به یادم است، اگر بار دیگر تو را با این سر و وضع ببینم، کاری میکنم که مایۀ پنـد و عبرت دیگر زنان شوی!»
پرسیلا با آه و افسوس روایتش را اینگونه پایان میدهد: «ما زنان در فرهنگ مردمحورِ طالبان در هر حالتی که باشیم، گناهکاریم. این فرهنگ به مردان روحیۀ سلطهجویی در مقابل زنان را میدهد و به زنان امر میکند که همیشه در مقابل اوامرِ مردان «تسلیموخاموشی» اختیار کرده و هیچ اعتراضی نکنند؛ همان واکنشی که من از سرِ ضعف و ناچاری در مقابل مأمور امر به معروفِ طالبان از خود نشان دادم.»
دو سال از حکومت گروه تروریستی طالبان بر افغانستان میگذرد و طی این مدت، نقض فاحشِ حقوق زنان و دخترانِ این سرزمین به یک رویۀ عادی برای این حکومتِ مردسالار تبدیل شده است. در این میان اما زنان و دخترانی وجود دارند که صدای اعتراضِ خود را علیه تعصب و تبعیض سیستماتیک علیه زنان بلنـد کردهاند. آنها امیدوارند که این اعتراضها با افزایش آگاهی در داخلِ افغانستان و افزایش حساسیت نهادهای بینالمللی، راهی به رهایی به سوی زنان و دختـران افغانستان بگشاید.