قربانیان بیصدا
سحر یک زن همجنسگرا بود. او در 11 سالگی مجبور شد با یک مرد 40 ساله ازدواج کند. چند سال بعد که بزرگتر شد درک کرد که اصلا به مردان هیچ حس و گرایش جنسی ندارد. رابطه جنسی با یک مرد، برای او درد و ستمی بود که هر شب کنار شوهرش تجربه میکرد. به قول خودش همیشه بر او «تجاوز» میشد. سحر از این رابطههای اجباری باردار شد و بچهای به دنیا آورد. وقتی وارد سومین دههی زندگیاش شد، هویت جنسی خودش را کشف کرد؛ اینکه او به همجنسان خودش(زنان) گرایش دارد. اما دیر شده بود، فرصت حرف زدن در مورد همجنسگرایی دیگر وجود نداشت، پرچم طالبان بر ارگ کابل بلند شد. «شناسایی و گرفتاری اعضای جامعه LGBT» یکی از مأموریتهای ایستهای بازرسی طالبان تعریف شد.
سحر متوجه شد که زندگی برای جامعه LGBT در افغانستان روز به روز دشوارتر میشود، او فرزندش را محکم در آغوش بست و خانه را ترک کرد، از خانه و ولایتش دور شد، از مرزهای کشور هم عبور کرد. به خاک ایران رسید، اما ایران هم جای امنی نبود؛ مجازات همجنسگرایی در ایران «اعدام» است. تهران جایی برای او نداشت، قاچاقبری را پیدا کرد که قرار شد در بدل پول هنگفتی او را به ترکیه برساند.
سحر برای رسیدن به یک مکان امن که بخاطر هویت جنسی خود مورد ستم قرار نگیرد دشوارترین تصمیم زندگی را گرفت و به راه قاچاقی ترکیه قدم گذاشت. در مسیر راه، قاچاقبران او را از میان مسافران جدا کردند، سحر مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. با تن و روان خشونتدیده به ترکیه رسید. دولت ترکیه بخاطر تعاملات سیاسی با طالبان «فرار از طالبان» را دلیل موجه برای پذیرش مهاجران نمیداند و سحر را برگه اقامت نداد. چون جایی نداشت مجبور بود با فرزندش گرسنگی بکشد و در پارکها بخوابد؛ آنجا نیز بارها مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت.
دیگر امکان زندگی در ترکیه را هم نداشت، مجبور شد به طرف یونان حرکت کند. چون نه ترکیه اجازهی اقامت میداد و نه میتوانست به افغانستان برگردد؛ وگرنه شوهرش و طالبان هردو ممکن بود او را بکشند. سحر با فرزندش به سمت یونان حرکت کرد ولی دیگر ارتباطش با تمامی دوستانش قطع شد و معلوم نیست به چه سرنوشتی مواجه شد.
رامز، ترنس 20 ساله، در نخستین سال سلطهی طالبان در یک ایست بازرسی به خاطر تُن صدایش در گیر طالبان افتاد. 8 ساعتی که رامز در قید طالبان بود توسط چهار جنگجوی این گروه شکنجه بدنی شد و مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. اما رامز با پرداخت پول از بند طالبان رها شد و با کمک یک سازمان حمایت از حقوق جامعه LGBT توانست کشور را ترک کند.
هفته دوم پس از سقوط نظام جمهوری، آن روزها که طالبان تازه به شهر وارد شده بودند و دنبال هدفی برای شلیک میگشتند، یک فعال حقوق LGBT به دست شان افتاد. در یک ایست بازرسی در شهر کابل، طالبان محتوای تلفنهای همراه مردم را بررسی میکردند، وقتی تلفن او را گرفتند محتوای مربوط به رابطه دو همجنس و عکس و مطالب مربوط به جامعه LGBT را متوجه شدند.
جنگجویان طالبان او را لتوکوب کردند و گرفتار نموده به زندان بردند. 80 شلاق به خاطر گرایش جنسیاش زدند و 80شلاق به خاطر تاتویی که در دستش داشت. شبکه «ITV» بریتانیا گزارش داد که این مرد از بند طالبان زنده بیرون شده و اکنون از افغانستان خارج شده است.
اما همگی امکان زنده برآمدن از دست طالبان را ندارند. سازمان جامعه LGBT افغانستان، دیدبان حقوق بشر و اوترایت انترنشنل در زمان مستندسازی دریافتند که شخصی به نام غلام عضو جامعه LGBT که در شبکههای اجتماعی از حقوق جامعه LGBT حمایت میکرده پس از گرفتاری به دست طالبان، جسدش یافت شده است، «در حالی که آثار شکنجه فراوان در بدنش دیده میشد.»
اینها فقط چند نمونه از وضعیت زندگی جامعه LGBT افغانستان در زمان سلطهی گروه تروریستی طالبان است. واقعیت این است که جامعه LGBT افغانستان در طول تاریخ زندگی مخفیانه داشته و در صورت ابراز هویت متحمل خشونت شدهاند. تنها زمانی که اعضای جامعه LGBT افغانستان اقدام به صحبت در مورد هویت شان کردند، روند تخلیه بود، آنهم به هدف نجات از شکنجه و اعدام طالبان.
آرتمیس اکبری، عضو سازمان «جامعه LGBT افغانستان» به نیمرخ گفت که آنها پس از سقوط نظام جمهوری از طریق کانالهای ارتباطی سازمان بیشتر از پنج هزار پیام دریافت کردهاند که در آنها اعضای جامعه LGBT خواهان کمک شدهاند. به گفتهی او، این پیامها نشان میدهد که جامعه LGBT در افغانستان نیز جمعیت قابل توجهی دارند ولی هنوز جرأت ابراز هویتشان را ندارند.
آرتمیس و همکارانش در سال 2022 میلادی از جمله 1500 پیام که شامل تجربیات و هویت اعضای جامعه LGBT بوده، 850 پیام را توانستند بررسی کنند و 350 تن آنها را به کشورها و سازمانهای دخیل در روند تخلیه افراد آسیبپذیر معرفی کردند که فقط 86 تن از کشور بیرون شدند. در سال 2021 نیز فقط توانستند به خروج 30 نفر کمک کنند.
آرتمیس گفت که تعداد محدودی از جامعه LGBT توسط دیگر سازمانهای دخیل در روند تخلیه از کشور خارج شدهاند که رقم دقیق شان معلوم نیست. روند تخلیه فقط یک فرصت نجات برای جامعه LGBT از تحت ستم طالبان بود، که به گفتهی اکبری، به خاطر «نبود یک برنامه منسجم و پلان ویژه» کمک موثری صورت نگرفت.
پارادوکس انکار و حذف
جامعه +LGBT(همجنسگرایان، دو جنسگراها، ترنسجندر و بیناجنسی، کوئیر و…) از نگاه جمعیت در کشورهای مختلف جهان با درصدیهای متفاوت زندگی میکنند. هنوز آمار مشخصی از تعداد جامعه LGBT افغانستان در دست نیست چون تحقیقاتی صورت نگرفته است. اما تحقیقات آماری مستقل در ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا نشان میدهد که به صورت عموم بین 5 تا 7 درصد نفوس هر جامعهای به نحوی عضویت جامعه رنگین کمانی یا +LGBT را دارند؛ چه هویتشان را فاش کنند و یا نه.
اما مشکل اساسی جامعه LGBT در افغانستان همچنان پابرجا و روزافزون است. چون هنوز هیچ گفتمانی برای به رسمیت شناختن حضور جامعه LGBT صورت نگرفته است و حمایتهای حقوقی و قانونی از این شهروندان وجود ندارد بلکه نفس وجودشان همچنان «تابو» است و از سوی جامعه و قدرت انکار میشود.
جامعه LGBT افغانستان از یکسو وجود شان انکار میشود، از سوی دیگر مورد خشونت قرار میگیرند و حذف میشوند. مثلا برخورد طالبان؛ باری ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان در مورد همجنسگرایان گفته بود که «ما چنین چیزی نداریم، اگر تعدادی در نتیجه اشغال پیدا شده جلو شان گرفته میشود چون همجنسگرایی جرم است.» از سوی دیگر، در متن جامعه اعضای جامعه LGBT را پیدا میکنند، گرفتار و شکنجه میکنند و در مواردی به قتل میرسانند.
مردم عام افغانستان نیز از تنوع جنسیت فقط هویتهای جنسیتی زن و مرد را میشناسند و از گرایش جنسی فقط رابطه جنسی زن و مرد را قبول دارند آنهم طبق احکام و دساتیر اسلام؛ در حالی که بچهبازی، لواط و سواستفاده جنسی از کودکان واقعیت انکارناپذیر است، به خصوص در بین طالبان، اما گرایش جنسی دو مرد یا دو زن همجنسگرای بالغ جرم پنداشته میشود و مجازات در پی دارد. هفته گذشته، همان روزی که فرمانده متهم به لواط طالبان از زندان قندهار رها شد، همزمان سندی رسانهای شد که طبق آن دادگاه عالی طالبان حکم مرگ چهار نفر را داده بود که به اتهام فعل بد باید زیر دیوار شوند؛ فعل بد از نظر طالبان یعنی همجنسگرایی.
چهار لایهی خشونت علیه جامعه LGBT در افغانستان
بحث عمومی این است که همهی مردم افغانستان از سوی طالبان خشونت را تجربه میکنند ولی مسأله این است که دلیل مورد خشونت قرار گرفتن هر فرد و هر قشر جامعه متفاوت است. به گفتهی آرتمیس «جامعه LGBT در افغانستان خشونت مضاعفی را تجربه میکنند. مثلا یک زن همجنسگرای هزاره سه لایه مختلف خشونت را تجربه میکند. یک بار بخاطر زن بودن مورد تبعیض و محدودیت است، یکبار بخاطر هزاره بودنش که هزارهها یک قوم تحت ستم و سرکوب است و بار دیگر به خاطر گرایش جنسیاش از سوی خانواده، جامعه و حکومت مورد تبعیض و خشونت قرار میگیرد.»
آرتمیس اکبری گفت، جامعه LGBT افغانستان چهار لایه مختلف خشونت را تجربه میکنند: 1. خشونت درونی، 2. خشونت از سوی خانواده، 3. خشونت از سوی جامعه و 4. خشونت از سوی حکومت-قانون.
لایه اول؛ خشونت درونی: آموزههای دینی و عرفی در افغانستان به کودکان میآموزد که ارتباط جنسی دو همجنس «گناه» است. زمانی که کودک بزرگتر میشود و در پی کشف هویت جنسیتی و گرایش جنسی خود است، سعی دارد خود را با آموزههای اجتماعی هماهنگ کند، ولو متعلق به جامعه LGBT باشد بازهم سعی دارد احساسات و غرایض و طبیعت خودش را سرکوب کند. آنها بخاطر نداشتن اطلاعات کافی مرتکب خودسرکوبی و خشونت درونی میشوند.
لایه دوم؛ خانواده: اگر کودکی در اثر دسترسی به اطلاعات کافی هویت جنسیتی و گرایش جنسی خود را کشف کند، این خانواده است که سعی در سرکوب او دارد. ترنسجندرهای زیادی به خاطر بیان و ظاهر متفاوت شان مورد تبعیض اعضای خانواده قرار میگیرند. آرتمیس گفت «در مواردی حتا خانوادهها سعی کردهاند کودک ترنسجندر را به قتل برسانند ولی قضایایی را میدانیم که شانس آورده و نجات پیدا کردهاند. شایدهم افرادی توسط خانواده در خفا کشته شدهاند. چون وجود چنین انسانی را مایه ننگ خانواده میدانند.»
او گفت ما زمانی قادر به ایجاد یک جامعهی امن و سالم هستیم که «هیچکس بخاطر کسی که هست و به دنیا آمده خشونت، آزار و اذیت جنسی و تجاوز و طرد شدن از خانواده و جامعه را تجربه نکند.»
لایه سوم؛ جامعه: اعضای جامعه LGBT از سوی دوستان و خویشاوندان، در محیط مکتب و دانشگاه، کوچه و بازار و محل کار نیز مورد تبعیض قرار میگیرند. در واقع هر کسی که با عضوی از جامعه LGBT ارتباط داشته باشد به نحوی از اعمال خشونت(توهین، تحقیر و آزار) علیه آنها دریغ نمیکند. آرتمیس گفت برخی از اعضای جامعه LGBT به این سازمان گفتهاند که حتا اطرافیان شان ضمن طرد و توهین، حتا در مواردی آنها را «مورد آزار و اذیت و تجاوز جنسی قرار دادهاند.»
لایه چهارم؛ حکومت–قانون: جامعه LGBT افغانستان از جانب حکومت و قانون هم تبعیض و سرکوب را تجربه میکنند. مثلا در دوره جمهوری هیچ قانون حمایتی برای همجنسگرایان و ترنسجندرها و دیگر اعضای جامعه LGBT وجود نداشت، بلکه قوانین عملا تبعیض قایل میشدند و طبق ماده ۶۴۹ کد جزا، رابطه دو همجنس تا دو سال زندان در پی داشت. اکنون که طالبان به قدرت رسیده، جامعه LGBT را به گونه وحشتناکی سرکوب میکنند. تغییر جنسیت را «حرام»اعلام کرده و مجازات همجنسگرایی مرگ با «زیر دیوار کردن» است.
آرتمیس گفت: «قوانین مثل یک چتر حمایتی میماند که میتواند جامعه LGBT را در برابر خیلی از خشونتها محافظت کند. مثلا اگر نهادهای حقوق بشری مسئول در افغانستان برای قانونی تلاش میکردند که به موجب آن در مدارس و سطح جامعه در مورد تنوع جنسیتی و گرایش جنسی افراد آموزش داده میشد و از برابری سخن به میان میآمد و رسانهها نیز ملزم میشدند که در قبال جامعه LGBT نفرت پراکنی نکنند بلکه حمایت کنند، به گونه زنجیروار یکسری تغییرات مثبت ایجاد میشد. اما متأسفانه چنین قانونی را نداشتیم.»
در سایهی طالبان جامعه جهانی هم رنگین کمان افغانستان را نمیبیند
در حالی که جامعه مدنی در داخل افغانستان سرکوب میشوند، برای هر بخشی از جامعه افغانستان گروهها و سازمانهای مختلفی وجود دارد که صدای بخشی از جامعه مثل زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی را بازتاب دهند و جامعه جهانی با وجود مشکلات سعی دارد در حد امکان صدای شان را بشنوند و اقدام کنند. اما در مورد جامعه رنگین کمانی یا LGBT افغانستان گام جدی برداشته نمیشود. یعنی در هیچ روندی جامعه LGBT افغانستان به عنوان یک قشر اجتماعی شناخته نمیشود که در مباحث صلح و سیاست به آنها نیز فرصت داده شود تا آنها نظرشان را بگویند.
امروز، در برههی حساس و بحرانی که جامعه LGBT با محدودیتها و تهدیدهای فزایندهای مواجه است سازمان ملل متحد و جامعه جهانی نیز به این بخشی از مردم افغانستان توجه لازم را ندارند.
ریچارت بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان، تا هنوز دو گزارش از وضعیت حقوق بشری شهروندان تحت سلطهی گروه تروریستی طالبان منتشر کرده است. در دومین گزارش آقای بنت که به تاریخ نهم فبروری 2023 منتشر شد، در حد یک پاراگراف در مورد جامعه LGBT نوشته است.
در گزارش ریچارد بنت آمده است که «مردان همجنسگرا توسط طالبان مورد لتوکوب، دستگیری، تجاوز جنسی و بازداشت قرار گرفته و در برخی موارد به قتل میرسند.»
اما آرتمیس اکبری منحیث فعال حقوق جامعه LGBT میگوید در ادبیات این گزارش، به ویژه نسخهی پشتو و فارسی آن نه تنها جنبهی حمایتی وجود ندارد بلکه «زبان زننده و توهینآمیز» علیه جامعه LGBT به کار رفته است. ادبیاتی که شاید بخاطر رویکرد غیرمسلکی همکاران افغان آقای بنت به کار رفته بود و او را وادار کرد در پارلمان اروپا از جامعه LGBT افغانستان عذرخواهی کند.
راهکارهای حمایت از جامعه LGBT
اگرچه برای بلندمدت راهکار مناسب، آموزش همگانی از طریق معارف و رسانهها است، اما آرتمیس پیشنهاد میکند که در کوتاه مدت باید نهادهای بینالمللی اقدام کنند؛ در قدم اول خشونتها علیه جامعه LGBT را مستندسازی و با آنها صحبت کنند و برای کاهش تهدیدها علیه شان برنامه بریزند.
در قدم دوم، باید پس از مطالعه وضعیت جامعه LGBT افغانستان نظر به شرایط و اوضاع داخل کشور در پلتفرمهای مختلف برای شان دادخواهی شود. افرادی را که به شدت آسیبپذیر هستند از طریق راههای امن از کشور خارج کنند و اهرمهای فشار شان را در حمایت از جامعه LGBT افغانستان نیز علیه طالبان به کار ببرند.
دیدگاهها 1
به اسم حمایت از حقوق زنان دارید اقدامات حیوان صفتانه را تطهیر میکنید!!شما نه مدافع حقوق زنان مظلوم افغانستانی هستید و نه یک افغانستانی اصیل.فقط دنبال این هستید که نوکری تان را برای اربابان همجنسگرا و بیمار غربی تان اثبات کنید تا چند دولار گیرتان بیاید وطن فروشها!